
فارغ از نگرانیمان که همه منبعث از وضع موجود است، امروز باید بپرسیم چرا به چنین جایی رسیدهایم؟ هر جریانی باید از خود بپرسد چرا اکنون با این وضعیت نامطلوب روبروست و چرا نتوانسته است به مطلوب برسد.
میثم قهوهچیان*؛ امروز ایرانی نگران است. هر کسی از هر جناحی و فارغ از هر فکری و ایدهای به آینده نامعلوم وقایع هفته اخیر مینگرد. این نگرانی فارغ از فکری که میکنیم، ناشی از وضعیتی است که در آن هستیم. خیابانهای برخی از شهرها شلوغ شده است. شعارهای ساختارشکن گهگاه داده میشود. چند نفری کشته و افرادی در زندان هستند، نگرانیم. آنچه پیش از امر واقع قرار دارد، وضعیت وجودی است که داریم؛ «منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را»
اما ما فارغ از نگرانیمان، مواضعی سیاسی داریم. اولین موضع شاید برآمده از حقانیت جمهوری اسلامی به عنوان نظامی دینی و مردمی و دفاع از وضع موجود باشد. نظامی که آرزوی همواره شیعه پس از غیبت خوانده شده است. از این منظر ما نگران فاجعهای هستیم که دستاوردهای انقلاب اسلامی را از بین ببرد و قدرت موجود را با مشکلات اساسی روبرو سازد.
دومین منظر که جریان شناسنامهداری زبان آن نشده است، اعتقادی به نظم موجود ندارد، خود را به تمامه متضرر قلمداد کرده و بر آن است که باید به نفی بپردازد. این جریان از ابزارهای غیررسمی برای بیانش استفاده میکند و ادبیاتش حماسی است. جایگزینی برای وضع موجود ندارد و نمیدهد، خود را نماینده همه میداند و نمایندگی نگرفته است و راهش تنها شعارهای ساختارشکنانه است. این جریان نیز نگران است.
سومین منظر هرچند به نظم موجود اعتقادی راسخ دارد اما معتقد به اصلاح هم هست. این منظر معتقد است که باید به نظام کارآمدی را بازگرداند. این جریان هرچند نقدهایی دارد، قائل به اصلاح است. بخشی از این جریان در قدرت است و بخش بزرگتری ناظر و جاگرفته در احزاب و بخشهای دیگر جامعه مدنی. این جریان نگران آن است زیرا چنین شرایطی اصلاح را دشوارتر میکند.
فارغ از نگرانیمان که همه منبعث از وضع موجود است، امروز باید بپرسیم چرا به چنین جایی رسیدهایم؟ هر جریانی باید از خود بپرسد چرا اکنون با این وضعیت نامطلوب روبروست و چرا نتوانسته است به مطلوب برسد.
فارغ از دسته اول و سوم، اصلاحطلبان به عنوان جریانی که همواره به دنبال بازگرداندن کارآمدی بودهاند، باید پاسخگو باشند. هرچند ممکن است بگویند که همه چیز در اختیار آنها نیست اما آنها به اندازه قدرتی که داشتهاند باید پاسخگو باشند.
اگر آنها جریانی سیاسی هستند، چرا نتوانستهاند مقبولیت مردمی خود را حفظ کنند؟ چرا احزابشان از چنان قدرتی برخوردار نیست تا آرامش را به شهرها بازگرداند؟ چرا نتوانسته است در بخشهایی که قدرت را میگیرد، مجلس، قوه مجریه و شوراهای شهر، مسیری امیدبخش را ترسیم کند؟ چرا فردی مانند عارف که در راس ساختوکار سیاسی اصلاحطلبان است مقبول کسی نبوده و پاسخگو هم نیست؟
جریان اصلاحات نقد قدرت که هیچ، خود را هم نقد نمیکند. اصلاحطلبان باید پاسخگوی ناکارآمدی خود باشند. این شعار که اصلاحطلبان و اصولگرایان به پایان خود رسیدهاند، باید آنها را تکان دهد. آنها باید صرفنظر از تغییرات کوچک چیزی در چنته داشته باشند تا در ایام غیرانتخاباتی هم رو کنند.
همه نگرانیم، هر چند نظام ایستاده است و مشروعیت خود را تا کنون از انتخابات اخذ کرده است و به نظر میرسد که اوضاع چنین ادامه خواهد داشت، اما آیا آینده باز امکان نگرانی را به ما خواهد داد؟!
*خبرنگار