
تحقیقات نشان میدهد که رویدادهای تأثیرگذار از نظر احساسی، ارتباطات عصبی در مغز را که خاطرات ما را ذخیره میکنند، تقویت میکنند.
شاید تا به حال به این فکر کرده باشید که رویدادهای مهم، مانند تولد فرزند یا از دست دادن عزیزانمان، سالها به شکل واضح باقی میمانند. اما در مقابل، خاطرات آنچه برای شام خوردیم یا مکالماتی که داشتیم اغلب در عرض چند روز ناپدید میشوند.
به گزارش یورونیوز، در واقع همه خاطرات در ذهن ما اهمیت یکسانی ندارند؛ برخی یک عمر دوام میآورند، در حالی که برخی دیگر به سرعت محو میشوند. دانشمندان از خود پرسیدهاند که چرا چنین اتفاقی میافتد و چگونه مغز به طور گزینشی خاطرات را ذخیره میکند؟
تحقیقات نشان میدهد که رویدادهای تأثیرگذار از نظر احساسی، ارتباطات عصبی در مغز را که خاطرات ما را ذخیره میکنند، تقویت میکنند.
این رویدادهای مهم به عنوان نوعی «چسب» عمل میکنند و تجربیات به ظاهر پیش پا افتاده را در حافظه ما تثبیت میکنند.
برای مثال یک شام یا مکالمه که در غیر این صورت ممکن بود فراموش شود، اگر در کنار یک رویداد تغییردهنده زندگی مانند تولد فرزند یا از دست دادن عزیزی رخ داده باشد، میتواند واضح باقی بماند.
گروهی از محققان در دانشگاه آرهوس دانمارک برای بررسی بیشتر این پدیده، از مدلهای آزمایشگاهی با موشها استفاده کردند. چرا که عملکرد مغز آنها شباهت قابلتوجهی به مغز انسان دارد.
سلولهای مغز «نورون» نامیده میشوند که از طریق ساختارهایی به نام «سیناپس» به یکدیگر متصل میشوند. این سیناپسها به عنوان کانالهای ارتباطی عمل کرده و اطلاعات را بین نورونها منتقل میکنند. هر نورون میتواند تا صدها هزار سیناپس داشته باشد.
دانشمندان معتقدند که خاطرات از طریق تغییر در قدرت سیناپسها شکل میگیرند و از بین میروند. برای آزمایش این فرضیه، آنها دو نوع تجربه متفاوت برای موشها طراحی کردند.
در تجربه اول، آنها شرطیسازی پاولفی را در دستور کار قرار دادند. این روش، که توسط ایوان پاولف ابداع شد، نشان میدهد که چگونه مغز ما ارتباط بین رویدادهای نامرتبط را یاد میگیرد.
در آزمایش انجامشده موشها در معرض یک محرک خنثی قرار گرفتند که پس از آن یک شوک ضعیف الکتریکی دریافت کردند. شوک به حدی خفیف بود که تأثیر زیادی نداشت و موشها روز بعد قادر به یادآوری آن نبودند.
آنها سپس بهصورت مصنوعی نورونهای ذخیرهکننده این خاطره ضعیف را فعال کردند و به طرز شگفتانگیزی دریافتند که این بار موشها توانستند خاطره آن شوک را روز بعد به یاد بیاورند.
همزمان آنها مشاهده کردند که سیناپسهای درگیر در این خاطره نیز تقویت شدهاند.
پژوهشگران در آزمایش دوم خواستند بدانند که آیا یک تجربه معمولی میتواند با تقویت مصنوعی سیناپسها به خاطرهای پایدار تبدیل شود یا نه؟
تصور کنید که آنچه برای شام خوردهاید و برنده شدن در قرعهکشی، دو تجربه نامرتبط هستند. اما اگر این دو اتفاق همزمان رخ دهند، ممکن است شام آن شب را برای همیشه به یاد داشته باشید.
دکتر صادق نبوی، پژوهشگر حافظه و دانشیار دانشگاه آرهوس دانمارک، در این باره میگوید: «موشها توانستند خاطره ضعیف را روز بعد به یاد بیاورند. حتی جالبتر، سیناپسهای مربوط به تجربه معمولی نیز قویتر شدند.»
او اضافه کرد: «اما اگر این تقویت مصنوعی را یک روز بعد از تجربه اعمال میکردیم، موشها نمیتوانستند آن را به یاد بیاورند. مثل اینکه ممکن است شام همان شب را به یاد بیاورید، اما شام روز بعد را نه.».
اما شاید بپرسید که چرا این موضوع اهمیت دارد؟ در گذشته، حافظه یک ابزار بقا بود که به اجداد ما کمک میکرد منابع غذایی و خطرات محیطی را به یاد بیاورند.
تصور کنید که برای چند روز تشنه و گرسنه بودهاید و ناگهان به مکانی پر از آب و غذا میرسید. آیا میتوانید چنین جایی را فراموش کنید؟ حتی جزئیات بیاهمیت آن مکان نیز ممکن است در ذهن بمانند، زیرا احساس شادی ناشی از یافتن غذا تأثیر زیادی بر مغز میگذارد.
همین امر در مورد خطرات نیز صدق میکند. اگر در مکانی عادی با یک ببر، گرگ یا مار مواجه شوید، ترسی که تجربه میکنید باعث میشود آن محل را هرگز فراموش نکنید.
در دنیای مدرن، حافظه همچنان برای تعاملات اجتماعی و موقعیتهای حرفهای حیاتی است. در واقع حافظه نقش خود را حفظ کرده، اما آنچه به یاد میآوریم و چرایی آن تغییر کرده است.