شهروند نوشت: بیشتر آنهایی که هدیه تهرانی را در سالهای اخیر بر پرده سینما دیدهاند، زمانیکه از او حرف میزنند، لحن و آهنگ کلامشان رنگی از دریغ میگیرد که: میبینید طفلی چقدر عوض شده؛ یا کلامی حسرتبار از جنس و رنگی دیگر...
حقیقتش هم هدیه تهرانی جدید کمتر نشانی از آن هدیه مقتدر و جذاب اواخر دهه ٧٠ تا اواسط ٨٠ دارد. ستارهای که جلوهای متفاوت از شمایل زن مدرن ایرانی ارایه کرد. زنی که برخلاف دیگر زنان سینمای ایران -البته جز لیلا حاتمی- این قدرت را داشت که به تنهایی نقطه اتکای یک فیلم باشد... راستش وقتی به هدیه تهرانی فکر میکنم، شاید من نیز ناخودآگاه کلامم رنگ دریغ میگیرد. خب طبیعی هم هست. هدیه تهرانی سلطان و قرمز و شوکران و کاغذ بیخط و حتی دستهای آلوده و پارتی کجا و هدیه تهرانی روز مبادا و آااادت نمیکنیم و اسرافیل کجا. هدیه تهرانی که محور سینمای ایران بود کجا و هدیه تهرانی جدید که در هیچکدام از فیلمهای جدیدی که بازی کرده بار اصلی قصه بر دوشش نبوده کجا...
فیدشدن تدریجی این سوپراستار باپرستیژ که با تغییر فیلد کاریاش و حضور در فیلمهایی، چون شیرین و نیوهمانگ آغاز شد و به دوری چندسالهاش انجامید، برخلاف گفتههای این سالها ریشه در واقعیات تقویمی ندارد. این روزها ٤٥سالگی سنی نیست که یک زن را از سینما فید کند؛ بهویژه که میبینیم همنسلان تهرانی، چون لیلا حاتمی، نیکی کریمی، مهتاب کرامتی و... بیکمترین تغییری همان راه گذشته را میروند و بهقدر هدیه تهرانی میان جایگاه دیروز و امروزشان سرگردان نشدهاند...
اینجاست که پای سویه بدبینانه موضوع به مطلب باز میشود. قبول؛ هدیه تهرانی جدید نتوانسته سایهای از آن روزهایش نیز باشد. اما وقتی شوکران همچنان بهترین فیلم افخمی است و قرمز بهترین فیلم جیرانی؛ در شرایطی که کیمیایی در فیلمهای اخیرش به مرزهای سلطان هم نزدیک نشده و دستهای آلوده هنوز برای الوند دستنیافتنی است و در روز و روزگاری که سازنده کاغذ بیخط خانهنشین شده طبیعی است که تهرانی هم نتواند قلههای دیرین را تکرار کند...
هدیه تهرانی ستاره آن روزها بود؛ روزهایی که سامان مقدم پارتی میساخت. سامان این روزها نهنگ عنبر میسازد. نهنگ عنبر ستاره خودش را میخواهد که بیشک هدیه تهرانی نیست...