عضو سابق ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای ایران، روز گذشته در توییتر خود به بازنشر مصاحبه سال ۹۵ خود با «ایلنا» پرداخت که در آن، ناگفتههایی درباره اتهامش مبنی بر جاسوسی را بیان کرده بود.
مشروح گفتوگوی سیدحسین موسویان با «ایلنا» را در ادامه میخوانید:
هر چه به انتخابات نزدیکتر میشویم، از سوی برخی رسانهها بیشتر به موضوع نفوذ پرداخته میشود. اساسا نظر شما در مورد «پروژه نفوذ» چیست؟
اصل موضوع یک مسئله جدی و اساسی در امنیت ملی ایران است که به درستی توسط مقام معظم رهبری مورد تاکید قرار گرفته است، اما با شیوهای که تاکنون با این موضوع برخورد شده، خطر منحرف شدن از موضوع دیده میشود.
نکته اول اینکه، عموما موضوع به گونهای مطرح شده است که گویا خطر نفوذ، فقط محدود به آمریکا است در حالی که خطر نفوذ شامل بسیاری ازکشورها است حتی کشورهای کوچک همسایه خیلی راحتتر هم میتوانند نفوذ کنند و ماموریت «نفوذ نیابتی» را انجام دهند.
نکته دوم، نگرانی متولیان اصلی رسیدگی به این موضوع است. آقای علوی، وزیر اطلاعات به حق هشدار دادند که سوءاستفاده ابزاری از پروژه نفوذ در منازعات سیاسی، مقابله با این مساله را به انحراف میکشاند. شما مستمرا در رسانههای داخلی میبینید برخی از افراد که با برجام مخالف هستند، تیم مذاکرهکننده هستهای را متهم به نفوذی بودن میکنند. هرچه هم مقام معظم رهبری تاکید بر سلامت، تدین و دلسوزی و فداکاری تیم هستهای به ریاست آقای ظریف میکنند، باز هم این عده دست از اتهامزنی برنمیدارند. اخیرا نیز آقای لاریجانی، رییس مجلس هشدار دادند که این افتخار نیست که مرتب مدیرانی را ازقطارانقلاب پیاده کنند. هنر در این است که قلمرو انقلابیون را افزایش دهند؛ و سومین نکته، اشاره سردار صفوی، مشاورمقام معظم رهبری است که به درستی درمورد خطرنفوذ سیاسی در مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی کشور هشدار داده و تصریح کردند مهمترین نفوذها، نفوذ انسانی در مراکز و نقاط مختلف مهم تصمیمگیری حتی در میان نیروهای مسلح است.
اخیرا هم یکی از سایتها در گزارشی، هم تیم هستهای فعلی و هم شمارا که قبلا عضو تیم هستهای بودید، مشمول این موضوع کرده بود ...
بله. شما دیدید که یک مقام دولت سابق، علنا گفت که ظریف دیپلماتی کارکشتهای است که دستپرورده وزیر امور خارجه صهیونیست آمریکا است! برخی از سایتها نیز مرتبا تیم مذاکرهکننده هستهای را تحت عنوان «باند نیویورکی» متهم به نفوذی آمریکا میکنند. از طرف دیگر، شما اخیرا خواندید که جورزالم آنلاین، رسانه صهیونیستها نوشت که موسویان نفوذی دولت ایران است که اهداف جمهوری اسلامی را درآمریکا پیش میبرد. چندماه پیش نیز منافقین نامه سرگشاده به اوباما نوشتند و گفتند موسویان عامل نفوذی جمهوری اسلامی در آمریکا است و برای جمهوری اسلامی جاسوسی میکند. چند روز پیش هم دیدید که سایت رجانیوز من را عامل نفوذی دشمن خواند.
برخی از رسانهها در ده سال گذشته به اتهامزنی به شما ادامه دادهاند. اخیرا آقای محسنی اژهای در تشریح خطر نفوذ گفته بود که در دولت نهم دورانی که وزیر اطلاعات بودند فردی دستگیر و ایشان معتقد بودندکه اتهام جاسوس نباید مطرح میشد، اما اتهام وی، ارائه اطلاعات غیرمجاز به بیگانه بوده، اما بازپرس پرونده معتقد بوده که این فرد جاسوس است. چون نامی از شخص مدنظر نبردند، برخی میگویند منظور ایشان شخص شما بودید.
برداشت من این بود که درهمان سال ۸۶، نظر مسئولان عالیرتبه کشور این است که این پرونده بسته شود و جنجالها در مورد این موضوع هم تمام شود بنابراین من سکوت کردم. منتهی در دهسال گذشته، برخی از رسانهها و مسئولان به صورت مستمر به آن دامن زدهاند. درمورد آقای اژهای نمیدانم منظور ایشان چه کسی بوده، اما به چند دلیل بعید میدانم که منظورشان من بوده باشم:
۱- ایشان به بازداشت یکی از اعضای تیم هستهای دولت نهم به اتهام جاسوسی و ارائه اطلاعات به بیگانگان در دولت نهم اشاره کردند که در آن دوره من عضو تیم هستهای نبودم.
۲- ایشان میدانند بازپرس و قاضی اصلی پرونده من، جناب حسن حداد، معاون وقت امنیت دادستان تهران بودند که حکم بازداشت من را در اردیبهشت ۸۶ صادر کردند. بعد از ۱۰ روزبازجویی در اوین، آقای حداد من را به اتاق کارش در اوین احضار و حکم آزادی به قید وثیقه را صادر کرد. در این جلسه ایشان به من گفت که سوءتفاهمها برطرف شده و از من خواست که سکوت کنم تا جنجالها فروکش کند و ظرف بیست روز قرار منع تعقیب من را صادر خواهند کرد. آقای حداد همچنین به من گفت که بیرون از اوین، خبرنگاران تجمع کردهاند و شما فقط یک کلمه جواب بده و بگو «سوءتفاهماتی بود که رفع شد». من به آقای حداد گفتم که از درب دیگری مرا خارج کنید، چون همین یک کلمه را هم نمیخواهم بگویم.
۳- بعد از آزادی من دهها شخصیت و مسئول کشور از هر دو جناح از آقای حداد سوال کردند و ایشان به همه بدون استثناء صریحا گفتند که اتهام جاسوسی به موسویان که در رسانهها و توسط برخی مقامهای دولتی مطرح شده، بیاساس است.
۴- آیتالله هاشمی شاهرودی، رییس وقت قوه قضاییه بودند. همان روزهای اول بعد از بازداشت، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی از ایشان خواستند که شخصا پرونده را مطالعه و نظرشان را به ایشان بدهند. یکی، دو هفته بعد آیتالله هاشمی شاهرودی در جلسهای در مجمع تشخیص مصلحت در حضور تعدادی از بزرگان نظام به مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی فرمودند که پرونده را مطالعه کرده، نظر خود ایشان و بازپرس پرونده این است که اتهام جاسوسی کاملا بیاساس است و آقای موسویان هم دراین مورد بیگناه هستند. ایشان همان سال در سخنرانی درحوزه علمیه قم هم علنا این نظر را اعلام کردند.
اما جنجالها بعد از بازداشت شما ادامه داشت و روزبهروز هم گسترش پیدا میکرد.
بعد از آزادی، با وجود سکوت من، جنجالها به طرز عجیبی گسترش یافت و سیل اتهامات متعددی مطرح شد که در پرونده وجود خارجی نداشت. من به نماینده آقای اژهای و به آقای حداد، قاضی پرونده گفتم که این اتهامات از کجا خلق شده و منتشر میشود و چرا آنها سکوت کردهاند؟ هر دو به من گفتند که این هجمه خارج از وزارت اطلاعات و قوه قضائیه سازماندهی شده است. نماینده آقای اژهای هم شهریور ۸۶ من را به وزارت اطلاعات دعوت و ضمن پذیرایی، به خاطر سکوتی که کرده بودم، تشکر کرد.
بازپرس و قاضی اصلی پرونده من، آقای حداد هم بالاخره بعد از شش ماه قرار منع تعقیب من در مورد هر سه اتهام موجود درپرونده، از جمله ارائه اطلاعات غیرمجاز به بیگانه را در آبان ۸۶ صادر کرد. آقای حداد درمورد اتهام جاسوسی که درپرونده وجود نداشت، هم در قرار خودشان تصریح کرده بودند که اساسا وزارت اطلاعات چنین ادعایی نداشته است. بعد از آن هم آقای جمشیدی سخنگوی قوه قضائیه در جمع خبرنگاران در ارتباط با اتهامات مطرح شده علیه من گفت که موسویان در مورد جاسوسی و نگهداری اسناد محرمانه بیگناه شناخته شده است.
آقای حداد که به شما گفته بودند بیست روزه قرار منع تعقیب را صادر خواهند کرد. شما هم که به خواست ایشان سکوت کردید. پس چرا شش ماه قرار منع تعقیب ایشان طول کشید؟
شش ماه بعد از بازداشت، اوایل آبان ۸۶ بود که آقای حداد مرا خواست. یکشنبهای بود که ساعت ۱۰ صبح نزد ایشان رفتم. دیدم با چهرهای آشفته و فوقالعاده ناراحت روی صندلی نشسته بود. گفتم آقای حداد چه شده؟ گفت: «آقای موسویان در طول ۲۸ سال کار قضایی، در مورد هیچ پروندهای مثل پرونده شما اذیت نشدم. من خدا و وجدانم را ملاک قرار دادم و بعد از اینکه گزارش ۱۰ روز بازجوییهای شما در اوین را خواندم، هرکس از من سوال کرد گفتم شما در مورد اتهام جاسوسی بیگناه هستید. در طول این مدت از دوطرف تحت فشار بودم. یکی از طرف مخالفان شما بودند که میگفتند به خاطر مصالح نظام و انقلاب تو را محکوم کنم و یکی هم از طرف دوستان شما بود که میگفتند حالا که معلوم شده ایشان بیگناه هستند، چرا قرار منع تعقیب صادر نمیکنم. من واقعا درمانده شدم. سهشنبه هفته قبل، دست زن و بچهام را گرفتم و با قطار رفتم به پابوس امام رضا (ع) و به ایشان متوسل شدم که کمکم کند. سه روز تمام در حرم امام التماس کردم که راهنماییام کرده و تکلیف مرا روشن کند. جمعه شب با قطار همراه با خانوادهام برگشتیم. نیمههای شب در مسیر بازگشت در قطار خوابیده بودم که خواب مرحوم پدرم را دیدم به چشمی که مرا احضار کرده است. سالها بود که خواب او را ندیده بودم. از بس راجع به شما توسط شخصیتهای مختلف دو جناح احضار شده بودم، با خود گفتم پدرم هم در مورد آقای موسویان احضارم کرده است. خیلی ترسیده بودم. درمنزل قدیمیمان خدمت ایشان رسیدم. خیلی ناراحت و عصبانی بود و سرم داد کشید و گفت: این سید بیگناه است چرا حکمش را صادر نمیکنی! ساعت سه، چهار صبح بود که از خواب پریدم در حالی که خیس عرق بودم.
بعد از سالها مرحوم پدرم را به خواب دیده بودم، آن هم با این ناراحتی و عصبانیت و فریادی که سرم زد. منتهی با این خواب، جوابم را از توسل به حضرت امام رضا (ع) گرفته بودم. به قدری بیحال شده بودم که قدرت حرکت نداشتم. بدنم میلرزید. به تهران رسیدیم و با مکافات خودم را به خانه رساندم. فقط خدا را در نظر گرفتم و متن قرار منع تعقیب نسبت به هر سه اتهام در پرونده را نوشتم. با آقای جمشیدی معاون قوه قضاییه تماس گرفتم و گفتم که بهر قیمتی باید امشب آیتالله هاشمی شاهرودی، رییس قوه قضاییه را ببینم. شب با آقای جمشیدی خدمتشان رسیدیم. به ایشان گفتم بین خود و خدا به این نتیجه رسیده و این قرار را صادر کردهام، چون دیگر بیش از این تحمل کش دادن پرونده را ندارم. ایشان و آقای جمشیدی هم متن قرار را خواندند و موافقت کردند. آقای اژهای را هم درجریان گذاشتم. امروز خواستم بیایید اینجا و این قرار را به شما ابلاغ کنم.»
آقای حداد در قرار خود ضمن قرار منع تعقیب در مورد سه اتهام موجود در پرونده، نوشته بود که برخی اظهارات من در برخی از ملاقاتهای خارجی با وجودی که محرمانه نبوده و آشکار و رسانهای بوده، منتهی طرح آن دون شان من بوده و تبلیغ علیه نظام تلقی میشود، اما به دلیل خدمات من و اینکه خانواده شهید هستم، از آن صرفنظر میکنند.
آقای احمدینژاد رییس جمهور وقت، شما را درملاءعام و قبل از رای قوه قضاییه متهم به جاسوسی کرد. چراشما درمورد این اتهامات اقدامی نکردید؟
ایشان رییس جمهور بودند و من خواستم حرمت رییس جمهور کشور را حفظ کنم. مدتی بعد از بازداشت من بعد از اینکه آقای احمدینژاد در ملاءعام چنین اتهامی را به من زد، یکی از مسئولان به من گفت که یکی از مقامات عالیرتبه نظام در یکی از ملاقاتها، به شدت آقای احمدینژاد را به خاطر طرح چنین اتهامی به شما سرزنش کرده است.
آقای محمدرضا رحیمی که معاون اول ایشان بودند، شخصا با جناب حداد صحبت کرده بودند و آقای حداد هم به ایشان گفته بودند که موسویان درمورد اتهام جاسوسی بیگناه است. آقای رحیمی هم عینا نظر قاضی و بازپرس پرونده را به اطلاع جناب احمدینژاد رسانده بودند. البته من معتقدم که خیلی از حقایق هم بعدا برای احمدینژاد روشن شد. او در آخرین سفری که درسال ۹۱ به نیویورک داشت، از سفیر وقت درمورد فعالیتهای من سوال میکند. آقای سفیر هم پاسخ میدهند که موسویان دردانشگاه پرینستون مشغول و بدون گلایه ازمسائلی که برسرش آمد، با تمام قدرت از منافع و مصالح نظام دفاع میکنند. آقای احمدینژاد ضمن تایید این مطلب، به سفیرگفته بود که میخواستم در این سفر آقای موسویان را دعوت کنم دیداری داشته باشیم که فرصت نشد.
به دنبال اظهارات اخیر آقای اژهای یک سایت طی گزارشی نوشت با جستوجو در تاریخ، به نام سیدحسین موسویان از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای برمیخوریم و خلاصه مجدد اتهام گذشته جاسوسی را تکرار کرد.
جناب اژهای صراحتا گفتند: زمانی در دولت نهم با یکی از کسانی که در تیم هستهای آن زمان بود کار اطلاعاتی شده بود بنده معتقد بودم که آن فرد «جاسوس اصطلاحی» است و وی دستگیر شد؛ لذا روشن است که گفته ایشان مربوط به تیم هستهای دولت نهم است که من درآن مقطع عضو تیم هستهای نبودم. منتهی بعد از بازداشت من، رجانیوز در خط مقدم تولید تهمت و دروغ علیه من بود. در همان سال ۸۶ و قبل از رای قوه قضاییه، من از مدیرمسئول این سایت و خانم فاطمه رجبی و آقای محمدعلی رامین که طی مقالاتی اتهام جاسوسی را مطرح کرده بودند، شکایت کردم. هر سه هم در دادگاه در آستانه محکومیت قرار گرفتند. قاضی به آنها گفت: یا رضایت آقای موسویان را بیاورید یا حکم محکومیتتان صادر میشود. دونفر ازآنها خانم رجبی و آقای رامین، به وکیل من، آقای پوربابایی گفته بودند که اشتباه کردهاند و خواستند که من گذشت کنم. من هم گذشت کردم. مدیر وقت این سایت هم به خاطر تهمت جاسوسی به من محکوم شد.
بیش از بیست شکایت ازتهمتزنندگان جاسوسی کردم و بدون استثناء یا محکوم شدند یا ازمن خواستند که گذشت کنم. فقط دو نفر بودند که شهامت داشتند علنی ابراز کنند؛ اول، آقای احمد توکلی بود. در بیانهاش هم نوشت که کل اتهامات مطروحه در رسانهها ۱۳ مورد بوده که سایت الف، متعلق به ایشان، هم به نقل از رسانهها یا مسئولان منتشر کرده است. بعد از شکایت من از سایت الف، ایشان پرونده را مطالعه کرده و با همه دستاندرکاران پرونده هم صحبت کرده و به این نتیجه رسیده که هر ۱۳ مورد خلاف حقیقت بود و از من حلالیت خواست. دوم هم آقای یوسفپور، مدیر روزنامه سیاستروز بود که ایشان هم در روزنامهشان نوشتند. من با هر دو این بزرگوار دوستی قدیمی داشتم و الان هم به آنها ارادت دارم، اما بقیه از من تقاضای گذشت داشتند؛ منتهی آنقدر فضا را سنگین کرده بودند که اینها جرات اعلان آن را نداشتند.
چه شد که بعد از رای آقای حداد و اعلام سخنگوی قوه قضاییه، پرونده باز به دستانداز افتاد؟
بعد از اعلام بیگناهی من، مرتضوی، دادستان وقت رای آقای حداد را لغو و ایشان را از پرونده خلع کرد. آقای مرتضوی هم با آقای احمدینژاد روابط خیلی نزدیکی داشت. ایشان پرونده را به بازپرس دیگری داد. در این مرحله یعنی ۹ ماه بعد از بازداشت من گذشته بود که روزی به دفتر بازپرس جدید احضار شدم. منتهی خودشان ترجیح داده بودند که حضور نداشته باشند. منشی ایشان برگهای به من داد که اتهام جاسوسی در آن نوشته بود. منشی گفت: شما جواب بدهید و بروید. جواب دادم و بازپرس جدید هم چند روز بعد و سریع قرار منع تعقیب من در مورد اتهام جاسوسی را صادر کرد. برداشت من این بود که بازپرس مذکور خودش هم از طرح این اتهام خجالت میکشیده که حاضر نشد حتی حضور داشته باشد. منتهی بالاخره ۹ ماه در رسانههای داخلی و بینالمللی اتهامی توسط رییس جمهور کشور مطرح شده بود که اساسا در پرونده وجود نداشت و حداقل قبل از بسته شدن پرونده به یک وسیلهای ظرف چند روز وارد پرونده و خارج شد. بهرحال بازپرس دوم در قرار خود نوشته بود که مخالفتهای من با سیاستهای هستهای و سیاست خارجی احمدینژاد، جرم و مغایر امنیت ملی است. من در بازجوییها در مورد علت مخالفتم با سیاستهای هستهای و سیاست خارجی دولت نهم، دهها صفحه نوشته بودم.
قاضی نهایی پرونده شما را به دوسال حبس تعلیقی و پنج سال محرومیت از مشاغل دیپلماتیک محکوم کرد. درواقع شما ازجاسوسی تبرئه شدید منتهی یک محکومیتی دادند که هیچ آثاری برای شما نداشت. دو سال حبس که تعلیقی بود و شما زندان نمیرفتید و پست دیپلماتیک هم که نه شما میپذیُرفتید و نه آقای احمدینژاد به شما میداد. در واقع شما گفته بودید که آقای احمدینژاد اول کارش به شما پیشنهاد پست وزارت خارجه داد و شما نپذیرفتید. اما داستان این رای چه بود؟
در روز آخر اسفند ۸۶ در دادستانی تهران به من گفتند میخواهیم یک جلسهای در ایام تعطیلات عید بگذاریم و یک حکمی هم بدهیم که پنج سال شما را از داشتن پست دیپلماتیک محروم میکنیم. شما از اتهام جاسوسی تبرئهاید منتهی، چون خودتان قبول کردهاید که مخالف سیاست هستهای و سیاست خارجی آقای احمدینژاد هستید و ایشان هم رییس جمهور و رئیس شورای امنیت ملی است، لذا تا زمانی که ایشان رییس جمهور است، شما پست دیپلماتیک نداشته باشید. این هم که اثر ندارد، چون نه شما از آقای احمدینژاد پست دیپلماتیک میپذیرید و نه او به شما پست میدهد. دو سال حبس تعلیقی هم داده میشود که شما به زندان نمیروید، در پرونده خدمت دولتیتان ثبت نمیشود و حتی سوءسابقه هم محسوب نمیشود. میخواهیم اینطوری قضیه را جمع کنیم.
پنج فروردین ۸۷ نزد قاضی رفتم. خواستم پرونده را برای دفاع بخوانم. گفت: نمیتوانم پرونده را به شما بدهم بخوانید. البته وکیل من کیفرخواست را خواند. تقاضای کتبی برگزاری علنی دادگاه را به قاضی دادم که با درخواست من مخالفت کرد. روز ۱۰ فروردین ۸۷ دادگاه رفتیم. قاضی از نماینده دادستان خواست که کیفرخواست را بخواند. نماینده دادستان هم گفت: لزومی به خواندن کیفرخواست نیست، آقای موسویان خودشان میدانند که اصل مطلب در مورد یک پرونده اسناد محرمانه است که در منزل ایشان بوده است. آقای قاضی صرفا در همین یک مورد از من خواست که توضیح بدهم. من هم توضیح دادم که:
اولا: نگهداری اسناد محرمانه با اجازه مقام مافوق قانونی است. مجوز کتبی مقام مافوق را به ایشان دادم. طبق قانون هم نگهداری اسناد محرمانه با مجوز مقام مافوق، مجاز است.
ثانیا: این مدارک کپی گزارشات خودم در دوران ماموریتم در آلمان است، یعنی ۱۰، ۱۵ سال قبل از بازداشت.
ثالثا: علت نگهداری را هم توضیح دادم که امروز قصد طرح علنی آن را ندارم، چون مغایر منافع ملی کشور میدانم.
رییس وقت دادگاه انقلاب هم سرزده از ابتدا به جلسه دادگاه آمدند و با اجازه قاضی در کل جلسه حضور داشتند. بعد از جلسه به اتاق ایشان رفتم. مات و مبهوت بود. گفت: هر لحظه به منزل هرکدام از مسئولان بریزند کلی گزارش محرمانه در منزلشان پیدا میکنند. این همه جنجال برای اینکه شما یک کپی از سوابق گزارشهای خودتان را آنهم با مجوز مقام مافوق در منزل نگه داشتهاید؟ خلاصه او هم که سالها قاضی برجسته کشور بود و مسئولیت مهمی در دستگاه قضایی داشت نیز گیج شده بود. نهایتا هم قاضی همان رای را صادر کرد که در دادستانی به من گفته بودند و من نیز به خاطر مصالح کشور اعتراض نکردم.
اما رای شما را روزنامه ایران دردوران آقای احمدینژاد منتشر کرد و خیلی از مطالب پرونده در آن بود.
بله، درست است. در واقع بعد از انتشار رای توسط روزنامه ایران، قانونا و شرعا و اخلاقا دست من باز شد که دفاعیات خود را منتشر کنم. منتهی من بازهم به خاطر مصالح نظام این کار را نکردم. اما قاضی در دادگاه فقط راجع به مدارک دوره ماموریت آلمان از من سوال کرد و بس. ضمن اینکه بقیه مطالب در کیفرخواست بود. من هم در همان زمان از وزیر محترم وقت اطلاعات و مسئولان دستگاه قضا خواستم که دفاعیات من را منتشر کنند. امروز هم من نمیخواهم در مورد محتوی پرونده حرفی بزنم، چون آن را به مصلحت کشور نمیدانم، اما چون برخی رسانهها جهتدار همان اتهامات را طی ۱۰ سال مستمرا مطرح کردهاند، از قوه قضاییه و از وزارت اطلاعات درخواست میکنم که یا دفاعیات من را منتشر کنند و اگر هم به مصلحت نظام نیست جلو اتهامات یکطرفه را بگیرند.
وزارت اطلاعات دردوره آقای مصلحی هم در رد اظهارات دکتر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی درمورد بیگناهی شما، اطلاعیهای داد و شما را متهم کرد و بعد از آن هم آقای مصلحی در مصاحبهای تکرار کردند.
بله، درست است. منتهی آقای مصلحی در شهریور ۸۹ یعنی دو سال بعد از رای دادگاه گفت: قوه قضاییه ممکن است براساس قوانین خود که ممکن است ضعف یا مشکلی نیز در آنها وجود داشته باشد عمل کرده باشد بنابراین تبرئه وی توسط دستگاه قضا بیانگر آن نیست که جاسوس نباشد. ایشان صریحا گفتند که کاری به رای دستگاه قضایی ندارند و لذا آن بیانیه هم در دوران وزارت ایشان با همین دید صادر شد. ایشان بعد از وزارتشان هم طی یک سخنرانی در مشهد گفتند که، چون موسویان در کتاب اخیر خود بهبود روابط ایران و آمریکا را مطرح کرده، پس جاسوس است! خوب من از ابتدای انقلاب تا کنون همیشه رفع خصومت و تشنج بین ایران و آمریکا را در راستای منافع ملی کشور میدانستهام، همه هم میدانند و چیز تازهای نیست. ایشان هم چنین تحولی را مغایر منافع ملی میدانند. دونظریه سیاسی مختلف داریم، اما دلیل نمیشود که یکدیگر را به خیانت متهم کنیم.
منتهی من حرفم به همه کسانی که مدعی هستند این است که دفاعیات من را منتشر کنید و بگذارید همه مردم و همه مسئولان هم ادعاها و هم جوابهای من را بخوانند و خودشان قضاوت کنند. هم ملت هشتاد میلیونی ایران قدرت تشخیص دارد و هم هزاران قاضی و وکیل و حقوقدان دراین کشورهستند و قضاوت خواهند کرد.