فرارو- مراسم تشییع و بزرگداشت 175 شهید غواص در میدان بهارستان تهران درحال برگزاری است.
براساس برنامه اعلام شده پیکرهای پاک شهدا قرار است از میدان بهارستان به سمت معراج شهدا تشییع می شود؛ آیین وداع با این شهدا نیز شب گذشته با حضور گسترده مردم در دانشگاه تهران برگزار شد.
در این مراسم دانشجویان در کنار استادان و مسوولان دانشگاه ها با پیکرهای پاک این شهدا وداع کردند و زیباترین صحنه های بیعت با آرمان های شهیدان را به نمایش گذاشتند.
مراسم وداع با پیکر مطهر 175 شهید مظلوم غواص کربلای چهار با عنوان مدافعان عزت به همت بسیج دانشجویی دانشگاه های تهران برگزار شد.
30 اردیبهشت ماه سال جاری خبر کشف پیکر 270 تن از شهدای دفاع مقدس که توسط نیروهای بعثی به شهادت رسیده بودند،منتشر شد، برخی از پیکرهای مطهر این شهدا هیچ جراحتی نداشت و نشان می داد که آنان زنده به گور شده اند.
میدان شهدا، چهارراه مخبرالدوله و سایر مسیرهای منتهی به میدان بهارستان تهران از ساعت 15 امروز با حضور میلیونی مردم مواجه است.
اقشار مختلف مردم از جمله پیر و جوان ، زن و مرد با دردست داشتن پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران و شعارهایی از جمله مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل در این آیین باشکوه حضور دارند. عکس های محمدعلی نجیب عکاس ایسکانیوز، امین جلالی، مرضیه موسوی و احمد معینی جم عکاسان ایرنا، نسترن دادجو عکاس نسیم، همت خواهی عکاس ایسنا، آدین حقیقی و حسین اسماعیلی عکاسان مهر، رضاحسینی عکاس آنا، محمدعلی گلخواه عکاس باشگاه خبرنگاران، مهدی افراخته عکاس خبرگزاری دانشجو و محمدحسین ولایتی عکاس فارس از این مراسم را در زیر می بینید.
با اشك هايمان غسلشان داديم.
ديديم زنده اند....
برادر شهید و جانباز و فرزند جانباز هستم نظرم سانسور شد
می دونید این شهدا چه پیغامی دارند؟
دشمن دشمنه . حتی وقتی پشت میز مذاکره است. میخواد دستات را ببنده تا زنده زنده دفنت کنه.
دشمن دشمنه. حتی وقتی مسئول یک اداره است. میخواد دستات بسته باشن تا نتوانی جلوی دزدیشو بگیری.
دشمن دشمنه. حتی وقتی داره تو خیابون راه میره. میخواد حیا و غیرت را ازت بگیره تا اگه دوباره بهت حمله کرد یا پشت نیز مذاکره نشست چیزی برای اینکه ازش دفاع کنی نداشته باشی.
آره
این تشیع گلهای پر پر وطنی سیاسی شده چون هرکدام از ما داریم خلاف تمام آرمانهای همه شهدا آب به آسیاب دشمن میریزیم.
تواز دیار کدام سرزمینی,تواز تبار کدام قبیله ای
ای خوبترین بنده خدا, سی سال در زیر خروارها خاک آرمیده ای, ای جگر گوشه مادر,
آرزوی مادرت را با خود در دل خاک پنهان کرده بودی ای فرزند نجیب, شاید بودی و جشن دامادیت,,,,,,
شاید بودی طفل یکروزه که از آن توبود
شاید بودی بزرگ شدن نوغنچه ات را,
شاید بودی تا با هزار آرزو,اینک کنار فرزندانت ودعای مادرت...
ببخش ما را که دیر آمدیم تا شرمنده مادرت شدیم
عجب بازی دارد این روزگار.
سپاهت پيش پيش آيند...
جنابا پس تو كي آيي؟؟؟
البته شاید دکتر چمران بی سواد بوده که جنگیده ااخه امروز میگن باکدخدا نمیشه درافتاد.حتما مهندس باکری بی سواد بوده وگرنه با فن مذاکرات مسائلو حل میکرده نه با جنگ.
الهم الرزقنا شهادت
آرزوی شهادت دارم
التماس دعا
من شرمنده ام
بخاطر همه کارهایی که باید میکردم ونکرده ام
شهدا مذاکره بلد بودند اما با خدا نه کدخدا
....
دنیا با همه پستی هاش می گذره
تا بوده همین بوده
10 سال یا 100 سال دیگه همه ما هم از دنیا رفته ایم مهم اینه که چه از این دنیا برامون می مونه
بنده یک امار متناقضی رو در این چند روز اخیر از تلویزیون می شنوم که آمار شهدای غواص رو 175 یا 275 نفر اعلام می کنند . دلیل این آمار متناقض چیه؟
نه به خاطر اینکه با دست های بسته زنده به گور شدید ، که این چیزی جز افتخار نیست .
از اینکه یک مشت آدم فرصت طلب که سالهاست روی دریای بدبختی و فقر مردم ، از راه همین تحریم ها پول در میارن و اختلاس میکنن ، شما رو بازیچه ی اهداف خودشون کردن و یکبار دیگه فریاد وا اسلاماااا و مرگ بر آمریکا و مذاکرات هسته ای سر دادن و ... اونم درست توی زمانی که مذاکرات داره به لحظات حساسش نزدیک میشه ...
قربون حکمتت خدا ، خوب میدونستی کی این عزیزا رو از دل خاک بیرون بکشی ......
منم توی این مرلسم بودم و متاسفانه دلم از غریبی و مظلومی شما گرفت !
اگر انصاف دارید نظر منو تایید کنید . حرف دل خیلی ها رو زدم ...
هوایِ داغِ جنوب..
لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..
درست تا زیرلبت را محکم پوشانده..
دست و پاهای بسته..
دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..
نمیدانی چه میشود.. تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه..؟؟!
اما..
صدای بلدوزر، وحشت را در نفست به بازی میگیرد..
ترس.. چشمهای مادر.. دستهای پدر.. زبان درازی های خواهر.. کتانی های برادر.. گل کوچک با توپ پلاستیکی با بچه های محل.. آب یخ که شقیقه ات را به درد میآورد..
آخ.. خدایا به دادم برس.. تنهایِ تنها..
بلدوزر، پذیرایی اش را آغاز میکند.. خااااااک.. خاااااک
نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن برای زندگی در زیر آب..
صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند..
بدنت رویِ زمین داغِ، زیر خاکِ سرد، چسبیده به لباسِ غواصی، آتش میگیرد..
دستهای بسته ات را تکان میدهی..
دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های مادر را طلب میکند..
هوا برای نفس کشیدن نیست..
اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی.. اما انگار خاک ظالم است.. هی سنگین و سنگین تر میشود..
دلت نفس میخواهد..
ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را..
مهمان نوازی میکنی..
عمیق..
اما خاک..
فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود..
خدایا..
کی تمام میشود..
صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات را میشنوی..
دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند..
کاش دستانت را محکم نمی بست..
حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی..
نه نفس..
نه دستانی باز، برایِ جان دادن..
گرما و گرما و گرما..
خدایا دلم مردن میخواهد..
مادر بمیرد..
چند بار مردنت تکرار شد تا بمیری؟؟؟!!!! .
سلام_بر_١٧٥غواص_شهيد
دوست داري گريه كني ومادر باشد تابغلت كند...آخ..
تصورش هم زنده به گورم ميكند
بميرم براي دل مادرتون
چه خوب موقع اومديد
وسط مذاكرات
تصوركنيد ادم دستش بسته باشه ونتونه خاكهارو ازصورتش كنار بزنه..
صداي خفه شدن١٧٥ پهلوون
نه يكي نه دوتا...١٧٥تااااااااااااااااا گل كه در دل خروارها گِل جان دادند
هوایِ داغِ جنوب..
لباسِ تنگ، چسبان و پلاستیکیِ، غواصی..
درست تا زیرلبت را محکم پوشانده..
دست و پاهای بسته..
دراز به دراز، کنارِ رفقایِ جوان، زخمی و ترسیده ات..
نمیدانی چه میشود.. تیر خلاص یا شکنجه در اردوگاه..؟؟!
اما..
صدای بلدوزر، وحشت را در نفست به بازی میگیرد..
ترس.. چشمهای مادر.. دستهای پدر.. زبان درازی های خواهر.. کتانی های برادر.. گل کوچک با توپ پلاستیکی با بچه های محل.. آب یخ که شقیقه ات را به درد میآورد..
آخ.. خدایا به دادم برس.. تنهایِ تنها..
بلدوزر، پذیرایی اش را آغاز میکند.. خااااااک.. خاااااک
نفست را حبس میکنی به یادِ زمان خریدن برای زندگی در زیر آب..
صدای ِ فریادهایِ خفه ی دوستان، قلبت را تکه تکه میکند..
بدنت رویِ زمین داغِ، زیر خاکِ سرد، چسبیده به لباسِ غواصی، آتش میگیرد..
دستهای بسته ات را تکان میدهی..
دلت با تمامِ بزرگیش، قربان صدقه های مادر را طلب میکند..
هوا برای نفس کشیدن نیست..
اکسیژن ذخیره شده ات را به یادگار از دریا میهمانِ ریه هایِ خاک میکنی.. اما انگار خاک ظالم است.. هی سنگین و سنگین تر میشود..
دلت نفس میخواهد..
ریه هایت گدایی میکنند، جرعه ایی زندگی را..
مهمان نوازی میکنی..
عمیق..
اما خاک..
فقط خاک است که در ریه ات، گِل میشود..
خدایا..
کی تمام میشود..
صدای ترک خوردن استخوانهایِ قفسه ی سینه ات را میشنوی..
دوست داری گریه کنی و مادر باشد تا بغلت کند..
کاش دستانت را محکم نمی بست..
حداقل تا دلت میخواست، جان میدادی..
نه نفس..
نه دستانی باز، برایِ جان دادن..
گرما و گرما و گرما..
خدایا دلم مردن میخواهد..
مادر بمیرد..
چند بار مردنت تکرار شد تا بمیری؟؟؟!!!! .
سلام_بر_١٧٥غواص_شهيد
دوست داري گريه كني ومادر باشد تابغلت كند...آخ..
تصورش هم زنده به گورم ميكند
بميرم براي دل مادرتون
چه خوب موقع اومديد
وسط مذاكرات
تصوركنيد ادم دستش بسته باشه ونتونه خاكهارو ازصورتش كنار بزنه..
صداي خفه شدن١٧٥ پهلوون
نه يكي نه دوتا...١٧٥تااااااااااااااااا گل كه در دل خروارها گِل جان دادند
التماس دعا...
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست
آن به که کار خود به عنایت رها کنند
بیمعرفت مباش که در من یزید عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند
حالی درون پرده بسی فتنه میرود
تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند
گر سنگ از این حکایت بنالد عجب مدار
صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند
بگذر به کوی میکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند
پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان
خیر نهان برای رضای خدا کنند
حافظ دوام وصل میسر نمیشود
شاهان کم التفات به حال گدا کنند
كاش يه كم فكر كنيم
اشک مردم و خنده ء آنها.
همه چی گویاست.
چه کسی ایستادگی کرد و چه کسی سوءاستفاده.
عکسها را خوب ببینید.
مگر میشود کسی بتواند لحظه ایی لبخند بزند!
همه ء وجود اشک میشوی.
اما آنان در عکس هم میخندند!!!
شما خلط مبحث میکنید.
نیت اینان به عمل رسیده که آمده اند.
جالب توجه است که ما نیت آنهاکه در پشت پلاکارد و خنده و لباس پنهان شده اند نمیدانیم.
وگرنه آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است.
با هر چه بوده و هست آمده ، بگه به فرزند ایران :
تا عمر داریم مدیونتیم .
حتی اگر مثل تو فکر نکنیم
واقعا خدا آخر و عاقبت همه رو ختم به خیر کنه
نه یکی و نه دوتا ، بلکه صدوهفتادو پنچ ستاره
نه یک نفر و نه دو نفر ، بلکه صدو هفتادو پنچ مهمان داریم .
چه روزیه، چه روز عجیبیه ، من که محاله امروز رو یادم بره .
تو عکسها از اشکهاتون فهمیدم شما هم یه حالی هستید ، یه حال خوب که به این سادگی فراموش نمیشه .
جادوی جاودانگی -جادوی زندگی
چه جادویی داره این جعبه های کنار هم.
بسه دقیقا دشمن هامون هم همین رو میخوان که ما به جون هم بیفتیم تا از دشمنا غافل بشیم
الان در این زمان فقط اتحاد ماست که می تواند دشمن را کور کند
هم دولت قبل هم دولت حال اشتباهاتی داشتن هیچ کدوم مبرا از خطا نبودن
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
خوابند وكیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یك خانهٔ ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
از اشك همه روی زمین زیر و زبر كن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
از دست عدو نالهٔ من از سر درد است
اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است
جان بازی عشاق، نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده است
جز جام، به کسدست، چو خیام نداده است
دل جز به سر زلف دلارام نداده است
صد زندگی ننگ به یک نام نداده است
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
عارف قزوینی
من که احساس غرور و سربلندی میکنم و دوست داشتم موقع تشییع پیششون باشم و ازشون حلالیت بطلبم و اشک بریزم و...............
بگو که از خط و خون یاران چگونه آن شب گذشته بودی
کسی نگفت از دل هیاهو ز خون و سنگر ز موج و باران
تو بی فراز از نهیب توفان، چگونه آن شب گذشته بودی
فقط شنیدم که بال خود را گشادی از این کرانه رفتی
کسی نگفت از فراز میدان چگونه آن شب گذشته بودی .
گرفتم از تو سراغ، گفتند گذشتی از شب، شهاب گونه
و من به حیرت که با شهیدان، چگونه آن شب گذشته بودی
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
خوابند وكیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یك خانهٔ ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
از اشك همه روی زمین زیر و زبر كن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
از دست عدو نالهٔ من از سر درد است
اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است
جان بازی عشاق، نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
***
عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده است
جز جام، به کسدست، چو خیام نداده است
دل جز به سر زلف دلارام نداده است
صد زندگی ننگ به یک نام نداده است
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
عارف قزوینی
در خاطر سرخ لاله ها می مانید
سرباختگان راه عشق ای شهدا
ما رفتنی هستیم و شما می مانید
منظورت جناحی بود مگه نه؟؟
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون . وقتی می بینم از هر طیفی به استقبال کبوتران پروبال بسته امده اند ایمان می اورم که اینها برنده واقعی شدند و رضایت خدا و خلق را خریدند و کسانی که فقط به دنبال نفع شخصی و اختلاس بودند منفور شدند و بازنده. بازنده ای که بزودی هنگام جان دادن خواهد فهمید.
ای شهدای عزیز ما از شما عذرخواهی می کنیم از این جماعت دورو!
دست و پای همشون درد نکنه
از هر طیف و رنگ سیاسی که هستند
شهدا شرمنده ایم که شما دست بسته آمدید تا بگوئید حتی دستمان هم که بسته باشد از آرمانمان دست نمی کشیم، اما برخی از آرمان ها دست کشیده اند که به شیطان دست بدهند!
شهدا شرمنده ایم که امروز به تریج قبای برخی برمی خورد اگر مرگ را برای قاتلان شما آرزو کنیم!
شهدا شرمنده ایم که کسانی ان که را «شیطان بزرگ» می دانستید «کدخدا» می خوانند و به جای کسب رضای خدا به سودای کسب لبخند کدخدا هستند!
شهدا شرمنده ایم که به ما آموختید مرگ را به زندگی حقیرانه ترجیح می دهید، اما امروز کسانی هستند که حتی «آب خوردن» ملت را هم گره زده اند به «اجازه» شیطان و به شیطان القاء می کنند بی خواست تو ما حتی آب برای خوردن نداریم!
شهدا شرمنده ایم که همه حقارتی به این ملت تحمیل کرده اند، اما برخی آنقدر حقیرند که صدایشان در نمی آید!
شهدا شرمنده ایم...
شهدا شرمنده ایم
شهدا شرمنده ایم که شما فریاد زدید از کربلا باید درس «هیهات منا الذله» آموخت، و عده ای دنبال آن هستند که از کربلا «درس مذاکره» بگیرند!
خب خلایق هر چه لایق...
خدایا ما را با آرمان شهدا شهید کن و با شهدا محشور کن، آنان را هم که دل در گرو مهر کدخدا دارند با «کدخدا»یشان محشور گردان!
1-وصیت نامه تمام شهدا مطلبی با عنوان حفظ حجاب و عفت هست،در این شکی نیست. حالا در هرزمان چه30 سال پیش و چه در زمان حال
2-ببینید در چه زمانی شهدای عزیز ما صحبت از حجاب میکردن؟زمانی که از رژیم طاغوت هنوز بی حجابی به یادگار مونده بود،خب مسلم هست که در تمام وصیت نامه این شهدا همچین مطلبی گفته بشه که ترویج با حجاب بودن وعفت شود
3-اگر این شهدای عزیز ما در زمان حال بودن بازم دم از حجاب میزدن و چشم ها را به روی اختلاس،دزدی،بی قانونی،فقر فرهنگی،فقر اقتصادی،فقر هنری،فحشا،مشکلات مردم،بیکاری 11 میلیون جوان،عدم لیاقت خیلی از مسئولین کشوری و لشگری و سیاسی،تحقیر شدن مردم با فرهنگ ایران با هزاران سال قدمت تاریخی... آیا چشم های خود را می بستند و فقط از حجاب میگفتند؟؟؟؟؟
آری... شهدا خوش به حالتان که رفتید و این روزها را نمیبینید... یا حق
جالبه مگه نه؟!
پاشوده اومده اونجا!!
تازه عكسم ازش گرفتيد...
معنی: امروز است که بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه کرده اند گواهی دهد.
باز هم استفاده ابزاری از شهدا ی ملت
چون یه عده فقط برای منافعشون از این عزیزان استفاده ابزاری کردند مردم هم با اون عده همراهی نمیکنن
هر کاری دلی باشه بدل میشینه
تابوی مردم ما باید بشکنه که هرکی حجابش کامله یعنی ادم خوبی و لی اونیکه حجابش کامل نیست ادم خوبی نیست.
ما همیشه به ظاهر توجه میکنیم باید ببینیم تو دلشون چی میگذره. دلشون کجاست
حالا اگه حجاب خانمها و مذاکرات مشکل یه عده ای معلوم الحال شده پس این همه فساد اختلاس کوچیک و بزرگ و.... چرا جوابگو نیستند
هر کاری دلی باشه بدل میشینه
شهيد دست بسته افتخار ميآفريند، ديپلماسي سازش به دشمن اجازه ميدهد دستهاي ما را از پشت ببندند.
همه در شکل رفتن خاص بودند
صد و هفتاد وپنج آیینه – ماهی
میان خاک هم غواص بودند !
* یدالله گودرزی
اینهمه ادعا در جوار این بی ادعاهای عزیز!!!
وجودشان حریم آنها را آلوده میکند
خوش آمدید روحتان شاد
من به سهم خودم شرمنده دیدارتان هستم ای اسطوره های شجاعت و غیرت ما را دعا کنید لطفا