زهره آقایانی؛ اگر ما مشکلات داخلی را حل کنیم یا حداقل از زهرشان بکاهیم، از خارج خسارت مهمی متوجه کشورمان نمیشود. آنچنان که معضلات داخلی از عمق و در عمق خسارت ساز و بعضا فاجعه آفرین است هیچ عامل خارجی نمیتواند تا این حد خطر آفرین باشد.
از زاویه دیگر وجود همین ناهنجاریها، عقب ماندگیها، جهلها و خودسری هاست که بیگانگان را امیدوار به تزاحم میکند و امکان اثر بخشی اقداماتشان را بوجود میآورد.
جرقه نا آرامیهای دی ماه سال گذشته که از نظر بسیاری از صاحب نظران ترامپ را به خروج از برجام ترغیب کرد گویا از سوی مخالفان دولت کلید خورد، ولی با سرعت سمت و سوی دیگری پیدا کرد و خسارات عظیمی به بار آورد.
حمله به سفارت عربستان که از آن به سادگی عبور شد، ولی بهترین بهانه برای آل سعود جهت دشمنی و جلب حمایت ایران ستیزان را فراهم کرد، انبوه حملههای لفظی و تضعیف عملی برجامی که میرفت تا ستم تحریمها را برای همیشه از سرکشورمان باز کند و اقتصادمان رونقی بگیرد... تنها گوشههایی از نمودهای مشکلات داخلی هستند که جبهه و استحکام داخلی را سست میکند.
مشکل اصلی این است که متاسفانه تعریف مشخص و قابل قبول از سوی همه جناحهای سیاسی کشور پیرامون منافع ملی وجود ندارد و برخی هم تا حدودی آن را قبول ندارند! عدهای منافع ملی را فرع بر منافع ایدئولوژی میدانند یا لااقل آن را هم راستا نمیدانند و برهمین اساس اگر گاهی سخن و رفتارشان منافع ملی را مخدوش سازد از آن دوری نمیکنند و مفتخرند که رفتاری انقلابی دارند!
راستی مرزهای منافع ملی کجا هستند وچه کسانی حق عبور از این مرزها را برای خود قائلند و چه کسی باید از منافع کشور در داخل دفاع کند؟ آیا در آزادترین کشورهای جهان پذیرفته است که کسی علنا وزارتخارجه را تهدید به اشغال کند و آب از آب هم تکان نخورد؟
درست است که فکر و قلم تهدید کننده به خودی خود اهمیتی ندارد و میتوان چنین توئیتهایی را ناشی از اوهام وآزادی بی حد و حصر چنین افرادی دانست و احتمال داد که برای ایجاد التهاب آن هم در مهمترین حوزههای دولتی انتفاعی میبرند، ولی مشکل آنجاست که متاسفانه چنین افراد سطحی نگر پشتیبانی میشوند و بعضا اجازه پیدا میکنند که ذهنیات خطرناک خود را از گفتن و نوشتن فراتر ببرند.
امثال اینان سرخوشند که با انبوه گفتنها و نوشتنها و عمل کردنها سیاستهای دولت را به چالش کشیده و به سهم خود تا توانسته اند برجام را تضعیف کرده اند. البته کسی هم مدعی آنان نمیشود که نتیجه عملی اقداماتشان به تیز شدن تحریمها منجر شده است و فعلا محرومانی شکنجه اقتصادی میشوند که امثال ایشان پز دفاع از آنها را میدهند و برایشان مرتب سینه میزنند.
فعلا مشکلات اصلی ما همین مسائل هستند و اگر کشور از درون تهدید میشود و نمیتواند تمام قامت جلو فشارهای بیگانگان بایستد واز طرق معقول و کارشناسانه و با کمترین هزینهها دوران سخت کنونی را از سر بگذراند بواسطه همین فضای مخدوشی است که عدهای دائما تنورش را شعله ور نگه میدارند.
جالب آنجا است که در حال حاضر آمریکایی که از تمام ظرفیت خود برای فشار علیه ایران استفاده میکند در گیر مشکلات شدید داخلی و سیاسی است و اگر مردم ما امید دارند که از این طریق کیدشان به خودشان بازگردد باید در دل هراسان باشند که غضنفرهای حمایت شده داخلی با سخنها و اعمال خود ناگهان همه جناحهای آمریکایی را متوجه ایران کنند و هدیه بزرگی به ترامپ ارزانی بدارند.
مسلما اگر در داخل کشور برای اختلافات خود سقفی در نظر بگیریم و برای تضعیف دولت و خصوصا وزارتخارجه که فعلا جلودار حرکت کشور است ملاحظات ملی و میهنی را هم لحاظ کنیم امکان مقابله با تحریمهای آمریکا وجود دارد و با صبر و حوصله و متانت و سخت کوشی و همکاری و همدلی خواهیم توانست از گردنههای سخت پیشرو عبور کنیم.
افراطیون جناحها گوشی برای شنیدن سخنان ناصحانه ندارند، ولی در این شرایط خطیر با موضع گیری عقلا و خردمندان همه گروهها و جریانهای سیاسی میشود تهدیدها و خطرهای داخلی و خارجی را به حداقل رساند. مسلما عقلای اصولگرا هم نسبت به افراطهای خسارت بار برای امنیت ملی موضع دارند و بعید است که از آن حمایت کنند، پس چرا سکوت میکنند و اعلام نمیفرمایند که تهدید ارکان رسمی نظام خصوصا در شرایط کنونی فقط از ذهنهای بیمار و اوهام خود سیاستمدار بین، بر میآید؟