ترنج

در مورد

اعدام

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۵۸۷ مطلب

  • دختر جوان: دوست دارم شغلی پیدا کنم و یک سال است که دنبال کار می‌روم، اما نمی‌شود. مستقل‌شدن و درآمدداشتن یک طرف، اما دلم می‌خواهد سرگرم هم شوم. از اینکه در خانه بنشینم و مرتب فکر کنم خسته شدم

  • دو خانواده فداکار کردستانی با گذشت از خون فرزندانشان زندگی دوباره را به دو جوان کردستانی که به دلیل ارتکاب قتل در زندان تحمل حبس کرده و منتظر اجرای حکم قصاص بودند اعطا کردند.

  • دقایقی قبل از اجرای حکم، عمویم به من مهلت یک ماهه داد و من در این مدت توانستم با پرداخت ۸۰۰ میلیون تومان دیه، رضایت آن‌ها را بگیرم.

  • با وجود تلاش کادر درمانی برای نجات جان مرد ۴۵ ساله به نتیجه نرسید و او بر اثر عوارض ناشی از سوختگی شدید با اسید جان سپرد. این گونه بود که پرونده اسیدپاشی زن صیغه‌ای رنگ جنایی گرفت.

  • محمدحسین شاملو وکیل آرمان عبدالعالی، پسری که ۶ سال پیش به اتهام قتل دختری ۱۸ ساله به زندان افتاده و به قصاص محکوم شده بود در گفتگویی از شبهات موجود در پرونده آرمان می‌گوید. جسد غزاله دختری که آرمان به اتهام قتل او به زندان افتاده است. هنوز پیدا نشده و با این حال آرمان فردا قرار بود به جرم قتل این دختر نوجوان اعدام شود. وکیل او در ساعت‌های باقیمانده تا اجرای حکم از خانواده غزاله و مسئولان قضایی درخواست کرد این حکم اجرا نشود که این مسئله با موافقت قوه قضاییه رو به رو شد و حکم اجرا نشد. صحبت‌های…

  • رئیس دولت مستعفی یمن، نخست‌وزیر و وزیر خارجه آن به جرم «خیانت بزرگ» به اعدام محکوم شدند.

  • «چشم در برابر چشم» عبارتی است که از «عهد عتیق» تا امروز به عنوان دستوری آسمانی تکرار شده و معنای آن روشن است: «کسی که مورد جنایت قرار می‌گیرد، حق دارد عین همان جنایت را به جانی وارد کند.» این حکم در قرآن با عنوان «قصاص» تجویز شده است یعنی «قتلی که در پی قتل دیگر آمده».

  • در سال ۲۰۰۵ یک دانشجوی چینی به جرم دست داشتن در این قتل اعدام شد و نفر سوم به دلیل همکاری با پلیس در کشف جنایت و دستگیری مجرمان به حبس ابد محکوم شد. او دوره حبس خود را می گذراند.

  • روز اجرای حکم داماد که خود را در چندقدمی مرگ می‌دید، به مادرزنش التماس کرد و درحالی‌که تنها چند قدم با مرگ فاصله داشت، مادرزن او که تنها اولیای‌دم بود، حاضر شد از خون فرزند خود بگذرد تا شاید دختر و نوه‌اش روزگار بهتری را در پیش داشته باشند. به‌این‌ترتیب متهم به سلول خود بازگردانده شد.

  • اسلحه مال شوهرم بود، ‌اما دست من بود. از خانه پدرم بیرون آمدم و قرار بود با آن شرکت روغن نباتی قرار ملاقات بگذاریم تا کارهای نمایندگی در عراق را انجام دهیم که موسی به دنبالم آمد. باز اختلافاتمان شروع شد. از موسی ‌خواستم آرام باشد که تهدیدم کرد که این‌بار به عراق می‌رود و بچه‌هایم را از من می‌گیرد و نمی‌گذارد آنها را ببینم. از ماشین پیاده شدیم و چندقدمی با موسی راه رفتم که نمی‌دانم چه شد اسلحه را از کیفم بیرون کشیدم و به سمت موسی که جلوتر از من راه می‌رفت، شلیک کردم.

تبلیغات