یادداشت دریافتی- مصطفی جمشیدی*؛ توسعه از ابتدا مقوله ای اقتصادی به شمار می آمد و محصول تلاش خود را در رشد اقتصادی به نمایش می گذاشت اما پس ازچند دهه از اجرای برنامه ها و نتایجی که از رشد اقتصادی حاصل گردید، متفکران تازه دریافتند که توسعه مقوله ای فراتر از رشداقتصادی بوده که علاوه بر رشد باید به توزیع عادلانه ثروت و کاهش فقر و نابرابری نیز بپردازد.
وقتی دادلی سیرز به صراحت تاکید نمود که: تنها برنامه ای توسعه گراست که در کاهش سه شاخص مهم: 1- فقر2- بیکاری و3- نابرابری اقدام کرده باشد دیگر جایی برای ابهام در مفهوم توسعه باقی نگذاشته بود.
بعدها درنظریات توسعه مقوله توسعه پایداردرراستای بهره مندی نسلهای آینده از رفاه و آسایش با ملاحظات و الزامات زیست محیطی نیزطرح و دنبال گردید.
پس از این مقدمه کوتاه به موضوع توسعه کوهدشت که هدف اصلی در این نوشتار است می پردازم.
آمار گویای واقعیت تلخ توسعه نیافتگی فزاینده شهرستان است. تلخ تر از آن اینکه هر بار ازاین شهر به نام "بیکارترین شهرستان کشور" یاد میشود.
هرچند بیکاری، فقر و غم نان برای مردم کوهدشت تراژدی بزرگی است. اما غمناک تر از آن اینکه انگار هیچ برنامه و عزم راسخی برای برون رفت از این مشکلات در این دیار فراموش شده وجود ندارد!
ما هنوز ریشه مسائل و مشکلات را واکاوی نکرده ودر یافتن راه حل ها مشکل داریم، و یک سیستم تفکر سازمان یافته که بتواند مسائل و مشکلات کوهدشت را با عمق کافی و بطور واقع بینانه و بدور از تعصبات بررسی کند هنوز در این شهرستان شکل نگرفته است.
نگرانی آنجاست که توسعه هنوز در كانون اهداف شهرستان نبوده و اجماعی هم برای طراحی اولویتها و تدوین سند توسعه بومی شکل نگرفته است. مسئولان کلمه توسعه را به کرات بر زبان میرانند و مردم هم مستمع آن..همین و بس...
برخلاف تصور و خیال مسئولان پروِژه محور، توسعه پروژه نیست بلکه پروسه ای از رشد، رفاه و پیشرفت مداوم است.
مسئولان ما اغلب نگاهی مکانیکی به مقوله توسعه دارند در حالیکه متغیرها آنقدر فراوان و تاثیرات متعدد و متقابل برهم دارند که با تحلیل های مکانیکی و پروژه ای جواب نمیگیرند.
با گذشت بیش از سه دهه ماشین توسعه کوهدشت نه تنها هنوز به اولین ایستگاهش نرسیده بلکه موتور و چرخ و محور آن نیز مستهلک شده است.
اینکه کوهدشت حتی با وجود برنامه های توسعه کلان درکشور و صرف اعتباراتی از دهههای گذشته تاکنون در مسیر توسعه قرار نگرفته پرسشی است که جوابی در خورمیخواهد!
مرور مسائل و مشکلات عدیده شهرستان ما را به اینجا میرساند که وجود عناصری اجتماعی، ایلی و طایفه ای (بهتر است آن را فرهنگ بنامیم) به همراه سازمان اداری و بافت مدیریتی، هنوز آمادگی و کارایی لازم را برای رشد و توسعه کوهدشت پیدا نکرده اند.
به عبارتی توسعه نیافتگی کوهدشت را نه به حساب برنامه ریزی، بودجه و اعتبارات دولت بلکه باید آنرا اول به حساب بی مسئولیتی مردم و دوم رفتار وعملکرد مدیرانش منظور نمود
اینکه دولت مسئول و پیشرو در فرآیند توسعه است درست، اما مردم و مدیرانش نیز مسئولیت و تکالیفی داشته که از انجام آن غافل مانده اند.
میل مردم به بهبود وضعیت و اراده به پیشرفت، مطالبه گری حقوق، و نظارت گری مستمر عملکرد مدیران ازیک سو و از طرفی شایستگی، نظم، تلاش کارشناسانه و فعالیت توسعه طلبانه مسئولین بخشی از فرهنگ توسعه است.
ما عادت کردهایم که توسعه نیافتگی کوهدشت را فقط در ساختار اداری سیاسی آن ببینیم، درحالیکه بافت وساختار فرهنگی جامعه کوهدشت به مراتب بازدارندهتر از ساختار اداری وسیاسی آن است.
عناصری از فرهنگ محلی و بومی بهشدت ضدتوسعه است. این جا مردم احساس تعلق اجتماعی و میل به پیشرفت شهرستان نداشته و برخلاف تصور عمومی، شهر ما خانه ما نیست!
با این وصف قفل توسعه نیافتگی کوهدشت را در میتوان در سه جمله خلاصه کرد:
اول: بی تفاوتی، بی مسئولیتی و بی میلی مردم به مسئله توسعه و پیشرفت شهرستان و این برایندی است از نبود فهم مشترکی از تعریف توسعه. بنابراین بستر توسعه هنوز شکل نگرفته است.
دوم: نبود ارتباط بین مسئولین با نخبگان علمی ، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی
سوم: خودسری مسئولین از یک سو و عملکرد منفعلانه و محافظه کارانه مدیران از سوی دیگر.
اگرمردم دغدغه رشد و توسعه داشتند و مسئولین به همراه نخبگان مشکلات و موانع را شناسایی اهداف و برنامه ها را مشخص، زیرساخت ها و زیربناها را تعریف و شاخص های توسعه را تمرین و تجربه کرده بودند و کمی هم دلشان برای معیشت و رفاه مردم سوخته بود، وضعیت شهرستان متفاوت تر از اکنون بود.
اگر حسادت ها جای خود را به رقابت، برهم بودن ها به باهم بودن و بجای حذف، دست همدیگر را گرفته بودیم و افراد و جناح های ذینفع هم کمی از منافع شخصی و گروهی می گذشتند و به منافع عمومی و منطقه ای می اندیشیدند شاید اینقدر برای توسعه نیافتگی منطقه بهانه نداشتیم.
تا زمانیکه نگرش «با منی یا بر منی» حاکم و هرکس خود را حق مطلق پنداشته و طرف مقابلش را باطل فرض می نماید، کوهدشت مرحله عبور از این وضعیت و آمادگی برای رشد و رونق و پیشرفت را به خود نمی بیند چرا که چنین فرهنگی در تعارض کلیدی با توسعه است.
ما برای توسعه کوهدشت باید از ایل و تبار و طایفه و باند عبور و به نظام و سیستمی کارآمد که اهداف توسعه شهرستان را تعقیب نماید برسیم هنوز این سیستم در نظام فكری و رفتاری ما شکل نگرفته بنابراین کلید گشودن قفل توسعه کوهدشت همین است.
آنان كه نام و نشان و داشته هایشان مدیون همین مردم است واز مرکب این مردم بیکار به جایگاهی رسیده اند آیا دل در گرو توسعه کوهدشت دارند؟
آیا آماده و تسلیم عبور و برون رفت می شوند؟ آیا به ندای تحول خواهی و توسعه طلبی کوهدشت پاسخ می دهند؟
آیا رفتار وعمل و ایده شان می تواند دستی باشد یاریگر برای به حرکت درآمدن موتور توسعه کوهدشت و مرهمی باشد درمانگر برای زخم های كهنه این زادبوم؟
*پژوهشگر توسعه