نقدی بر اتاق شیشهای کارمندانی که رازداری را نمیشناسند.
بلیط دیدیه اندونگ در رسانهها وجود دارد در حالیکه او هنوز به تمرین استقلال اضافه نشده و در مورد آن اختلافنظری میان باشگاه و مدیر برنامه این بازیکن به وجود آمده است. این آخرین ورژن از اتفاقاتی است که در استقلال رخ داده و بهنظر میرسد عادت اصلا خوبی نیست. در واقع استقلال مثل اتاق شیشهای شده که در آن هر اتفاقی به رسانهها میرسد و کسی جلوی رسانهای شدن آنها را در این باشگاه نمیگیرد. بهطور کلی استقلال شاید قربانیترین باشگاه در فضای مجازی باشد. در این مقال سعی داریم این موضوع را موشکافی کنیم.
کمی که تاریخ این باشگاه را ورق بزنیم متوجه میشویم که بسیاری از کارمندان این باشگاه نه از روی توانایی و استعداد و تحصیلات بلکه از روی آشناهای قدیمی در این ساختمان استخدام شدهاند. آشناهایی که با تغییر پیدرپی مدیران توسط مقامات معرفی و استخدام شدهاند و کمترین اصول برای استخدام را که رازداری است بلد نیستند. کارشان دادن خبر به رسانهها و خود آن آشنایی است که استخدامشان کرده و حتی مدیری که از آن باشگاه رفته است. این در حالی است که رازداری یکی از ارکان قرارداد با هر شرکتی است که شما در آن استخدام میشوید. صرفنظر از این عدمتعهد بعضا کارمند به محض اینکه تهدید میشود به برکناری به دلیل ارتباطات قبلی اسناد را به رسانهها میدهد و با سفارش کسی که معرفی. اش کرده در جای خود ماندگار میشود.
شاید به دلیل تغییرات بسیار زیاد در استقلال و رفتوآمد انواع و اقسام مربیان و مدیران اطرافیان آنها چه در داخل و چه در خارج از باشگاه در دفاع و یا بازگرداندن آن مربی و مدیر تلهگذاری میکنند و هر روز نقد جدید یا افشاگری جدید یا دروغی جدید میسازند. نسل Z هم به دلیل در دسترستر بودن این پیجها هر روز با بمباران رسانهای همان پیج.ها که دنبال کردهاند پز مطالبهگری میگیرند و حتی در مسایل فنی و تاکتیکی هم نظر میدهند.
این، اما کمترین مشکل استقلال است. مشکل بزرگتر پیجهایی هستند که یا به کل خریداری شدهاند یا اینکه حقوق ماهانه میگیرند و یا اینکه کلا متعلقند به مدیر برنامههای بازیکن و مربی. خدا نکند اینها بخواهند یک بازیکن به استقلال بفروشند. اول خبرش را وایرال میکنند بعد بلافاصله با ساخت کلیپ ازهای لایتهای آن بازیکن شروع میکنند به تبلیغ و هم قیمت را بالا میبرند و هم اگر باشگاه تاییدش نکند یا مربی آن بازیکن را نخواهد این نخواستن را به مثابه نتوانستن جزو مطالبات از مدیر میگذارند و به مدیران فشار میآورند. در واقع بسیاری از صفحات مجازی پر مخاطب متعلق است به دلالهای بازیکن و در حالت عادی مطالبه مطرح و سر بزنگاه بازیکن خود را معرفی کرده و آن را تبلیغ میکنند. آنها تصویر استقلالیهای دو آتشه را میسازند و در کنارش بازیکن میفروشند. نسل Z هم که کمتجربه است به وایرال شدن آن بازیکن کمک میکند بدون آنکه معیارهای خرید یک بازیکن را بداند.
یکی از مصداقهای بارز این موضوع الحاجی گرو بود. او آنقدر ضعیف بود که خیلی زود از استقلال کنار گذاشته شد، اما آمدنش جالب بود. استقلال تازه تیام را از دست داده بود و گرو یک بازیکن سیاه پوست شبیه به تیامی بود که بسیار موفق عمل کرده بود. این شباهات اولین نکتهای بود که پیجهای دلالی روی آن دست گذاشتند، اما موضوع وقتی خندهدار شد که الحاجی گرو کامنتی در مورد چلوکباب به دستور مدیر برنامهاش گذاشت که آن هم وایرال شد و به این ترتیب شد گزینه اول استقلال در مطالبات فضای مجازی! حتی وقتی هادی طباطبایی پس از حضور در ورزشگاه آزادی الحاجی را شبیه به کشتی گیرها دانست مورد حمله زامبیهای مجازی قرار گرفت تا او هم در کنار دیگر پیشکسوتان دیگر در مورد مسایل فنی استقلال کمتر حرف بزند.
یکی از مدیران روابط عمومی سابق باشگاه استقلال تعریف می. کرد که در روز اول حضورش در باشگاه ادمین یکی از پیجها با وی تماس گرفت و گفت: فلان بازیکن بازیکن من است و چند میلیارد از باشگاه طلب دارد، یا پول بازیکن من را بدهید یا من آنقدر میزنمتان تا خودتان دنبال من بدوید! و چنین هم کرد، او رابطهایی در باشگاه داشت که موضوعات ساده نامهنگاری را به دست میآورد و بابت آن اخبار به کارمند باشگاه پول هم میداد تا موضوعاتی که ساده و مدیریتی بودند و باید حل میشدند هر هفته تبدیل به یک اتفاق بزرگ در مجازی شوند و حتی بعضا کار به تجمع هم میرسید.
شاید به دلیل فیلترینگ و به رسمیت نشناختن فضای مجازی در دوایر دولتی باشگاه استقلال هنوز هم چیزی به نام بخش فضای مجازی ندارد و عملا این اقیانوس بیدر و پیکر به حال خود رها شده است وگرنه در کجای دنیا میبینید که هر کسی از هر طرف یک پیج به نام منچستر یونایتد یا رئال مادرید یا بارسلونا بسازد و باشگاه هم این موضوع را قبول کند. در ایران و در حوزه استقلال، اما هزاران پیج با نام این باشگاه ساخته شدهاند و بدلیل ضعف شدید بخش حقوقی که همه هنرشان چلو کباب خوردن در باشگاه است و البته ضعف در ارتباط مستقیم با پلتفرمها هر مدیر برنامه یا منتقد یا بچه ۱۲ سالهای یک پیج دارد و با آن پیج تفکرات یا بازیکن یا مربی و مدیر خودش را مطالبه میکند و این کلانشهر را به شهرهای کوچکی تقسیم کرده است که هر کدام چیزی میگویند و پیروانی هم دارند.
با تمام شدن قصه فیلتریینگ شاید این بخش به چارت باشگاه استقلال هم افزوده شود و مکاتبات رسمی با اینستاگرام هم انجام شود و قانون هم بیشتر و بهتر توسط واحد حقوقی فشل استقلال پیگیری شود. اگر واحد حقوقی این مهم را پیگیری کند و حداقل دست افراد سودجو را از این بخش کوتاه کند شاید شاهد آرامش بیشتری در استقلال باشیم.
مدیر بزرگ روی اهدافش تمرکز میکند، اما طی دهه گذشته مدیران کمی دیدیم که چنین کنند و در استقلال خیلی از مدیران خودشان هم وارد داد و ستد بازیکن و پیج و بازی در میان ۱۳ سالههای مجازی شدند. آنها با پولپاشی کاری کردند که تعداد این پیجها افزایش یابد. البته که تمامی مدیرانی که چنین کردند عمر مدیریتشان به چند ماه کوتاه شد، چون این ورود به مثابه باتلاقی بود که دست و پا زدن در آن بیشتر موجب فرو رفتنشان شد.
باید دید مدیران جدید در استقلال هم اسیر این بازی کثیف مالی میشوند یا اینکه با درایت این بخش را که موجب تضعیف استقلال شده کنترل کرده و روی اهداف بلندتر از فحاشی به خودشان تمرکز میکنند؟ به هر حال با وجود رسانههای تعاملی باید تاکید کرد که منتقد و ناراضی هم وجود دارد، اما باجخواهی و داد و ستد از عشق مردم چیزی است که با مطالبهگری زمین تا آسمان متفاوت است.
منبع: فرهیختگان