فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چهها رود
ما در درون سینه هوایی نهفتهایم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود
خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک
گر ماه مهرپرور من در قبا رود
بر خاک راه یار نهادیم روی خویش
بر روی ما رواست اگر آشنا رود
سیل است آب دیده و هر کس که بگذرد
گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود
ما را به آب دیده شب و روز ماجراست
زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود
حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل
چون صوفیان صومعه دار از صفا رود
شرح لغت: خون دل: به استعاره مقصود اشک /ماه مهرپرور: به استعارهی مقصود معشوق زیبای مهربان /رود: قدم بر سر ما نهد و بگذرد.
پیوسته از چشمان ما خون دلمان، چون اشک بر چهره روان است، چه گویم از آنچه آب دیده بر سرما میرود! مقصود او از این شعر این است که عاشقان درگاه دوست در اعماق وجود خود طالب آن هستند که در محضر دوست فانی گردند و فدای عشق شوند، چرا که هر کس طالب لقای او باشد، باید از وجود فانی خود راه او بگذرد.
صندوقچهی محبت یارتان سال هاست که تغییری نکرده و به همان حال باقی است؛ یعنی هنوز او به شما عشق میورزد. تو نمیدانی که تمام شب را یادت مونس اوست. بهتر است به دیدارش بروی و به او امید بدهی.