عبدالله مستوفی (۱۳۲۹ - ۱۲۵۷ ه. ش) از رجال دوره قاجار در کتاب «شرح زندگانی من/ تاریخ اجتماعى و ادارى دوره قاجار» تصویری روشن و گویا از برگزاری آیین نوروز در آن روزگار ارائه داده است. آنچه میخوانید بخشهایی از کتاب مستطاب اوست.
به گزارش دنیای اقتصاد، «از ملل زنده و مرده عالم فقط نیاکان ما بودهاند که به این نکته طبیعی خلقت برخورده، نوروز را که واقعا روز نو و تازگی زندگی مخلوقات جاندار و بیجان زمین است، عید ملی خود قرار دادهاند. بیجهت نیست که مرور ازمنه و دهور و تغییرات سیاسی و مذهبی و اجتماعی که در نزد سایر ملل عیدهای سابق را از بین برده و اعیاد جدیدی به جای آن برقرار کرده، در عید ملی ما نتوانسته است تغییری بدهد. تاریخ جهان پیر از عهده تعیین تاریخی که این عید در نزد ایرانیان برقرار شده، عاجز است و ایرانیان امروز مثل ایرانیهای چندهزار سال قبل و حتی آرینهای قبلتر از آنها، روز اول فروردین را که نخستین روز اعتدال بهاری و یکسان شدن شب و روز و پیرایهبندی و خودآرایی نیم کره شمالی زمین است، عید میگیرند.
از اوایل اسفند، در بازارها، مخصوصا دکانهای پارچهفروشی و کفش و کلاهدوزی ازدحام میشد. هرکس به قدر توانایی خود به فکر لباس عید برای افراد خانواده خود بود. خیاطها منتهی تا نیمه اسفند کار تازه قبول میکردند. از بیستم اسفند به بعد پارهای از دکاندارها که سروکار مستقیم با عید داشتند، دکانهای خود را تزئین میکردند. بقالها طبقهای معلق از سنجد ساخته و دستههای شمع پیهی که با جوهر سبز و قرمز روی آنها را نقش و نگار انداخته بودند، به سر تا سر پیشانی دکان خود میآویختند. کپههای فرسوده سال قبل را نو و سرطاسهای برنجی پشت آنها را براق و از انواع حبوبات مملو میکردند و در فاصله هر کپه، کاغذ سبز و آبی و زرد و سفید لوله کرده میگذاشتند. روی خیکهای روغن که نصف جلد آن را پاره و روغن آن را نمایان کرده بودند، نقش و نگار بیرنگ انداخته، در بعضی گوشههای آن زرورق میچسباندند. از قالبهای صابون زرورق زده، هرم کوچکی ساخته و روی آن دسته گل مصنوعی کاغذی نصب مینمودند.»
«آجیلفروشیها با طبقهای بزرگ و کوچک [مملو]از فندق و بادام و پسته و تخمه هندوانه و تخمه کدو، پیشانی دکان و با مخروطیهایی که از انواع آجیل به هم چسبیده ساخته بودند، جلو دکان را زینت میدادند. میوهفروشیها گذشته از آرایش دکان با میوههای الوان، پیاز نرگس و سنبل در گلدانهای شیشهای سبز کرده، همچو انگاره میگرفتند که در حدود شب عید گلهای اولیه آنها به بار آید... سبزیفروشیها حاجتی به تزئین خارجی نداشتند، همینقدر که سبزیهای خود را مرتب میچیدند و از پیازچه و ترب سفید که ریشه آنها را بیرون میگذاشتند، گلهای سفیدی احداث میکردند، دکان آنها مزین میشد.»
«مفصلتر از همه، آذینبندی دکانهای قنادی بود، زیرا سروکار این دکانها با عید نوروز بیشتر از سایرین است. در جلوی دکان، دو اصله تیر سر و ته یکی که روی آن را با کاغذ الوان نقش و نگار انداخته بودند، به دو جرز طرفین دکان تکیه داده سر آنها را به هم نزدیک و جناقی در جبهه دکان احداث میکردند. بعد از کله قند که در ته آن نارنج و بعد از آن شیشه میمندی آب لیمو و آخر همه شیشه گلاب که به آنها زرورق زده بودند، رشتههایی ترتیب میدادند و آنها را، تنگ درز، به این جناقی میآویختند. سپر و شمشیری از نبات میریختند و دو طرف جناقی به جبهه دکان نصب میکردند. در جلوی دکان از گچ مخروطهای سرزدهای (بدون سر) میساختند و دوره آنها را اقسام شیرینی میچیدند و روی سرزده مخروط، جارهای چند شاخه میگذاشتند. پردههای نقاشی جنگ رستم و اسفندیار و رستم و دیو سپید در بالای جبهه نصب بود. بالای این پردههای نقاشی به چوببندی نزدیک سقف، چلچراغهایی هم آویخته میشد و تزیینات را کامل میکرد.»
«خوردن سبزی پلو در شب قبل از عید نوروز که عوام آن روز و شب را به سیاق روز قبل از عید قربان عرفه مینامند، مرسوم بود و استحباب وقتی کامل میشد که به این سبزی پلو، ماهی هم ضمیمه باشد.»
«همه به دیدن همدیگر میرفتند، حیثیت اجتماعی اشخاص تکلیف را معین کرده بود محترمین تا سه روز در خانه مینشستند و بعد از سه روز به بازدید میرفتند. برعکس اشخاص نسبتا پایینتر که در سه روز اول دیدن میکردند، بعد از آن برای دریافت بازدید، در خانه مینشستند و در هر حال تا روز سیزده دید و بازدید عید به موقع بود. اگر کسی برحسب تصادف به خانهای وارد میشد که صاحبخانه حضور نداشت، حکما قائم مقامی از طرف او نشسته و از واردین پذیرایی میکرد و وقتی صاحبخانه میآمد، گزارش میداد که بازدید آنها فراموش نشود. همه باید وارد مجلس شوند و شیرینی و شربت بخورند.»
«مسافرت در گردش عید که دوره مشروطه وسیله فرار از تکلفات عید شده بود، در اینوقت هیچ مرسوم نبود و مردم سعی میکردند که اگر سفری هم در پیش دارند، طوری ترتیب آن را بدهند که بعد از برگزار شدن ایام عید یا قبل از آن صورت گیرد. عذرخواهی از پذیرایی عید به بهانه خستگی از کارها که بعد از مشروطه معمول شده است، هیچ رسم نبود. گذاشتن کارت و فرستادن نامه و کارت تبریک را مردم بلد نبودند. همگی شخصا از هم دیدن میکردند و این کار را یکی از وظایف اجتماعی خود میدانستند و ترک آن را به هیچ بهانه و عنوانی جایز نمیشمردند. سیزده روز عید کلیه کارها و ادارات دولتی تعطیل بود.»
منبع: «شرح زندگانی من»، تالیف عبدالله مستوفی، چاپ ششم، تهران: زوار ۱۳۸۸، صص ۳۶۴-۳۵۳