دو مرد که دختری را به خانه کشانده و به او تجاوز کرده بودند، بعد از چندین جلسه بازجویی و محاکمه به اعدام محکوم شدند.
۱۵۹۰ مطلب
دو مرد که دختری را به خانه کشانده و به او تجاوز کرده بودند، بعد از چندین جلسه بازجویی و محاکمه به اعدام محکوم شدند.
یک روز پس از اعلام خبر اعدام روح الله زم مدیر سایت آمد نیوز، سفیر آلمان در تهران در اعتراض به بیانیه روز گذشته اتحادیه اروپا به وزارت امور خارجه احضار شد.
معمولترین مجازات مرگ که بیشتر از همه درباره آن شنیدهایم و خواندهایم، قصاص نفس است. در این مورد، همه چیز مثل اعدام معمولی است؛ با این تفاوت که قاضی اجرای حکم مکلف است پیش از اجرا، تمام تلاش خود را به کار بگیرد که خانواده مقتول رضایت بدهند تا اعدام اتفاق نیفتد و ماجرا با یک پایان خوش به سرانجام برسد. اگر رضایتی در کار نبود، خانواده مقتول حق دارند خودشان مستقیما حکم را اجرا کنند یعنی با دستهای خودشان چهارپایه را از زیر پای قاتل بکشند یا اگر دلش را نداشته باشند میتوانند از شخص دیگری بخواهند…
این فرد حدودا ۵۰ ساله در مرز با چین کشته شد. مرز کره شمالی و چین از زمان شیوع ویروس کرونا بسته شده است.
اول آنقدر وحشت کرده بودم که کاملا بدنم بیحرکت شده بود، اما بعد از چند ثانیه به خودم آمدم و تلاشم را برای نجات خودم آغاز کردم. در برابر مرد غریبه مقاومت کردم و من هم ضرباتی را به او زدم، اما درها قفل بود و کار زیادی از دستم بر نمیآمد.
تهدید به اعدام رئیس جمهور از سوی نماینده طیف تندرو با واکنش زیباکلام همراه شد.
متهم ۳۲ ساله در تحقیقات به آزار و اذیت ۲۰ کودک دختر و پسر و زنان تنها اعتراف کرد. بازپرس دشتبان از شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران به خاطر تعدد جرایم متهم، کیفرخواست امیر را به اتهام مفسد فی الارض صادر کرد.
رامین با چوب به ماشین من حمله کرد و با پرتاب سنگ شیشه ماشین را شکست. بعد هم اسلحهای در آورد و به سمتم نشانه گرفت من با او درگیر شدم تا سلاح را بگیرم. اما به یکباره تیری شلیک شد و به شکم رامین خورد. من ترسیدم و فرار کردم. من شلیک نکردم دست خودش روی ماشه بود.
آنها یک روز قبل از حادثه سراغ مرد موبایلفروش رفتند و با توجه به شیوع کرونا و تعطیلی مغازهها متهم اصلی پرونده از مرد موبایلفروش درخواست کرده بود تا روز بعد به مغازه بیاید تا او موبایل درخواستیاش را بخرد و مرد موبایلفروش هم قبول کرده بود...
سهیل با یادآوری آن شب لحظهای سکوت میکند. با صدایی آرام میگوید که هنوز هم یادآوریاش او را عذاب میدهد. آن شبی که برای اولین بار، در آن اتاق تاریک ماند. پدر و مادرش را برای آخرین بار دید و در نهایت صدای وحشتناک باز شدن قفل در، مرگ را برایش به تصویر کشید. وقتی در باز شد، کلی مرد را دید با چهرههایی ترسناک. با پاهایی زنجیر شده و قدمهایی لرزان رفت و در آن گرگ و میش محوطه زندان، طناب دار را دید.