فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما
کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آن گه عیان شود که بود موسم درو
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سر اختران کهن سیر و ماه نو
شکل هلال هر سر مه میدهد نشان
از افسر سیامک و ترک کلاه زو
حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست
درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو
شرح لغت: کهنه کشت زار: به استعاره مزرع گیتی مراد است. زو: به فتح اول و سکون دوم: نام پسر طهماسب است که در ایران پنج سال پادشاهی کرد.
معشوقم گفت برای تماشای ماه بیرون آمدی؟ از زیبایی ابروان من شرم نما و از من دور شو. مقصود او از این شعر این است که دلدادگان دوست، از ازل دل در گرو او دارند و پیوسته غم عشق در دل دارند و جز آن نمیچشند؛ چرا که خواهان آنند تا وفا و محبت بیدریغ را در پرتو وجود او احساس نمایند.
هیچ وقت بدون تعقل دل در گرو عشق کسی نسپار، چون اگر بخواهی زندگیات را برپایه این احساسات زودگذر قرار دهی، روزی خواهد رسید که از انجام تمام این کارها پشیمان خواهی شد. پس سعی کن هیچگاه در این وضعیت قرار نگیری تا در همه کارها موفق و سربلند باشی.