«براساس نوشتهها و گفتههای تحلیلگران منطقهای، ترکیه وارد معرکهای شده است که بعید است از آن سر به سلامت بیرون ببرد.»
احمدی غلامی طی یادداشتی در روزنامه شرق با اشاره به تحولات سوریه بر این باور است که ترکیه که در جریانات اخیر این کشور دستی بر آتش داشته، نمیتواند از مخاطرات آینده در امان باشد.
این روزنامه در این زمینه نوشت: هر دولتی «ماده» است و مردم باید به آن «صورت» بدهند. هر دولتی که از مردم «صورت» نگیرد، نمی تواند به مردم حکم براند، مگر به زور و زور، یعنی اعمال سلطه بر دیگری و در برابر هر زور یا اقتداری مقاومتی نیز شکل خواهد گرفت. شاید مقاومتی که در برابر زور به وجود می آید، متناسب و متوازن با آن نباشد، اما در گذر زمان این نامتوازنی به سود مقاومت افزایش خواهد یافت. از سوی دیگر دولت قدرتمند، دولتی است که نقش آحاد مردم در ماده آن حک شده باشد.
با تسامح به این دولت، دولت ملی می گویند؛ بنابراین سوریه برای داشتن دولت ملی راه درازی در پیش رو خواهد داشت، به ویژه اینکه دشمنان این کشور رغبت چندانی هم به تشکیل دولت ملی و مرکزی ندارند که نماینده آحاد مردم باشد. آنان ترجیح می دهند با گروه هایی که قادرند نظم و ثباتی نسبی برقرار کنند -مانند افغانستان- طرف باشند تا از طریق آنان منافع شان را حفظ و پیگیری کنند. از این منظر شاید سوریه کنونی الگویی برای کشورهای دیگر منطقه باشد. به ویژه کشورهایی که پشتیبانی مردمی ندارند و به دست قوم یا طایفه و بزرگی از بزرگان اداره می شوند. این دولت ها مستعد فروپاشی اند. سوریه نشان داد دولتی که تصویر مردم در پرچم آن یا در ماده دولت آن حک نشده باشد، به سرعت فروخواهد ریخت.
اینک سرانجام سوریه پیش چشم همه دولت های منطقه است. کشوری با بیش از 22 میلیون جمعیت که بخش بزرگی از آن را مسلمانان تشکیل می دهند، در موقعیتی بغرنج قرار گرفته است؛ در موقعیتی که بی شباهت به وضع طبیعی هابز نیست. اگر دولتی قدرتمند شکل نگیرد، این وضعیت ادامه خواهد داشت و به فرسودگی ملتی می انجامد که سال های سال در حکومت اسدها مبتلا به درد و رنج فراوانی بوده است و آن طور که پیدا است، در آینده نیز سرنوشت چندان خوشایندی در انتظارشان نیست. بعید به نظر می رسد کشورهای منطقه، حتی ترکیه که خود دستی در آتش افروزی سوریه دارد، از مخاطرات آینده در امان باشد. براساس نوشته ها و گفته های تحلیلگران منطقه ای، ترکیه وارد معرکه ای شده است که بعید است از آن سر به سلامت بیرون ببرد. آنان به درست یا غلط از سرنگونی اردوغان خبر می دهند. چرا؟ مگر نه اینکه او اینک پیروز میدان در سوریه است و خود و پوتین را دو رهبر باقی مانده جهان می نامد.
آیا اردوغان برای کنترل کردهای سوریه به مسلمانان خیانت کرده است؟ جایگاه اردوغان در ترکیه در میان مسلمانان و لائیک ها چگونه خواهد بود؟ اینها پرسش هایی است که در آینده ای نه چندان دور به آنها پاسخ داده خواهد شد. به گفته بعضی از نیروهای ایرانی حاضر در سوریه که به بشار اسد نزدیک بوده اند، به او یادآوری شده که باید به سوی دولتی فراگیر و مردمی برود، اما اسد با بیان اینکه شما مردم سوریه را نمی شناسید، به حرف های آنان اعتنا نکرده است. شاید بشار اسد بهتر از هرکسی می دانسته برای این مهم دیر شده است. حتی اگر دیر هم نشده باشد، دیگر زمینه واقعی این کار وجود ندارد. پس برای بازگشت به مردم بیش از اراده به بازگشت، باید زمینه ای هم وجود داشته باشد. هیچ دولتی نباید پل های بازگشت به مردم را خراب کند. این همان چیزی است که در منطقه خاورمیانه کمتر به آن اعتنا می شود.
همان طور که پیش ازاین به آن اشاره شد، اغلب دولت های منطقه به این لحاظ آسیب پذیرند. آنان به تنها چیزی که توجه ندارند، به تعبیر نیکول ماکیاولی «حقیقت بالفعل چیزها است، نه آن گونه که چیزها تخیل می شوند». حقیقت بالفعل چیزها نظریه ای است اثباتی، عاری از هرگونه بازنمایی مذهبی، اخلاقی و زیبایی شناختی1. اینک کشورهایی که سوریه را اشغال کرده اند، با مردم سوریه طرف هستند. مردمی که از توان مردم بودن برخوردارند، اما این اشغالگران نیز همان راهی را می روند که خاندان اسد رفته است. بی توجه به خواست و تمایل مردم با اتکا به زور و سلطه. آنان زیرساخت های سوریه را نابود کرده تا این کشور نتواند سال های سال سر بلند کند تا خطری برای منافع اسرائیل و متحدانش باشد. غافل از اینکه دیری نپاید که گرفتار کینه ازلی همین مردم در حضیض خواهد شد.
طرفه آنکه همه طرفین منازعه به گونه ای از سوریه سخن می گویند که گویا اصلا این کشور مردمی ندارد و مزرعه ای بزرگ است که به آن یورش برده اند و هریک سهمی از زمین خود را حصارکشی می کنند و نه چیزی از مردم آن می گویند و نه آینده آن. در چشم آنان این 22 میلیون انسان وجود ندارند و غایب هستند. غافل از اینکه آنان با چشمانی نگران سوریه را نظاره می کنند؛ پاره تن شان را که جلوی چشم آنان تکه تکه می شود.آنان که در سوریه بر سریر قدرت اند، کر و کور و گنگ شده اند و خشم فروخورده مردم را در پس شادی گریز بشار اسد نمی بینند که طناب دار آنان را در ذهن خود می بافند. با وجود این همه تجربیات ناخوشایند در خاورمیانه، هنوز کشورهای منطقه مردم و قدرت مردم را باور نکرده اند و فقط برخی کشورهای عربی که از قدرت مردم بیمناک اند با تطمیع، آنان را آرام نگه داشته اند. باید به مردم بازگشت.
آنچه دولتی را انسجام می بخشد و سر پا نگه می دارد، توده های مردم اند. همه قدرت های جهانی از قدرت مردم می هراسند، نه از قدرت نظامی کشورها، پس چرا روسای کشورهای منطقه پیش از آنکه در برابر مردم خودشان سر خم کنند، در برابر دیگران دست به این کار می زنند. این چه نیرنگ تاریخی است که اغلب قدرتمندان در خاورمیانه را این گونه فریب داده است. درصورتی که آنان باید در برابر مردم خود سر خم کنند و توده ها را آگاه سازند. آنچه دشمن کشورها و دولت ها است، جهل مردم است. جهل تیغه ای دولبه است که هم مردم را بر باد می دهد و هم کشور را. پس چرا کشورهای منطقه این همه در تحمیق مردم می کوشند؟ در هنگامه نبرد فقط می توان با پشتیبانی مردم آگاه مقاومت کرد و کشور را از هر توطئه ای نجات داد. چرا معادله ای به این سادگی حامی ندارد و عملی نمی شود؟ هر کشوری بیش از هر سلاحی به مردمش نیاز دارد. تا دیر نشده، در اندک زمان باقی مانده باید به مردم بازگشت و جلوی آنان سر خم کرد.
!!!!!!!!!!!!!!