bato-adv
کد خبر: ۱۱۳۵۰۶
تحلیلی بر نظریة آلودگی‌های نهادینه شده در فرهنگ اجتماعی ایران

این بار کج به منزل نمی‌رسد!

تاریخ انتشار: ۱۶:۳۲ - ۰۲ خرداد ۱۳۹۱
فرارو- سید جمال هادیان طبائی زواره؛ بخش نخست- همة تمدن‌ها، فرهنگ‌ها و جوامع بشری علاوه بر ویژگی‌های خوب و پسندیده، ضعف‌ها و نقص‌هایی را هم یدک کشیده‌اند و همچنان هم یدک می‌کشند اما مهم آن است که ملتی در مهد تمدنی خویش بنای اصلاح و رفع اشتباه داشته باشد. ضعف‌ها و عیب‌های خود را به خوبی ببیند و بشناسد و به جای پنهان کردن‌شان با تعقل و تفکر درصدد رفع آنها یا تبدیل‌شان به نقاط قوت باشد. بر کسی پوشیده نیست که اگر فرد یا جامعه‌ای عیب‌های خویش را نبیند و نشناسد لاجرم در مسیر مخالف اصلاح و سعادت پیش خواهد رفت و سرانجام جز خسران و تباهی چیزی نخواهد یافت. 

به نظر می‌رسد هراس از بیان این واقعیت مبرهن یا توجه نکردن به مصائب و عواقب آن ما را از بیان صریح بازداشته است. آنچه تاکنون شنیده‌ایم تنها تعریف و تمجید و اغراق در بزرگی و خوبی و نیکویی فرهنگ و تمدن‌مان بوده و کمتر کسی جرئت کرده است عیب‌های تاریخی‌ فرهنگ‌مان را بیان کند و شکاف‌های آن را عریان نماید. شکاف‌هایی که هر روز وسیع‌تر و عمیق‌تر می‌شوند و بیم آن می‌رود که فرهنگ ما را در عین بزرگی و صلابت به اعماق تاریک خود بکشند. 

اگر از منظر فضیلت‌طلبی به فرهنگ رفتاری رایج بر جامعه امروز ایران بنگریم و با مُرّ تعالیم ایرانی اسلامی‌مان قیاس کنیم خواهیم دید که بسیاری از رفتارها و عادت‌های عادی که در زندگی اجتماعی ما رواج دارد و به آنها پایبند و وابسته هستیم هم با فرهنگ ایرانی منافات دارد و هم با فرهنگ و معارف اسلامی. 

رذایل و آلودگی‌هایی مثل دروغ گفتن و لاف زدن، تملق، دورویی، ریا، بی‌وفایی و بدعهدی، استهزاء، تهمت، غیبت، تجسس در کار دیگران، پنهان‌کاری، بی‌نظمی و شلختگی، نداشتن روحیة کار جمعی، کاهلی در کار و تمام نکردن یا رها کردن کارهای نیمه‌تمام، فروتنی‌های بیش از حد و حقارت آمیز و خودبزرگ‌بینی‌های توهم آلود که منجر به تهییج دشمن می‌شود، هیجان‌زدگی و تغییر آنی احوال، رودربایسی‌ها و تعارف‌های دردسرساز، شیفتة تعریف و تمجید بودن، حسادت، زیراب‌زنی و ... که از گذشته‌های دور تاکنون با ضعف و شدت در جامعه ما رواج‌ داشته‌اند برخی از این آلودگی‌هاست.

بسیاری از معظلات امروز جامعه ما از چنین آلودگی‌هایی سرچشمه می‌گیرد که تاکنون در صدد پاکسازی آن نبوده‌ایم یا اگر هم بوده‌ایم موفق نبوده‌ایم. آلودگی‌هایی که هیچ‌گاه به اندازة امروز و در دنیای ارتباطات بروز و ظهور نداشته‌اند و ما را در معرض آزار و آسیب قرار نداده‌اند.

آلودگی‌هایی که اغلب به حوزه اخلاق مربوطند و در میان همه جوامع ناپسند به شمار می‌آیند اما در طول زمان و با کثرت کاربرد و عادت، قبح و زشتی‌شان از بین رفته است و با تعجب، برخی از آنها در میان اقشاری از ملت ما به عنوان فضایلی پسندیده نهادینه شده‌اند تا جایی که دل کندن از آنها مشکل است. آلودگی‌هایی که چه بسا سده‌ها و هزاره‌ها را پشت سر گذاشته‌اند و گاه چنان در وجودمان نهادینه شده‌اند که برای رفع و پاکسازی‌شان دست‌کم چند دهه وقت و انرژی لازم است. 

 شاید بگوییم چنین آلودگی‌هایی بیش و کم در همه جوامع رواج دارند! درست است اما با تأسف باید گفت این آلودگی‌ها در جامعه ما از حد ندرت گذشته و به درجه فراوانی رسیده‌اند تا جایی که ندیدن‌شان تعجب‌آور است. اغلب این آلودگی‌ها در دایرة گناهان کبیره‌ جای می‌گیرند و ما از عواقب و عقوبت‌شان غافلیم. موعظه‌ها و منبرها نیز به‌تدریج صورت عادت و تشریفات به خود گرفته‌اند و آن گونه که باید در جامعه اثر ندارند. 

به نظر می‌رسد برای عاقبت به خیر شدن، راهی جز رفع آلودگی‌های فرهنگ اجتماعی که میراث گذشته‌هاست و تاکنون از آنها غفلت کرده‌ایم نداشته باشیم. با رفع این آلودگی‌ها، مشکلات و معظلات اجتماعی که عواقب چنین آلودگی‌هایی است خود به خود برطرف خواهند شد. این درخت تناور نیاز به هرس دارد تا با طراوت و شاداب به رشد خود ادامه دهد. ایرانی بودن، مسلمان و شیعه بودن افتخار است و اعتبار، اما دلیل نمی‌شود که عیب‌ها و آلودگی‌های فرهنگ‌مان را نبینیم و برطرف نکنیم. 

هرچند صبح تا شام در محافل و مجالس و رسانه‌ها از تاریخ و فرهنگ باشکوه اباء و اجدادی‌مان و مشاهیر و نخبگان‌مان سخن می‌گوییم و تعریف و تمجید می‌کنیم (که البته انکار ناپذیر هم هست) اما همواره از بیان ضعف‌ها و آلودگی‌های این تاریخ و فرهنگ هراسناک يا غافل و بی‌تفاوتیم تا همچنان اخلاق اجتماعی و فرهنگ عمومی سیر نزولی بپیماید. 

برای روشن‌تر شدن این نظریه، چند مثال می‌آورم:
مثال1: جوانی می‌گفت: «در مصاحبه استخدامی یکی از شرکت‌های معتبر شرکت کردم تا به عنوان کارمند فروش استخدام شوم. به همة سؤال‌های مصاحبه‌گر تمام و کمال پاسخ دادم و تصور کردم نفر اولم و استخدام خواهم شد. پس از چندی دیدم نام من در میان پذیرفته‌شدگان نیست. مراجعه کردم و دلیلش را پرسیدم.» مسئول مربوطه گفت: «من کسی را می‌خواهم که گرگ باشد. در جامعه‌ای که گرگ زیاد است افرادی مثل تو نمی‌توانند کار کنند». 

توجه کنید چه به سرمان آمده است که گرگ بودن(معنی رایجش یعنی بی‌رحم بودن و با دروغ گفتن و بدعهدی و کلاهبرداری، مال مردم را خوردن و حقوق دیگران را تضییع کردن و با زبان‌بازی و چاپلوسی کار خود را پیش بردن و...) همتراز تعهد برای استخدام در بعضی بخش‌های این جامعه است. 

مثال2: حتماً بارها شنیده‌اید یا حتی گفته‌اید فلان فرد «زرنگ» و برای کار یا مدیریت در فلان شغل یا منصب مناسب است. در این گونه موارد منظور رایج زرنگی، معمولاً معنای مجازی آن است که اغلب در فرهنگ عامیانه به مجموعه‌ای از رفتارهای ناپسند چون فریب دادن دیگران، پشت‌هم‌اندازی، چاپلوسی و عوام‌فریبی، تظاهر و ریا و تضییع حقوق دیگران اطلاق می‌شود و چه نازیباست که حتی برای استخدام یا انتصاب فردی در مناصب حساس به جای اینکه بگویند فلان فرد باهوش، کاربلد و خلاق است می‌گویند او زرنگ است و متأسفانه منظورشان همان معنای مجازی زرنگ بودن یا زرنگ‌بازی است. زرنگی ضایع كردن حقوق دیگران نیست بلكه تلاش برای رعایت دقیق حقوق دیگران است. 

مثال3: بر کسی پوشیده نیست که در تهران پرجمعیت، بیش از 3 میلیون خودرو وجود دارد که مردم هر شب از ترس آن که خودرویشان یا بخشی از آن به سرقت نرود به دزدگیر و قفل و زنجیر و امثال آن متوسل می‌شوند و جرئت ندارند حتی یک شب خودرویشان را حتی در پارکینگ منزل‌ بدون این تجهیزات ایمنی پارک کنند چه برسد در خیابان، چون تقریباً یقین دارند که خودرو یا قطعه‌ای از آن به سرقت می‌رود. به نظر شما در تهران با این وسعت و جمعیت باید چند گروه سارق وجود داشته باشد که بیش از 3 میلیون خودرو یک شب هم در امان نیستند. حتی فکر کردن درباره این موضوع پشت آدم را می‌لرزاند حالا قضاوت با شما مخاطب عزیز.

ممکن است سئوال کنید اگر این موضوعاتی که اینجا مطرح شد واقعیت داشته باشد و فرهنگ اجتماعی ما از گذشته‌ها تا حال آلوده به رذایلی ناپسند شده است چرا خودمان متوجه نیستیم؟ 

در پاسخ باید گفت: «اول آنکه سوء‌اخلاق معمولاً حکم سیر و پیاز دارد که چه بسا خوردنش گوارا و دلپذیر است ولی بعد بوی ناخوش و ناهنجار آن همه را آزار می‌دهد و محیط را بد بو می‌سازد و تنها کسانی از این ناهنجاری بی‌خبر و غافل می‌مانند که خودشان سیر و پیاز خورده باشند. دوم آنکه وقتی رذیله‌ای در طول قرن‌ها در فرهنگ اجتماعی نهادینه و جزئی از زندگی روزمره شده باشد گاه به صورت اکتسابی، فضیلت انگاشته و تشخیص آن مشکل می‌شود. سوم آن که یکی از ویژگی‌های رفتاری انسان،‌ هراس از بیان عیب‌های خویش است یعنی در عین حالی که به عیب و آلودگی خویش واقف است از بیان آن طفره می‌رود و در رودربایسی با خود‌ش باقی می‌ماند و به قول آن داستان مشهور همه می‌دانند پادشاه برهنه است اما از گفتن آن می‌ترسند.»

باز ممکن است سؤال کنید گیریم آن چه اینجا گفته شد درست! چگونه چنین رذایلی دامن فرهنگ غنی و تمدن‌ساز ما را آلوده کرده‌اند؟ 

پاسخ به این سؤال نیاز به کنکاش و پژوهش دقیق دارد و محققان حوزه تاریخ باید پاسخگوی آن باشند اما فرض محتمل آن است که این سرزمین در طول تاریخ تا امروز به لحاظ جغرافیایی و منابع طبیعی سرزمینی راهبردی بوده است و به همین دلیل در دوره‌های مختلف همواره در معرض تهدیدها، تجاوزها، فتنه‌ها، تاراج منابع و عدم ثبات در حاکمیت قرار داشته و کمتر پایداری و اقتدار طولانی‌مدت را تجربه کرده است.

در چنین شرایطی، مردمان نجیب، صبور و سخت‌کوش ایران برای تطابق با طبیعت خشن از یک سو و مقابله عاقلانه و زیرکانه با تهدیدها و تجاوزهای فراوان از سوی دیگر و حفظ همبستگی و بقای خانواده به هر راهکاری متوسل می‌شده‌اند. برخی از این راه‌ها هرچند در شرع و عرف ناپسند بوده‌اند اما بنا به مصلحت‌ در پیش گرفته می‌شدند. این مصلحت‌اندیشی‌ها و رفتارهای توأم با زیرکی به تدریج در بستر جامعه به عنوان عادت‌ها و رفتارهای اجتماعی جای گرفته‌اند و در میان اجتماع ما تشدید شدند.

مهم‌ترین دلایل وجود، رواج و فراوانی این آلودگی‌های فرهنگی در میان جامعه ما عبارتند از: 

گفته‌ها و نوشته‌های متعدد مورخان، جهانگردان، مستشاران، خبرنگاران، هنرمندان و نویسندگان غربی و شرقی که به ایران رفت و آمد و با مردم این سرزمین معاشرت داشته‌اند و صاحب سفرنامه، یادداشت، گزارش یا خاطرات هستند.

با تأسف باید گفت که گفته‌های متعدد دیگران درباره سوء‌رفتار و اخلاق ما بر گفته‌های آنان دربارة فضایل و خوبی‌هایمان می‌چربد و این مربوط به چند دهه گذشته و دشمنی‌های فراگیر با کشور و مردم ما نیست بلکه مربوط به هزاره‌ها و سده‌های گذشته تاکنون است.

البته به استناد همین گفته‌ها و نوشته‌ها، ایرانیان مردمی با استعداد، خون‌گرم و عاطفی، اهل معاشرت،     خوش‌مشرب‌، خوش‌ذوق و باسلیقه، تیزهوش، سریع‌الانتقال و حاضرجواب، بلندنظر و دست‌و‌دلباز، مهمان‌نواز، راضی و قانع، با ایمان و اهل توکل بوده و هستند اما با این همه، عیب‌ها و ضعف‌های ناپسند ما چنان است که گاه فضایل‌مان به چشم نمی‌آید. 

ادبیات تعلیمی که بخش مهمی از ادبیات ما را شامل می‌شود همواره درباره نکوهش این رذایل سخن‌ها گفته و مردم را به دوری و پرهیز از چنین رفتارهایی نصیحت کرده است.‌ 
قضاوت‌های خودمان دربارة وضعیت فرهنگ، اخلاق و رفتار حاکم بر جامعه کنونی‌مان و فضای بی‌اعتمادی حاکم نسبت به هم‌نوعان كه نشان از خستگی و آزردگی مردم در زندگی روزمره دارد و از فراوانی این چنین آلودگی‌هایی حکایت می‌کند.

هر روز وقتی در برخورد با برخی از این رذایل به تنگ می‌آییم و آزرده خاطر می‌شویم می‌گوییم یا می‌شنویم: «این مملکته داریم؟»، «چه وضعیتی شده!»، «همه گرگ شده‌اند!»، «چه دوره و ‌زمانه‌ای شده، برادر هم به داد برادر نمی‌رسه!»، «از خدا نمی‌ترسه فقط ادعا می‌کنه که مسلمونه و جانماز آب می‌کشه!»، «همش دورغ، همش تزویر، همش ریا!»، «انصاف هم خوب چیزیه!»، «مال مردم را می‌خوره یک لیوان آب هم روش!»، «فلانی زیراب‌زنه یا زیراب فلانی خورده!»، «فلانی گفته، راست یا دروغش پای خودش!» و جملاتی شبیه به اینها بیانگر همین آزردگی‌ها در زندگی روزمره است.

جمع‌بندی قضاوت‌های خودمان و مردمان دیگر ممالک دربارة اخلاق و فرهنگ ما نشان می‌دهد که وسعت آلودگی‌های تاریخی فرهنگ اجتماعی ما هر روز بیشتر و شیطان به مقصودش نزدیک‌تر می‌شود.

این آلودگی‌ها و ریشه‌های به وجود آمدن و شیوه‌های رفع‌شان از جنبه‌های مختلفی قابل تفسیر و تأویلند که بازگو کردن تمام زوایای آن مثنوی هفتادمن می‌شود. 

تمدن ایرانی یکی از کهن‌ترین تمدن‌های بشری است که در دل خود آیین‌ها و معاریف و معارف بسیاری نهفته دارد. ایرانیان همواره به تمدن و پیشینة خود بالیده‌اند و فرهنگ ایرانی اسلامی خود را فراز دیگر فرهنگ‌ها دانسته‌اند. متعصبان به ملیت همواره به دوره‌ای که ایران صاحب یکی از پهناورترین سرزمین‌های کرة خاکی بوده‌ است و حاکمانی عادل بر آن حکم می‌رانده‌اند(اغلب به دورة هخامنشیان و چند حکومت محلی و حاکم عدل‌پرور و ادیبان و دانشمندانی که بيشتر باهوش و تلاش فردی نامی بلند یافته‌اند) استناد می‌کنند. 

افراد با گرایش‌های مذهبی به دوره‌های صفویه و برخی حکومت‌های محلی مثل زندیه و آل بویه و فقیهان و عارفانی که باز هم اغلب با هوش و تلاش فردی نامی بلند یافته‌اند استناد می‌کنند و فرهنگ ایرانی اسلامی را بزرگ و شایستة احترام می‌پندارند. 

حق با این دو گروه است و به هیچ عنوان نمی‌توان پیشینه و فرهنگ غنی و قوی ایرانیان را زیر سؤال برد و الحق‌ و ‌الانصاف فرهنگ و فرهنگ‌پروران این مرز و بوم در بعضی مقاطع چنان درخشانند که انوار آن جهانی را روشن می‌سازد. با این همه، این چند مقطع تاریخی نباید موجب غفلت، تساهل و تنبلی شود. این فرهنگ عاری از عیب و نقص نیست و گوشه‌هایی از آن چنان معیوب است که همواره مانعی برای بالندگی بوده و در مسیر توسعه خلل ایجاد کرده است. 

آنچه که بیش از پیشینه و فرهنگ گذشته اهمیت دارد و انسان را به سرمنزل مقصود رهنمون می‌کند وضعیت حال ملت‌هاست. گو اینکه تمام تاریخ و گذشتة ایرانیان درخشان و عاری از عیب و آلودگی باشد؛ پس ما که میراث‌دار این تاریخ و فرهنگ بزرگیم چه کرده‌ایم؟ نخستین عیب بزرگ توهم خودبزرگ‌انگاری، تسلیم شدن بخشی از مردم در برابر «تعریف کار از منظر استعمار» است.

اینکه چند میلیون افغانی در بخش‌های عمرانی، کشاورزی و خدمات ایران به هر ترتیب مشغول به کارند و به نسبت درآمد خوبی دارند و بسیاری از جوانان ایرانی بیکارند مبیّن همین نظریه است. استعمار چیزی جز مصرف‌گرایی ما نمی‌خواهد. ابزارساز شدن، تولید و کار سازنده در کشورهایی مثل ایران با اهداف استعمار منافات دارد.

 تردیدی ندارم که استعمارگران از اینکه مردم ایران به استناد گذشته با عظمت و پرشکوه خود کمتر تن به کارهای سخت می‌دهند، خوشحال ‌اند. همین دلیل کافی بوده است که کشورهایی مثل ما دیرتر از غربی‌ها ابزارساز شوند و به فناوری دست یابند. 

ما اگر بزرگ بوده‌ایم، اگر تاریخ و فرهنگ پرشکوه داشته‌ایم، که داشته‌ایم، اما مهم این است که اکنون چه داریم و چه می‌کنیم؟ آیا با قوت و قدرت دنبال کار و تلاش، رزق و روزی حلال و اصلاح ضعف‌های اخلاقی و رفتاریمان هستیم؟ یا به هر بهایی دنبال راحت‌طلبی و آسایش و یک‌شبه ره صد‌ساله را طی کردنیم؟!
 
اغلب تصور می‌کنیم که ایرانی‌ها باهوش‌ترین افراد کرة زمین‌اند. باید بگوییم هرچند ایرانی‌ها بسیار باهوش ‌اند اما ملل دیگر نیز از هوش بی‌بهره نیستند و به استناد گزارش‌های مختلف، ملت‌های با‌هوش‌تر از ما نیز در جهان وجود دارند. حالا گیریم که ما با هوش‌ترین افراد کرة خاکی! تا زمانی که تلاش نکنیم نمی‌توانیم از هوش خود بهره ببریم.

 وانگهی باید از هوش خویش برای پاک کردن آلودگی‌های ناشایست فرهنگ رفتاریمان بهره بگیریم یا خیر؟ تا ما را بیش از آنکه با هوش بدانند صاحب فضایلی جهان‌شمول بشمارند.

در بخش دوم اين مقاله مهم‌ترین آفت‌ها و آلودگی‌های فرهنگ اجتماعی و رفتاری را برخواهیم شمرد و مصداق‌های آن را ارائه خواهیم داد و از همه دوستداران فرهنگ ایرانی اسلامی می‌خواهیم برای ایجاد حساسیت دربارة این مسئله بسیار مهم سخن بگویند، قلم بزنند و چاره‌اندیشی کنند. 

ادامه دارد ... 


bato-adv
صفدر
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۴
توهم خودبزرگ پنداری زمینه را برای بروز هر آفتی مهیا می کند. مرض خطرناکی است باید برای درمان آن راه چاره ای اندیشید.
حلاج زواره
Iran (Islamic Republic of)
۰۶:۴۸ - ۱۳۹۱/۰۳/۱۷
با درود وخسته نباشید/از مطالعه مقاله آقای هادیان لذت بردم واقعا جالب و در نوع خود بهترین بود
بابک
United States of America
۲۱:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۳/۱۴
با عرض سلام و دست مریزاد
با توجه به اینکه جامعه متشکل از افراد است باید هر فرد نسبت به گسترش فرهنگ اجتماعی کمک کند
شما به این نکته توجه داشته باشید که فرهنگ خانوادگی یک فرد معمولاً از فرهنگ همان فرد در جامعه به طور معمول بالاتر است
و این نقطه چالش ما ایرانیهاست مانند اینکه یک فرد در محل کار و دوستان و خانواده رفتارهای متضاد و متفاوت فرهنگی از خود بروز میدهد و دلایل آن بسیار است.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۳
به نظر من همه اينها به بحث تفاوت‌هاي فرهنگي برمي‌گرده!!!
ما كه از نظر فرهنگي مشكلي نداريم، ديگران هم بروند خودشان را اصلاح كنند!!!
وحید
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۳
با عرض سلام و خسته نباشید
متن بسیار شیوا و گویایی بود
البته از جنابآقای هادیان چیزی جز این نیز انتظار نمی رفت
ممنونم که بنده را هم از لطف خواندن این مطلب برخوردار فرمودید
به نظر می رسد که در مورد برخی از نقطه نظرات بیان شده می بایست بیشتر کنکاش شود
مثلا درمورد ایتکه شروع این قبیل اخلاق های به اصطلاح رذیله در کشورمان از کجا بوده است و غیره
ولی در کل خوب بود
امیدوارم این قبیل اطلاع رسانی ها و مقالات موثر بیافتد
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۶
مجید
Malaysia
۲۳:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۲
موضوع جالبی برای مقاله انتخاب شده است.به نظر من این مشکلات فرهنگی در دهه های اخیر شدت بیشتری پیدا کرده است. فقر واختلاف طبقاتی و زیاده خواهی از دلائل این مشکلات می باشد.