چندوقتی میشود که خبری از علی لاریجانی نیست. نه موضعی میگیرد، نه در جلسهای حاضر میشود، نه سخنرانی میکند و نه هیچچیز دیگر. البته این سکوت او صرفا محدود به بعد از انتخابات ریاستجمهوری نیست؛ لاریجانی پس از اتمام کارش در مجلس دهم سعی کرد قدری در حاشیه باشد؛ در انتخابات مجلس یازدهم هم نامزد نشد تا هم سکوتش و هم نامزدنشدنش حمل بر سیاست انتخاباتی او برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری شود که البته پربیراه هم نبود و او در انتخابات حاضر شد که البته با ردصلاحیت مواجه شد، ردصلاحیتی که حواشی زیادی داشت؛ از درخواست رهبری برای جبران ظلم واردشده تا اعتراض آملیلاریجانی به شورای نگهبان و در نهایت استعفای او از ادامه حضور در این نهاد نظارتی.
باری، لاریجانی در این بین سعی کرد بر مناقشه ردصلاحیتش دامن نزند و سیاست سکوتی که از قبل از انتخابات در پیش گرفته بود، ادامه دهد. البته او در این بین یک گفتوگو با مجله «آگاهی نو» انجام داد و در آن مجال در پاسخ به این پرسش که ممکن است حزب تشکیل دهید، گفت: «ممکن است اما الان باید نظرات مطرح شود تا نقد کنند. چون حزبی که فقط برای قدرت باشد، دچار انشعاب و... میشود و نتیجهای حاصل نخواهد شد. حزب نیازمند پیوند ایدئولوژیک و فکری است که باید پایههای آن را بپذیرند، وگرنه تخریب میشود. در غیر این صورت مثل خیلی از احزاب ما تبدیل به دورهمی میشود. باید افراد سیاسی که دور هم جمع میشوند، بگویند ما این اندیشه سیاسی را داریم».
البته لاریجانی مشخص نکرد که ضرورت تشکیل حزبی با محوریت خود او چیست و قرار است در این حزب احتمالی چه گفتمان جدیدی عرضه شود؟ هرچند لاریجانی در همان ایام کوتاه پیش از اعلام نتایج بررسی صلاحیتهای نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری نشان داد ایدههایی خاصه در حوزه سیاست خارجه و اقتصاد دارد و حتی او کوشید که تصویری متفاوت از آنچه از او، به خصوص در دوره ریاستش بر سازمان صداوسیما در حافظه مردم وجود دارد، نشان دهد اما شاید همه اینها برای تشکیل یک حزب کافی نبود و البته نیست.
از سوی دیگر معلوم نیست که نیروهای حامی لاریجانی دقیقا شامل چه طیفهایی هستند؟ به بیان دیگر لاریجانی گرچه هم در میان اصولگرایان حامیان خاص خود را دارد مانند جامعه روحانیت مبارز و هم اصلاحطلبان میانهرو حامی او محسوب میشوند مانند حزب کارگزاران اما در عین حال در بزنگاههای مختلف دیده شده است که همه اینها، هم با او هستند و هم نیستند. مثلا جامعه روحانیت مبارز گرچه به لاریجانی احترام میگذارد اما بعید است در میان فضای پررقابت اصولگرایان خود را با لاریجانی تعریف کند یا گرچه کارگزاران سازندگی در مقاطع مختلف لاریجانی را یک نیروی مهم و تأثیرگذار میداند اما پیش از انتخابات ازسوی نیروهای این حزب بارها شنیدیم که از لاریجانی حمایتی صورت نمیگیرد و شاید چنین شرایطی به این دلیل باشد که لاریجانی را در مقطع کنونی نمیتوان دقیقا در یک جناح گنجاند و حالا اگر قرار باشد حزب لاریجانی تشکیل شود مشخص نیست که او میتواند چه نیروهایی را جذب خود کند.
با این همه، در روزهای اخیر زمزمههایی پراکنده از تشکیل ائتلافی میان لاریجانی، ناطق نوری و روحانی به گوش رسید. برای مثال غلامرضا ظریفیان درباره این موضوع به «ایلنا» گفته است: «عالم سیاست، عالم ممکنات است. آقایان روحانی، لاریجانی و ناطق نوری کسانی هستند که با تجربه بسیار، با واقعیتهای کشور آشنایی دارند و هر یک سرمایهای برای کشور هستند. این سرمایه اجتماعی میتواند در بزنگاههای کشور چه به شکل انفرادی و چه به شکل حزبی و چه به شکل عقل جمعی در کنار یکدیگر قرار بگیرد و به حل مشکلات کشور کمک کند». البته به نظر میرسد این سخنان چندان جدی نیست؛ چنانکه مثلا شهربانو امانی تأسیس حزب لاریجانی و روحانی را رد میکند و میگوید: «نجات و توسعه کشور بدون اصلاح امور امکانپذیر نیست کما اینکه شعار همه کاندیداها اصلاحطلبانه است اما اکثرا وقتی به قدرت میرسند و بر کرسی انتخابی مینشینند میگویند ما حزبی نیستیم؛ ضمن اینکه قانون احزاب در کشور ذیل منویات وزارت کشور است و از دوره آقای احمدینژاد تقویت نهادهای مدنی و اجتماعی دچار خلسه شد و امروز انتخاب شوراهای مرکزی حتی عضوگیری احزاب نیز با محدودیت جدی مواجه است و اینها مشکلات سیاسی کشور است و من پیشبینی نمیکنم که این افراد حزبی تشکیل دهند».
اما به نظر میرسد تکلیف را بیش از همه عزتالله یوسفیانملا، از نزدیکان علی لاریجانی، مشخص کرده باشد. او به ضرس قاطع میگوید که تحت هیچ شرایطی لاریجانی نه حزبی تأسیس میکند و نه با روحانی و ناطق نوری همراه میشود. او روز گذشته در گفتوگو با «مثلثآنلاین» گفته است: «من به شما واضح میگویم که آقای لاریجانی حزبی تشکیل نمیدهد. طرفداران او میخواهند همیشه وجههای فراجناحی از او ببینند و خود آقای لاریجانی هم تمایل دارد چنین چهرهای داشته باشد... طرفداران آقایان ناطق و روحانی بخشی از طرفداران لاریجانی هستند و اگر قرار باشد چنین ائتلافی به وجود آید، حتما حامیان آقای لاریجانی محدود میشوند. او در لایههای مختلف اجتماعی طرفدار دارد و چون فراجناحی است، حتما در هیچ ائتلاف یا حزبی تعریف نمیشود. اکنون هم در ملاقاتهای متعدد دیده میشود که ملاقاتکنندگان متشکل از طیفهای گستردهای از مردم هستند». او همچنین درباره اینکه آیا لاریجانی تمایل دارد همچنان در حاشیه باشد و به نوعی سیاست را غیررسمی دنبال کند یا باز هم در عالم سیاست رسمی دیده خواهد شد، بیان کرد: «آقای لاریجانی وقتی از جایی عبور کند دیگر به آن برنمیگردد. تمام سیاستمداران معقول دنیا هم همینطور هستند. آقای لاریجانی از ریاست مجلس عبور کرده، بعید است دوباره به همانجا بازگردد».
یوسفیانملا در این گفتوگو به این پرسش که «پس باید او را باز هم در قامت ریاستجمهوری ببینیم یا نه»، مبهم پاسخ داد و صرفا به توضیح واضحات پرداخت و گفت: «آقای لاریجانی در حال حاضر با تمام وجود میخواهد که دولت سیزدهم موفق باشد زیرا از دید او اگر باز هم پول ملی سقوط کند یا مناسبات بینالمللی ترمیم نشود، همه ملت ضرر خواهد کرد». حالا با این اوصاف شرایط سیاسی لاریجانی مانند شخصیت فردی او مبهم است و معلوم نیست چه در افکار او میگذرد. آیا او واقعا با تأسیس یک حزب سیاسی میخواهد خود را برای انتخابات ریاستجمهوری آینده آماده کند و سکوت این روزهایش برای عدم تقابل با هریک از جریانهاست و شاید بخواهد در بزنگاهی خاص بار دیگر وارد میدان شود یا آنکه واقعا تمایل دارد بعد از این بیشتر نظارهگر دنیای سیاست باشد؛ هرچند حالت دوم بسیار بعید به نظر میرسد، زیرا سیاست برای لاریجانی دنیایی آشناست و حتما دلکندن از آن برای مرد سیاستی چون لاریجانی آسان نیست.
منبع: شرق