«نتوانستم ديگر تاب بياورم، كنترلم را از دست دادم، فشار روحي و ترس از
بيآبرويي باعث شد كه تصميم بگيرم دخترم را بكشم.» اينها اعترافات پدري است
كه روز سوم خرداد امسال دخترش را به قتل رساند. اين جنايت در حالي در
استان كرمانشاه به ثبت رسيد كه علاوه بر ماجرايي كه در 13 تير پارسال روي
داد و دختري به دست خانوادهاش به قتل رسيد، هنوز مردم ماجراي قتل سه دختر
به دست پدرشان كه فيلم آن دست به دست ميچرخيد را فراموش نكرده بودند.
چند روزي است كه ماجراي يك قتل خانوادگي و كشته شدن دختر 17 ساله در شهرك
حسنآباد شهرستان كنگاور كرمانشاه دهان به دهان و محله به محله ميچرخد.
هركس به نوعي از آن برداشت ميكند و سعي ميكند كه آن را در ذهن خودش توجيه
كند اما در آمارها هنوز كرمانشاه و مردم آنجا درگير حادثههاي اينچنيني
هستند. اين حادثه درست پنج روز بعد ازقتل دو دختر جوان به دست پدرشان در
تربت جام خراسان رضوي رخ داد؛ پدر بدبيني كه به دليل سوءظن، دو دخترش را به
قتل رسانده بود. اين مرد كه بعد از كشتن دخترانش متواري شده بود بعد از
دستگيري ادعا كرد كه ديگر از دست آبروريزيهاي آنها خسته شده بود به همين
دليل تصميم گرفت تا دخترانش را به قتل برساند و به اين بيآبرويي پايان
دهد. وي در ادامه اعترافاتش گفت: با همدستي پسرم اين كار را انجام دادم و
او كمكم كرد تا دخترانم را به حوالي شهرستانمان بكشانم و بكشم.
قتل دختر 17 ساله چگونه برملا شد
سوم خرداد ماه امسال پليس در جريان يكي ديگر از اين نوع قتلها قرار گرفت.
بعد از اينكه ماموران به محل رفتند با جسد غرق در خون دختر جواني مواجه
شدند كه با ضربات چاقو از پا درآمده بود.
در محل حادثه ماموران پليس با فردي مواجه شدند كه قصد داشت از صحنه جرم
متواري شود. اين فرد كه خودش حال پريشاني داشت با تمام تلاشي كه ميكرد تا
خود را بيگناه جلوه دهد توسط پليس دستگير شد. در بررسيها از صحنه جرم
مشخص بود كه دختر جوان با ضربات متعدد چاقو به سينه و گردنش كشته شده چرا
كه روسرياي نيز به دور گردن اين دختر پيچيده شده بود كه نشان ميداد حتي
قصد خفه كردن او را داشته است اما آثار درگيري بر بدن وي وجود نداشت.
مرد همچنان اصرار داشت كه صحنه جرم را جور ديگري نشان دهد اما مدارك و
شواهد برعكس گفتههاي اين مرد بود. در بررسيهاي دقيقتر معلوم شد كه دختر
جوان توسط همان پدري كه ميخواسته از محل متواري شود به قتل رسيده است.
با حضور بازپرس ويژه تحقيقات بيشتري به عمل آمد و در نهايت اين فرد به قتل
دخترش اقرار كرد. او در بيان نحوه چگونگي وقوع قتل به ماموران گفت: شنبه
بود، ديگر از كارهاي دخترم خسته شده بودم. خبردار شده بودم كه چند روز قبل
از اين حادثه نيز با دوستانش و چند پسر بيرون رفته بودند. مشكلات خانوادگي
و فشارهاي ديگر نيز باعث شد تا تصميم بگيرم به زندگي او پايان دهم.
بنابراين با چاقو ضربات متعددي به بدنش زدم. قصد داشتم با روسرياي كه دور
گردنش پيچيده بودم خفهاش كنم كه با همان ضربه چاقو جانش را از دست داد.
شنيدهها حاكي از آن است كه دو روز قبل از اين حادثه، دختر 17 ساله همراه
با دوستانش كه دوتن از آنها پسر بودند جهت گردش به اطراف شهر رفته بودند.
در بازگشت ماموران ايست بازرسي آنها را دستگير ميكنند و دختر را تحويل
خانوادهاش ميدهند. 48 ساعت از اين موضوع نگذشته بود كه پدر، دخترش را با
ضربات چاقو و ادعاي بيآبرويي ميكشد.
يك ماجراي مشابه
يك سال قبل يك دانشجو به نام دنيا بر اثر ضرب و جرح شديد ناشي از دعواي
خانوادگي، دچار خونريزي مغزي شد و جان خود را از دست داد. اين دختر كه توسط
پدر و برادرانش براي دست كشيدن از ادامه تحصيل در اتاق زنداني شده بود
چندين بار تلاش كرده بود تا خود را از حبس خانگي نجات دهد كه هر بار با
خشونت بيشتري روبه رو شد تا اينكه سرانجام در چهارم تيرماه 92 به سبب
خونريزي مغزي جان خود را از دست داد.
مردم هنوز قتل سه دختر را فراموش نكردهاند
اين قتل در حالي رخ داده است كه مردم كرمانشاه هنوز قتل سه دختر نوجوان
توسط پدرشان را از ياد نبردهاند. مهتاب 19 ساله، مهسا 16 ساله و لادن 12
ساله، شهريورماه سال 1390در حالي كه براي خريد عروسي و گردش همراه پدر خود
به زيارتگاه روستايشان واقع در تختگاه عادلخان درمنطقه دالاهو رفته بودند،
بر اثر شليك گلوله پدر به قتل رسيدند. پدر اين سه دختر كه به اتهام حمل
مواد مخدر و سلاح به حبس ابد محكوم شده بود براي مراسم عروسي مهتاب، دختر
بزرگش از زندان مرخصي گرفت. روز حادثه هم به بهانه خريد، سه دخترش را از
خانه بيرون برد. ولي بعد از گذشت ساعتي با عجله به خانه برگشت و خبر قتل سه
دخترش را به زنش داد و فرار كرد. البته پدر، كشتن دخترانش را حاصل بيپولي
و جلوگيري از بيآبرويي عنوان كرده است.
در روز آن حادثه مهتاب و دو خواهر ديگرش كه از گردش با پدر خوشحال و از قضا
مشغول فيلم گرفتن از اين جمع خانوادگي نيز هستند، به يكباره قرباني شليك
گلوله پدر ميشوند. در ابتدا پدر به شوخي عنوان ميكند كه اشهدتان را
بخوانيد ولي بعد شليك دو گلوله كافي است كه شوخي را تبديل به يك قتل كند.
مهتاب كه در ابتدا شوكزده شده تنها از اين اتفاق فيلم ميگيرد ولي بعد با
جيغ زدن و دويدن قصد دارد از دست پدر فرار كند كه مورد اصابت گلوله قرار
ميگيرد و كشته ميشود.
اگر مخالفید لابد معنای دارایی رو نمیدونید.
شخصیت ما در ارتباطاتاتمون تعریف میشه و اینکه اعضای یک خانواده، دوستان یا اعضای هر گروه دیگری رو مجزا از همدیگه بدونیم و هر رفتاری از اون ها رو مربوط به خودشون بدونیم، کاملا کوتاه انگارانست.
به همین خاطر هر پدری که فرزندش را به خاطر رابطه ها و رفت و آمدهایش شایسته مرگ می داند ابتدا باید آن مجازات را برای خودش اعمال کند.