جدیدی عکاس خبری درباره خاطراتش از بحران کرونا میگوید: عکاسی از بحران کرونا عجیبترین اتفاقی بود که تا آن روز در عکاسی مستند دیده بودم؛ زیرا جدای اینکه باید نگران خودتان باشید، یکسری نگرانیهای دیگر هم دارید؛ مثلا وقتی که قصد عکاسی از جنگ را دارید در نهایت به این فکر میکنید که شاید در آنجا کشته شوید، ولی در عکاسی از کرونا نگران این هستید که خانواده یا دوستانتان را به این بیماری مبتلا نکنید.
«دو هفته بعد از اینکه از کرونا عکاسی کردم به جنگلهای خائیز که آتش گرفته بود، رفتم. فکر میکردم که از کرونا واقعه عجیبتری وجود ندارد که بخواهم عکاسی کنم، ولی گویا این شغل ته ندارد. عکاسی از سوختن جنگلها بارها سختتر از کرونا بود.»
به گزارش ایسنا، جملات بالا بخشی از صحبتهای امیر جدیدی ـ عکاس روزنامه اعتماد ـ است که در دوره اول اوج کرونا به عکاسی پرداخت.
او درباره تجربیات خود از وقایع کرونا گفت: با یکی از دوستانم که عکاس خبرگزاری «شینهوا»ی چین است، به شمال رفتیم. وقتی به آنجا رسیدیم به همراه دیگر دوستانمان به غسالخانه رفتیم. پیش از ورود، رختمان را کندیم و لباسی پوشیدیم که حجم عظیم پلاستیک سیاه رنگ بود. اسم دقیقش را نمیدانستم، اما میشد گفت با آن لباس اگر تا کمر هم توی آب میرفتیم، خیس نمیشدیم، ولی از اینکه ویروس میتوانست به آن نفوذ کند یا نه، چیزی نمیدانستیم.
جدیدی در توصیف آن لحظه اضافه کرد: آمبولانس رسید. متوفی کرونایی را با سلام و صلوات از ماشین پیاده کردند. یک نفر روی کیسه جسد و آمبولانس را ضدعفونی کرد. دو سه نفری لا اله الاالله گویان جسد را بردند به غسالخانه. ماموران بهداشت خانواده متوفی را با فاصله زیادی از غسالخانه نگه داشته بودند. صدای ضجههای دختر متوفی را میشنیدم و میدیدم که پاهایش سست شده و چند نفری زیر شانهاش را گرفتهاند.
داخل غسالخانه یا علی گفتند و جسد را گذاشتند روی سنگ. بوی سدر و کافور از ماسک رد شد. مراسم تغسیل شروع شد. قبلا غسالخانه رفته بودم و مراسم غسل میت را دیده بودم. همهچیز خیلی سریع اتفاق میافتاد، اما اینجا قضیه فرق داشت وهمهچیز در کمال آرامش انجام میشد. گویی هر کدام از مردهشورها با متوفی بستگی داشته باشند، تن رنجور او را چنان در نهایت نظم و آرامش میشستند که پیش خودت به مرده حسادت میکردی.
«چرا در میان سوژههای کرونا عکاسی از مردگان را انتخاب کردید؟»؛ این عکاس پاسخ داد: فکر میکردم که مرگ افراد در این اتفاق، ته ماجراست و میخواستم با عکاسی کردن از آن عمق فاجعه را نشان دهم. وقتی که از بیمارستان عکاسی میکنید، شاید ۷۰ درصد بیماران بهبود پیدا کنند و ۳۰ درصد از آنها جان خود را از دست بدهند و مردم آنگونه که باید، نخواهند ترسید؛ چون با خود فکر میکنند که در نهایت امکان بهبودشان زیاد است. ولی وقتی که عمق فاجعه را نشان میدهید؛ مردم بیشتر رعایت خواهند کرد.
کرونا سختترین بحرانی نخواهد بود که تجربه کردم
جدیدی در ادامه صحبت هایش اظهار کرد: عکاسی از بحران کرونا عجیبترین اتفاقی بود که تا آن روز در عکاسی مستند دیده بودم؛ زیرا جدای اینکه باید نگران خودتان باشید، یکسری نگرانیهای دیگر هم دارید؛ مثلا وقتی که قصد عکاسی از جنگ را دارید در نهایت به این فکر میکنید که شاید در آنجا کشته شوید، ولی در عکاسی از کرونا نگران این هستید که خانواده یا دوستانتان را به این بیماری مبتلا نکنید. با این حال من تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم. در عکاسی از این بحران وقتی که فردی جان خود را از دست میداد، خانواده فرد برای عزاداری به جلو نمیآمدند، ولی ما به عنوان عکاس و یا افرادی که وظیفه کفن و دفن را به عهده داشتند باید در نزدیکی فرد متوفی میماندیم.
این عکاس گفت: روز قبل از رفتن به شمال برای عکاسی، هنگام صرف شام به خانوادهام گفتم که میخواهم برای کار به شمال بروم. مادرم متوجه شد که قصد عکاسی از کرونا را دارم و از من خواست که به بیمارستانها برای عکاسی نروم. من هم برای اینکه نگران نشود، به دروغ به او گفتم که نمیروم.
او سپس عکاسی از سوختن جنگلها را چنین توصیف کرد: دو هفته بعد از اینکه از کرونا عکاسی کردم به جنگلهای خائیز که آتش گرفته بود، رفتم. فکر میکردم که از کرونا واقعه عجیبتری وجود ندارد که بخواهم عکاسی کنم، ولی گویا این شغل ته ندارد. عکاسی از جنگلهای خائیز بارها سختتر از کرونا بود؛ زیرا هر لحظه ممکن بود آتش به سمتت بیاید و از طرفی شاهد از دست رفتن عده زیادی بودیم؛ بنابراین این حرفم را که فکر میکردم از کرونا واقعه سختتری نخواهم دید پس میگیریم؛ زیرا هر لحظه ممکن است اتفاق خیلی سختتر و غریبتر رخ دهد.
جدیدی درباره تصاویر متفاوتی که در این مدت دیده است، بیان کرد: برخی از عکاسان به علت توانایی خود میتوانند از هر اتفاقی عکس خوب بگیرند. منتها عکسهایی که در ایران به ثبت رسید، شاید غریبترین عکسها بود؛ زیرا شرایط تدفینی که ما داشتیم در هیچ جای دنیا نبود و یک عده آدم دست از جان شسته باوجود اینکه میدانستند تدفین این بیماران تا چه حد خطرناک است، ولی به دلیل اعتقادی که داشتند تصمیم به تطهیر جانباختگان کرونا گرفتند. در آنجا میدیدم که این کار را با نهایت خلوص و احترام انجام میدادند تا جایی که با خود میگفتی اگر مُردمای کاش اینها مرا میشستند.
از او سوال کردیم که از الان به بعد که تأثیرات کرونا بر جامعه نمایان میشود، عکاسی از کرونا باید با چه نگاهی صورت بگیرد؟ اظهار کرد: در همان موج اول تا حدودی از اثرات کرونا عکاسی کردم؛ مثلا به کنار دریا رفتم و از محلهای رفت و آمد مردم که همیشه شلوغ بود و در آن برهه زمانی کاملا خالی بود عکاسی کردم. آن فضا رسما یادآور آخرالزمان بود. تأثیر کرونا بر جامعه از الان به بعد باید عکاسی شود؛ چون به مقدار کافی از بیمارستانها عکاسی کردهایم. خود من وقتی به تهران بازگشتم به عکاسی از رستورانها که خالی بودند و یا افرادی که با ماسک در آنجا حضور داشتند، پرداختم. این تصاویر است که در تاریخ باقی خواهد ماند.
کرونا تأثیرگذار در آینده عکاسی خبری؟
امیر جدیدی پاسخ داد: این اتفاق (کرونا) عکاسی خبری را تقویت کرد. چند سال پیش که برخی عکسها برای مردم دردسرساز شده بود، مردم به عکس بیاعتماد شدند و اگر قصد عکاسی از آنها را داشتیم سوال میکردند که آیا از آنها اجازه گرفتهایم؟ همزمان با کرونا یک مهربانی و مودت حساب نشده بین مردم ایجاد شد و اگر قصد عکاسی از آنها را داشتیم پیش نمیآمد که اجازه ندهند؛ البته شاید بخشی از آن به علت پوشیده بودن چهرهشان با ماسک بود. در کل همه عکاسان در این مدت خیلی خوب کار کردند و انگار همه میخواستند به جنگ با کرونا بروند.