وقتی به گفتوگوی عادل خان فردوسیپور با سرمربی تیم ملی فوتبال با دقت بنگریم، آن نکتهای که مدام ذهن را نوازش میدهد، تسلط آقای سرمربی است. او نهتنها در مستطیل سبز؛ بلکه در بیرون آن هم یک حرفهای تمامعیار است. او مانند یک دیپلمات کهنهکار سؤالات سخت آقای فردوسیپور را جواب میداد، بیآنکه حاشیه یا مطالبهای گزاف ایجاد کند. به واسطه سالها کار و فعالیت در دنیای پهناور فوتبال با سیاستمداران بزرگ دیدار و گفتگو داشته و از آنها آموخته است. میگوید: من از هرکدام از افراد نکات بسیاری آموختم، اگر بخواهم نام یک نفر را بین آنها برجسته کنم، باید از نلسون ماندلا، رهبر آفریقای جنوبی یاد کنم که بهعنوان سرمربی تیم ملی این کشور با او دیدار کردم، منش انسانی فوقالعادهاش، تأثیر شگرفی بر من گذاشت.
او درست میگوید و از بزرگان تأثیر زیادی گرفته است که اینچنین زیرکانه و سیاستمدارانه تیمش را جمع میکند.
در فوتبال مدرن مربیان بزرگ یا خودشان اصول روانشناسی را بلد هستند و از آن بهره میبرند یا یک روانشناس مجرب در کنارشان هست. کارلوس از این قاعده مستثنا نیست و بهخوبی تیم و اطراف تیم را کنترل میکند. حضور در جام جهانی برای او مهم است؛ اما نه حضوری که اعتبار چندینساله خودش را خدشهدار کند. او حضوری آبرومند میخواهد، دقیقا همان چیزی که تیم ملی از جام میخواهد؛ پس درست میگوید روزانه ۲۰ ساعت و حتی در خواب به این فکر میکند که چگونه تیم را بهتر کند.
کارلوس میداند جام جهانی ۲۰۲۶ او ۷۳ساله میشود و دیگر سن مناسبی برای خودنمایی در عرصه ورزش و فوتبال نیست؛ پس قطر برای او بهترین فرصت و بیشترین شانس است تا به قول خودش با راهحلهای جادویی تیم را موفق کند. بازیهای دوستانه با اروگوئه و سنگال این نوید را داد که کارلوس در کوتاهترین زمان توانسته است تیم را منظم و منسجمتر از قبل کند و بازیکنان نیز نشان دادند که او را دوست میدارند و از آن مهتر او را بهعنوان یک مربی بزرگ قبول دارند. این احساس کمک شایانی به موفقیت تیم ملی میکند؛ بهویژه در میدانهای بزرگ.