همه نقشهای سیاسی سیدمحمد خاتمی
در تاريخ معاصر ايران، بهويژه سه دهه پس از انقلاب اسلامي، كم نبودهاند چهرههايي كه فراز و نشيبهاي زندگي سياسيشان بس شگفت و دور از انتظار بوده است.
در ميان اين چهرهها، اما سيد محمد خاتمي موقعيتي متفاوت دارد. به عبارت دقيقتر، رئيس دولت اصلاحات كه در 13 سال گذشته، به نشانها و صفات بسيار خوانده شده است، اينك در آستانه انتخابي سرنوشتساز قرار گرفته است، انتخابي كه موافقان و مخالفان بسيار دارد و پيامدهايي نه چندان قابل پيشبيني.
همه نقشهاي رئيسجمهور سابق
نقشآفريني جدي سيد محمد خاتمي در عرصه سياست ايران به 13 سال پيش باز ميگردد. زماني كه او با 20 ميليون راي، در نقش يك ناجي صادق براي احياي جريان چپ سياسي در ايران - كه از آن به بعد اصلاحطلب خوانده شدند- ظاهر شد.
نقش احياگري اما اندك اندك رنگ باخت و او از سوي هر دو طيف مورد انتقاد قرار گرفت. بدنه نزديك به خاتمي او را فاقد اقتدار كافي براي پيشبرد برنامههاي اصلاحي دانستند و و عنوان کردند که او فرصت سوزی می کند، اگرچه همچنان او را صادق ميدانستند ولی افراط های آن جریان ندای عبور از خاتمی را سر دادند و منتقدان و مخالفان، سياستهاي خاتمي را روزنهاي براي ورود نفوذيهاي غرب به بدنه و ساختار سياسي و اجتماعي دانستند.
این انتقادها کم و بیش در تمام راست جمهوری وی در دور اول مطرح بود و دامنه آن تا دور دوم راست وی تداوم یافت ولی در چهار سال دوم با حاكم شدن آرامش نسبي در فضاي سياسي و كمشدن توقعات متنوع از خاتمي، موج انتقادها از رئيسجمهور اصلاحات فروكاست،افراطی ها و برخی جریانهای همراه قبلی از وی دل بریدند و اصولگرایان در این حین با باسازی خود به انتظار روزهای پس از وی نشستند.
در حدفاصل سالهاي 84 تا 88، سيد محمد خاتمي سخت كوشيد كه از حاشيه و متن سياست داخلي دوري جويد و در قالب گفتوگوي تمدنها، در عرصه بينالمللي حضوري فعال داشته باشد. اين امر اگرچه به مذاق منتقدان و مخالفان او خوش نيامد ولي تا حدود بسياري توانست اعتبار دروني و بيروني او را محفوظ نگه دارد.
خاتمی در حالی عرصه قدرت را ترک گفت که اصولگرایان با احیای خود ،در اوج بودند و اصلاح طلبان در حال افول و سرگردانی.در این حال خاتمی در حال دست در دست احمدی نژاد،پاستور را به او تحویل داد که اصلاح طلبان و شخص وی افقی را روبهروی خود نمی دیدند. اين حاشيه نشيني اما در نيمه دوم سال 87 و با نزديك شدن به انتخابات دوره دهم رياست جمهوري به پايان رسيد و هواداران رئيسجمهور سابق بار ديگر، همه اميد خويش به احياي جریان اصلاحات را در سيماي خاتمي يافتند و با استناد به پشتوانه مردمي او، خواستار حضورش در ميدان بازي شدند.
امري كه ابتدا با اكراه پذيرفته ولي در ادامه به ميرحسين موسوي سپرده شد. با اين وصف به عقيده منتقدان خاتمي، بهخصوص هواداران رئيسجمهور، سيد محمد خاتمي در انتخابات 88، به همراه هاشمي رفسنجاني و ميرحسين موسوي، اضلاع مثلثي بودند كه يك هدف داشتند، پايان دولت احمدينژاد،اتفاقی که با پیروزی قاطع احمدی نژاد به پایان رسید و عدم پذیرش این واقعیت و تحرکات پس از آن سرنوشت دیگری را برای جریان اصلاحطلب و سران آن رقم زد.
روزهاي دشوار پس از انتخابات
در ايام پس از انتخابات اما سيد محمد خاتمي نيز چون همه سياسيون ايران در معرض انتخابهاي تازهاي قرار گرفت. از يكسو، گروههای اصلاح طلب سخت انتظار داشتند كه رئيس دولت اصلاحات همچنان به خواسته های اين قشر وفادار بماند و شفافتر از هميشه موضع بگيرد و از سوي ديگر، منتقدان با توجهدادن خاتمي به موقعيت سابق و نفوذ اكنونش خواستار ايفاي نقشي معطوف به تعادل و آرامشبخشي از سوي او بودند،گروههای سیاسیای که خاتمی از درون آنها برخاسته بود از وی انتظار داشتند که به مسیر موسوی و کروبی برود و اصولگرایان با توجه دادن وی به قانون و تجربه کسانی که در مقابل نظام ایستاده اند به وی هشدار می دادند که با صف بندی صریح ،مقتضیات ادامه حیات سیاسی خود در درون نظام را در نظر گیرد.دشواری چنین موقعیتی برای فردی که در معرض خواستهای متعارض قرار دارد آن بود که وی تلاش کند به گونه ای سخن بگوید که هر دو طرف به نحوی راضی نگه دارد و در فضای دو قطبی،راهی جدید بگشاید. از این رو بود که تلاش وافري كرد كه با اتخاذ موضعي متفاوت، هر دو طرف را راضي نگه دارد.
گروه اول که اعتراض اولیه شان بعد از مدتی رنگ معارضه گرفت ،چندان به اين رويه معترض نشدند، چرا كه برخي متمايل به چهرههاي تازهاي شده بودند و برخي ديگر با استناد به گذشته، نقشي فراتر از خاتمي انتظار نداشتند و حتی ایفای نقشی میانه را امری مفید می دانستند. سوي ديگر ماجرا اما واكنشهاي متفاوت بود. لايههايي از چهرههاي سياسي خواستار فعاليت علني خاتمي براي فرونشاندن التهابات بودند و با اشاره به نامهنگاريهاي محرمانه او، توصيه كردند كه اين فعاليتها را علني كند و از موضع درون نظام و تاکید بر حفظ مرزهای قانونی،افراطی ها را کنترل کند.
برخي ديگر او را واجد شرايط براي رهبري جريان اصلاحطلبي در ايران دانستند و تبيين مرزهاي تندروي و ميانهروي را مهمترين انتظار از خاتمي بيان كردند ولي در سويهاي دگر، برخی جریانها ورسانهها به شدت با هرگونه نقش آفريني متمايل با ميانهروي از سوي خاتمي مخالفت كردند و او را در کنار موسوی و کروبی تحلیل کردند و مهر مردودی به روی نام وی زدند.
فارغ از اين انتظارها و تفسيرها اما رئيسجمهور سابق ايران به كدام سو ميرود؟رفتارهاي خاتمي در مقابل تفسيرهاي مورد اشاره را ميتوان در دو سطح به هم پيوسته تحليل كرد؛ سطح نخست كه مولفههاي كلان رفتاري او را در بر ميگيرد با مولفههايي چون تاكيد بر برانداز نبودن، مرزبندي با گروههاي سكولار و معاند، رفتار اخلاقي در عرصه سياست، حركت در چارچوب قانون اساسي و قواعد موجودو مخالفت با افراطگرايي معارضان شناخته ميشود. در اين وجه، او ميكوشد كه چهرهاي واقعبين، تعادلگرا و ميانهرو از خويش معرفي كند و مرزبندي نسبي با كانديداي بازنده در انتخابات که توجهی به قوانین و قواعد رفتار سیاسی درون نظام ندارند، داشته باشد. اين چهره از سويي اما ميتواند تلاش براي اثبات يك شخصيت موثرتر نيز داشته باشد، لنگر تعادل بين نيروهاي وفادار و گروههایی که با وضعیت پس از انتخابات،با موضع گیری های رنگارنگی از اعتراض تا معارضه در نوسانند.
در واقع سيد محمد خاتمي، در برههاي از ماههاي كنوني كوشيده است كه با پوشيدن رداي واسطهگري ، چون هاشمي ثاني ظاهر شود و با بهرهگيري از تجربه سياستورزي چنين شخصيتهايي، نقش يك ميانجي ،اعتماد از دست رفته به لایه هایی از اصلاح طلبان که هنوز به فعالیت در درون نظام می اندیشند احیا كند. براي تحقق چنين مقولهاي او علاوه بر حمايت برخي لايههاي اصولگرا، ميتواند به حمايت برخي چهرههاي متنفذ نظام، هشت سال سابقه رياست جمهوري و وجهه بينالمللي خويش تكيه نمايد.
چه كه با تكيه بر همين مولفههاست كه نامهنگاری می کند، به ديدار برخي ميرود و با گروهي ديگر رايزني ميكند. به نظر می رسد سيد محمد خاتمي، با درك موقعيت كنوني اصلاحطلبان ايراني و تنوع درونی آنها،نقشی اینگونه را برای خود تعریف کرده که شاید بتوان اعتماد به حداقل گروههایی از اصلاح طلبان احیا کند. در تكميل همين رويه، اما واكنش او به اتهاماتي چون فتنهگري، مهره غرب بودن و براندازي نيز در اغلب موارد با سكوت همراه بوده است، انتخابي براي پرهيز از كشيده شدن به ورطههاي سختتر ميدان سياست ايران صورت گرفته است.
در جمعبندي موقعيت كنوني سياستورزي خاتمي ميتوان گفت كه اگرچه او بهطور قوي خواستار برقراري ارتباطي موثر و هدفمند با نظام سياسي است. گروههایی در میان اصولگرایان با استقبال از چنین تمایلی،پیامشان به خاتمی این است که چنین اقدامی،تلاش بیشتر و در عین حال موضعگیریهای صریح تر و جداکردن صف خود از برخی افراط ها را می طلبد.
ولي در مقابل نيز رگههاي قوي از مخالفت به چشم ميخورد كه معتقدند خاتمی از طیف مردودی هایی است که طبعا جایی برای او در وضعیت جدید فضای سیاسی ایران نیست . در سطحي ديگر اما در واكنش به بدنه اصلاحطلب، خاتمي كوشيده است كه با رفتارهايي چون ديدار با برخي افراد بازداشتشده و سران تندرو، حمايت از صدور برخي بيانيهها يا اظهارات، همدلي خويش را نشان دهد و كماكان موقعيت خويش را در ميان کسانی که به وی چشم دارند، حفظ كند.
اين گزينه نيز نگرشي آيندهنگرانه دارد و با تجزيه و تحليل مناسبات دروني اصلاحطلبان و درك اتفاقات احتمالي پيشرو انتخاب شده است. بدين اعتبار ميتوان گفت كه پس از 13 سال حضور در سطح نخست سياست ايران و با همه تغييرات قابل مشاهده، سيد محمد خاتمي، انتخاب دلخواهش همان است كه بود: احياگر اصلاحات باشد و معتمد نظام. با وجود اين، پرسش مهم اين است كه اگر خاتمی چنین انتخابی کرده است آیا اقداماتش برای چنین نقشی کافی است یا تنها وی می کوشد با حرکتهای زیگزاگی در میانه حرکت کند و منتظر روزهای دیگر بنشیند .
سوال دیگر آن است که آيا او خواهد توانست با انتخابهاي 13 سال پيش، سيماي مطلوب خويش را در افكار عمومي و حاكميت سياسي، حفظ نمايد؟ فراز و نشيبهاي 12 ماه گذشته نشان داده است كه پاسخ چنين گزينههايي، مثبت نيست و رئيس دولت اصلاحات بايد طرحي نو در اندازد، نه براي اينكه همگان را خوش آيد، بلكه براي آنكه موقعيت و جايگاه سياسياش شفاف شود.