bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۸۲۶۶۶

چرا "صادق زیباکلام" را نکشتند؟

چرا زیباکلام را نکشتند؟ اینکه چرا صادق زیباکلام در اواخر دهه هفتاد به‌جای محمدجعفر پوینده و محمد مختاری و دیگران کاندیدای قتل نبوده است، محلِ بحث ما نیست که ایشان خود در گفتگو با «شرق» ۱ از تأثیری گفته است که او و چند تن دیگر با نوشته‌هاشان در روزنامه‌های «زنجیره‌ای» دورانِ اصلاحات داشتند و در ازای آن، مقتولانی، چون مختاری و پوینده ناشناخته بودند.
تاریخ انتشار: ۰۰:۳۹ - ۱۴ آذر ۱۳۹۷

شیما بهره‌مند در روزنامه شرق به صادق زیباکلام تاخته است و درباره "موضع‌گیری اخیر صادق زیباکلام درباره قتل‌های زنجیره‌ای" نوشته است:

تا چندی پیش تکه‌کلامِ صادق زیباکلام این بود که همه می‌پرسند چرا تو را نمی‌گیرند؟ و اینک، این پرسش صورتِ تازه‌ای به خود گرفته است: چرا زیباکلام را نکشتند؟ اینکه چرا صادق زیباکلام در اواخر دهه هفتاد به‌جای محمدجعفر پوینده و محمد مختاری و دیگران کاندیدای قتل نبوده است، محلِ بحث ما نیست که ایشان خود در گفتگو با «شرق» ۱ از تأثیری گفته است که او و چند تن دیگر با نوشته‌هاشان در روزنامه‌های «زنجیره‌ای» دورانِ اصلاحات داشتند و در ازای آن، مقتولانی، چون مختاری و پوینده ناشناخته بودند.

بحث بر سر این مدعا هم نیست که تا چه‌حد شناخت عام با تأثیرگذاری بر جامعه هم‌بسته‌اند و تولید تفکر ازسوی روشنفکران و طیف اِلیت جامعه چه تبعاتِ ریشه‌ای و عمیقی دارد، مباحثی که در هیاهوی دوران اصلاحات چندان به‌کار نمی‌آمد، دست‌کم از منظرِ اشخاصی هم‌چون زیباکلام. مسئله اینجا، اکزقضا جایگاه گفتن است که افرادی هم‌چون زیباکلام را از مختاری و پوینده و هم‌مسلکان‌شان یکسر جدا می‌کند. پس بحثِ پیرامون قتل‌های زنجیره‌ای و ادعا‌های زیباکلام و دیگرانی از این سنخ را به مورخان و پژوهشگران وامی‌گذاریم که در فاصله دو دهه‌ای از این فاجعه و برپایی محاکمات و گزارشات و مکتوبات بسیار هنوز ابهامات جدی برجاست و تا مسئولان و شاهدان از آن سخن نگویند همه‌چیز حول‌محور تسویه‌حساب‌های سیاسی دوران اصلاحات معنا می‌شود و هر موضعی هم‌چون اظهارات اخیرِ محمد عطریانفر و صادق زیباکلام یا تکرار مکرر است و یا گفته‌هایی سرسری و مصرفی که هیچ نوری بر زوایای تاریک این فاجعه نمی‌تاباند.

مواضعِ اخیر صادق زیباکلام سیمپتومِ وضعیتی است که سیاست را به انفعالِ کنش‌مند کشانده است. اصلاح‌طلبان و طیف‌های مختلف سیاسی که اکنون در سیاست داخلی اپوزیسیون به‌شمار می‌آیند، با پُرکردن فضای سیاسی از ایده‌های مختلف و سخنرانی و برپایی کنگره و گفتگو قصد احیای سیاست را دارند، اما تناقضاتِ بسیار راه را دشوار کرده است. چرخش مدامِ سیاست‌ورزان و متفکران مردم را ناباور و سردرگم کرده و تنها چیزی که خریدار دارد حرف‌ها و کردار به‌ظاهر رادیکال و خلاف‌آمد است که سردمدار آن کسی نیست جز صادق زیباکلام. برای مواجهه با این شخصیت که ازقضا پایگاهی هم در میان روزنامه‌خوان‌ها و دانشجویان و فعالان سیاسی دارد و سخنرانی‌هایش به‌خاطر همین رویکرد به صحنه‌ای پرمخاطب بدل می‌شود، ابتدا باید جایگاه گفتن او را خاستگاه و پارادایم فکری‌اش را شناخت.

چه آن‌که، تحلیل وضعیت کنونی و ترسیم مختصات تاریخ معاصر در گروِ اندیشیدن بر مبنای یک پارادایم است و بدون چارچوب مفهومی یا پارادایم فکری مشخص که تحلیلگر سیاسی یا فیلسوف آگاهانه به‌کار می‌گیرد، ارائه شِمایی درست و واقعی از وضعیت ممکن نخواهد بود.


صادق زیباکلام، متولد اواخر دهه بیست از پدری تاجر، استاد علوم سیاسی، صاحب آثاری هم‌چون «ما چگونه، ما شدیم؟» و «غرب چگونه غرب شد؟»، طرفدار محمد مصدق، مدافع سرسختِ رضاخان، عضوِ حزب زحمت‌کشان به‌رهبری مظفر بقایی، مارکسیست، منتقدِ هاشمی‌رفسنجانی و بعدتر از نزدیکان و مدافعان سیاست‌های هاشمی، خویشاوندِ سببی احمد توکلی، اصلاح‌طلب و سرآخر به‌قولِ خودش لیبرال است. این فهرستِ متناقض مخاطب را در هر بار موضع‌گیری زیباکلام با این پرسش مواجه می‌کند که اینک با کدام زیباکلام روبه‌روست؟ به‌تعبیر دیگر کدام زیباکلام سخن می‌گوید؟ یا از چه جایگاه گفتنی و با کدام پارادایم فکری؟ اینکه طیفِ اپوزیسیون در سیاست داخلی نتوانسته است هژمونی باشد یا تغییری اساسی و بنیادی در سیاست ایجاد کنند، شاید یکی هم به‌خاطر این چرخش‌های مدام پارادایمی باشد که در هیچ‌جای تاریخ و دنیا توجیه‌پذیر نبوده و نیست.

از همین‌جا برگردیم به موضع‌گیری اخیر صادق زیباکلام درباره قتل‌های زنجیره‌ای که معتقد است مختاری و پوینده ناشناخته بودند و قتل آن‌ها معنا نداشت و بعد از قتل «خیلی‌ها می‌پرسیدند که این‌ها چه‌کاره بودند؟»‌زیباکلام به این بسنده نمی‌کند و فهرستی از آلترناتیو‌های قتل به‌دست می‌دهد که به‌زعم او می‌توانستند سرفهرستِ قتل باشند، کاری نداریم که بیشتر این اشخاص سالیانی است که خواسته ناخواسته از نوشتن دست کشیدند یا ترک وطن کرده‌اند. می‌خواهیم روی این نکته تمرکز کنیم که کدام زیباکلام در آن مقطع باید از میان برداشته می‌شد؟ خودش از درافتادن با اصولگرایان می‌گوید «خود بنده که در آن مقطع در روزنامه‌ها منظما یادداشت می‌نوشتم خیلی بیشتر مورد بغض و کینه اصولگرایان بودم» که به‌قولِ زیباکلام آن دوران «محافظه‌کاران» بودند نَه اصولگرایان. پس زیباکلامی که خود را کاندیدای قتل می‌داند، اصلاح‌طلبی است که خود را برابر طیف اصولگرا می‌خواند و این هر دو طیف در آن دوران در سیستم موجود سهمی داشتند و ازقضا اصلاح‌طلبان در قدرت نیز بودند و به‌نقل از سیدمحمد خاتمی این قتل‌ها کارِ نیرو‌های خودسر بود و حمله به کوی دانشگاه تهران در هجده تیر ۱۳۷۸ تاوانِ پیگیری پرونده قتل‌ها. اما مختاری و پوینده که زیباکلام ناشناخته می‌خواند، برخلافِ خودش به پارادایم فکری خاصی یعنی تفکر مارکسیستی یا چپ معتقد بودند و در همین راستا دست به نوشتن و ترجمه و سخنرانی و هر سنخ فعالیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی می‌زدند.

اعتقادات آن‌ها و جایگاه گفتن‌شان و عضویت در کانون نویسندگان همه و همه معنایی بیش از فردیت‌شان داشت، به‌اضافه اینکه جنابِ زیباکلام که خود روزگاری به تفکر چپ علقه‌ای داشتند باور این طیف را به کار تشکیلاتی و جمعی می‌دانند و باز بهتر می‌دانند که زدنِ امثال پوینده و مختاری حذفِ یک تفکر نیز می‌توانست باشد، گیرم آن تفکر در فضای موجود سیاسی آن دوران دست‌بالا را نداشته، یا به‌هر دلیل به محاق رفته بود. صادق زیباکلام در کتابِ پرفروش خود «ما چگونه ما شدیم؟» از علل «عقب‌ماندگی» یا به‌قول خودش «مؤدبانه‌تر توسعه‌نیافتگی» ما می‌نویسد که در نظر او برخلافِ باور رایج که تحت‌تأثیر تفکرات مارکسیستی بوده است، این دلیل هرچه باشد «استعمار» نیست و باید این علل را در خودِ «ما» جست. شاید یکی از این علل همین نَایستادن پای عقیده‌ای، جاعوض‌کردن مدام میانِ تفکرات، جاگیری اپورتونیستی به‌نام باور به رئال‌پلیتیک، یا تحلیلِ وضعیت بدون چارچوبِ مفهومی مشخص و به‌کارگیری انضمامی آن باشد، آن‌هم از طرفِ استاد علوم سیاسی که با مفاهیم علمی سیاسی و فکری سروکار دارد و به‌اعتبار مواضع و مکتوباتش خود را کنشگر و تئوریسین سیاسی نیز می‌داند.

اما بدون تحلیلِ روش‌مند، این‌دست موضع‌گیری‌ها جز فهرست‌کردن امور واقع یا رفت‌وبرگشت بین چند پارادایم و به‌دست‌دادنِ تحلیلی التقاطی و درهم برهم، کاری از پیش نخواهد برد. زیباکلام، در فهرست اشخاصِ محقِ قتل، از هوشنگ گلشیری، رفیق و هم‌مسلک مختاری و پوینده نام می‌برد و او را آلترناتیو مناسبی برای این دو تن در قتل‌های زنجیره‌ای می‌خواند، چراکه به‌نظرش گلشیری آن‌روز‌ها چهره شناخته‌تری بوده است. ما نیز این متن را با ارجاع به گلشیری تمام می‌کنیم، نویسنده‌ای که هماره موضعش مشخص بود و نوشت «در تابوت ناگفته‌هاست که هست» و در سخنرانی تاریخی خود بر سر مزار محمد مختاری گفت: «پیام دقیق به ما رسیده است... ما هم حاضریم! مگر قرار نیست برای جامعه مدنی، برای آزادی بیان قربانی بدهیم؟ حاضریم!»

آقای زیباکلام اینک که فضا‌های فکری رادیکال و انتقادی «مستعمره»‌ی برخی هم‌چون شما است، به عللِ چگونه ما شدنِ ما اضافه کنید که یک استاد علوم سیاسی بعد از دو دهه از یکی از نقاط‌عطفِ تاریخ سیاسی ما یعنی قتل‌های تلخ زنجیره‌ای، به‌جای دفاع از روشنگری و روی‌آوردن به «سیاست حقیقت»، جانبِ «کیش شخصیت» را گرفته است و زاویه‌دیدش قیاسِ «خود» با «آنان» است که به قتل رسیده‌اند؛ با این نتیجه‌گیری که هنوز نمی‌دانیم چه شده است و شاید «هشتاد درصد» این باشد که آنان که کشته شدند فرهنگ سکولار را رواج می‌دادند و ارائه فهرستی که می‌توان بدل از مقتولان گرفت...


۱. گفتگو با زیباکلام و عطریانفر در بیستمین سالگرد قتل‌های زنجیره‌ای، ۳ آذر، روزنامه شرق

bato-adv
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
مثلا میخوان بگن در ایران آزادی بیان وجود داره. اگه همین حرفا رو یه دانشجو یا یه نفر دیگه بزنه فردا سر از کهریزک درمیاره
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
واسه این که تو زیرمجموعه هاشمی بود!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
برای اینکه خودش مامور است تا این جوری نقد کنه. یعنی نقشش تعریف شده است از طرف اونجاها.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۲۸ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
کدوم دیوونه ای میاد شیر اطمینام رو از آبگرمکن حذف کنه ؟!ً!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۴۷ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
اگه میکشتنش آدم خوبی بود؟یا متفکر تاثیر گذار و صاحب سبکی بود؟ خدا واقعا باید به بعضی ها عقل بده!
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۲۰
ناشناس
United States
۰۱:۲۴ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
عدسی نیست!
ناشناس
United States
۰۱:۲۵ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
عددی نیست
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
بسیار تحلیل زیبا و قشنگی بود لذت بردم. من همیشه در ذهنم زیباکلام را آدم التقاطی و تحلیلگری سطحی نگر می دانستم الآن یقین پیدا کردم که اینگونه است.
بچه مشد
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۱۹ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
اصلا شما چیزی فهمیدی از این متن مسخره؟
آرش
Iran, Islamic Republic of
۰۴:۲۴ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
بسیار عالی و درست گفتید و نوشتید خانم بهره مند. درود به شرفتان...
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۵:۲۰ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
مطلب طنز زیبائی بود ! اصولا آقای زیبا کلام عددی محسوب نمیشه !!
کیشو
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۰۸ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
سوال مهمتر این است که چرا آمرین اصلی مجازات نشدند! در مقاله آقای بلوری در خصوص دستورقتل صاحب نمایشگاه ماشین وخانم مهماندار صریحا به مقام سنگدل دستور دهنده اشاره شده، ولی انگار برخی دراین مملکت بیمه حوادث هستند! بااین دادرسی ها شک نیست که این قتل ها می تواند باردیگر و حتی به نحوی گسترده تر نیز تکرار شود.
معلم قمی
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۲۶ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
نظریه پرداز بزرگ زیباکلام: مردم آمریکا نمی گذارند رئیسدجمهور بعدی بر جام را از بین ببرد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۰۴ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
رییس جمهور بعدی برجامو از بین نبرد، برجامو دوستان داخلی از بین بردن طوری که هیچکس ترامپ رو بابت خروج از برجام شماتت نکرد.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۵۹ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
صادق زيبا کلام سوپاپ اطمينان است
يك ايراني
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
ما كه چيزي نفهميديم؟! يك انتقاد بي سرو ته!بي معنا!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۴۱ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
عدسی امروز مرخصی لوبیا فردا زود بیا
محسن
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
سلام.بعد از این مطلب خانم بهرهمند من رفتم و مصاحبه اقای زیبا کلام را خواندم.این خانوم باید خجالت بکشه اسم خودشو گذاشته روزنامه نگار .به دلیل تحریف مطالب اقای زیبا کلام و وارونه جلوه دادن اونا.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۰۳ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
تحلیلهای سطحی و علمی نمای نویسنده، دیگر در این دوران کسی را نمیفریبد. این سبک مربوط به دهه ها قبل است.
ناشناس
United States
۰۹:۰۵ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
علم جامعه شناسی میگوید در شرایطی که اعتبار مدیران در جامعه از بین رفته باشد بهترین کار در معرفی خود است تا اعتماد و اعتبار بین مخاطبین پیدا کنند . اقای زیبا کلام از اتریش رفتن انگلستان ایا در انجا GCE گرفتن و وارد دانشگاه معتبر شدن و یا اینکه از یکی از کالج هایی که در انجا است مدرک گرفتن و... در شرایطی که در دانشگاه تهران در ان موقع دانشجویان کراوات استادان را قیچی میکردن ایشان واجد شراط شناخته شدن برای استادی ( خیلی بو دار است ) و.... بنظر من این مقاله انحرافی است که اقای زیبا کلام را با یک متفکر شناخته شده و قبول شده در جامعه مقایسه میکند .
مجله فرارو