گاهشماری از زندگی سیاسی علی عبدالله صالح
مردی که با مارها میرقصید!
رهبر پیشین یمن، علی عبدالله صالح (۲۰۱۷-۱۹۴۲) زمانی گفته بود که حکمرانی بر یک کشور همچون رقص با مارها است. طی ۳۴ سال زمامداریاش او ثابت کرد که واقعا چنین است. پنج سال پس از اینکه از اریکهی قدرت به زیر کشیده شد بازهم تا زمان مرگ، بر صحنهی پرخشونت سیاسی در یمن میرقصید.
خیزش و قبضهی قدرت
تنش میان یمن شمالی (جمهوری عربی یمن) و یمن جنوبی (جمهوری دموکراتیک خلق یمن) پیشینهای تاریخی دارد و جدید نیست. درواقع هردو جناح برای چندین دهه است که بر سر ایدئولوژی، ائتلافهای قبیلهای و نفت با یکدیگر میجنگند.
دههی 1970: یمن شاهد زنجیرهای از ترورهای سیاسی است که به قتل رییسجمهورِ یمن شمالی احمد القشمی توسط رییسجمهور مارکسیست یمن جنوبی، سالم ربیع علی میانجامد. صالح که در این ترور نقشی کلیدی دارد پس از آن بهعنوان فرماندار نظامی قدرت را در دست گرفته و تا یک دهه بعد مذاکراتی را برای اتحاد یمن با همتای خویش علی سالم البیض در جنوب ادامه میدهد.
1990: جمهوری یمن متحد تشکیل میشود. صالح بهعنوان رییسجمهور برگزیده و البیض، که بهواسطه فروپاشی بلوک شرق از قدرتاش کاسته شده سمَت معاونت را عهدهدار میگردد. صالح، همزمان از حمله عراق به کویت پشتیبانی میکند. برههای سرشار از آزادی بیان و مطبوعات، انتخابات آزاد و وعدههای دموکراتیک برای آیندهی کشور آغاز میگردد. اما همهی این امیدها و آرزوها در 1994 و هنگامی که دوجناحِ شمال و جنوب بار دیگر با یکدیگر گلاویز میشوند؛ نقشِ بر آب میگردد. صالح تلاش میکند تا البیض و حامیاناش را درهم کوبیده از کشور بیرون کند.

تثبیت قدرت
1994-2004: پس از سالها جنگ و درگیری، اقتصاد یمن اِنگار که دچار سقوط آزاد شده باشد. نرخ بیکاری فزونی گرفته و زیرساختارها ضعیف و شکننده است. صالح برای غلبه بر این اوضاعِ وخیم دست به دامن بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول میشود. متعاقب واقعهی یازده سپتامبر و با آغاز جنگ بینالمللی علیه تروریسم، صالح روانه واشینگتن شده تا حمایت قاطع خود از بوش در نبرد ادّعاییاش با تروریسم را ابراز کند.
حوثیها
2004: صالح در وانفسای پشتیبانی خودش از شمال، دشمنی دیگر برای خودش دستوپا میکند. قبایل زیدی و شاخهی نظامیشان: حوثیها. زیدیها برای صدها سال حتی در دوران استعمار وهابیها، عثمانیها پرتغالیها و درنهایت انگلستان در عدن و جنوب، حکومت سلسله امامان زیدی را در یمن در روابط کجدارومریزِ گاهگاهی با عربستان، استمرار بخشیدهاند.

حذف از قدرت
2011: تظاهرات ضدّ دولتی جهان عرب را درنوردیده. شمال و جنوب یمن هم در اتحادی چشمگیر از صالح میخواهند تا از قدرت کناره بگیرد. آشوب و هرجومرج دگربار یمن را فرامیگیرد. درنهایت صالح وادار میشود تا طی یک یا دو سالِ آتی استعفای خود را تسلیم نموده و قدرت را به معاونش عبدربّه هادی واگذار نماید. اما صالح به طور کامل کنار نرفته و کماکان دستوراتی را به ژنرالها و افسران امنیّتیِ وفادارش ابلاغ میکند. نیروهای تحت امر صالح به نهادهای دولتی حمله کرده و تلاش دارند تا جنگ جاری علیه القاعده که در حال قدرتگیری در جنوب است را مختل کنند. صالح، مخفیانه با القاعده و سران عربستان سعودی ملاقات میکند. رهبر جدید یمن، هادی، شروع به پاکسازی ارتشیهای وفادار به صالح نموده و نزدیکان او را از پستهای حساس اخراج میکند. حوثیها که در شمال ناظر این اوضاع درهمریخته هستند سعی میکنند تا بار دیگر شانس خود را در شطرنج سیاست و شورشِ خونبارِ یمن امتحان کنند.
طغیان و جنگ2014: زمانی که تلاشهای صالح برای بازپسگیری قدرت ناکام میماند ارتشی فراهم آورده با استمداد از اصلونسب زیدیِ شمالیاش سعی دارد تا به جانب دشمن سابقاش حوثیها متمایل گردد. حوثیها در این زمان چندان از سوی ارتش صالح حمایت نمیشوند. آنها که بهنحو اعجابآوری اعتماد به نفس داشته و تا دندان مسلّح شدهاند بهسرعت کنترل صنعا پایتخت را بهدست گرفته و حکومت خویش بر کشور را رسما اعلام میکنند. به موازات پیشرویِ حوثیها به جنوب، رییسجمهور یمن، هادی، به عربستان سعودی گریخته و دست به کار ضدِّحمله میشود. عربستان که از مجرای برقراری و فرض پیوندی پرابهام میان شورشیان زیدی و ایران، نگران قدرتگیری این کشور، دمِ مرزهایش است ائتلافی منطقهای با شرکت هفت کشور ترتیب داده و شروع به بمباران صنعا میکند. بندر عدن بهطور متناوب بهروی مایحتاج ارسالی دول خارجی بسته میشود. جرثقیلهای بندر مورد اصابت جنگندههای عربستان صعودی قرار گرفته و نابود شدهاند. جامعهی جهانی با بیتفاوتی به بحران یمن مینگرد اما انجمنهای غیردولتی و خیریّه در آنجا مشغول خدماترسانی هستند.
پادشاهِ خاکسترنشیناما در این میان، بهراستی که حضور در گرداب سیاسی و اجتماعیِ خشنِ یمن جسارت میخواهد. کار برای همهی بازیگران سیاسی سخت است. یکصد سال پس از استقلالِ صوری یمن و در میانههای بازی تاجوتختِ میان وهابیها، ژنرالها، کمونیستها، جمهوریخواهان و سلطنتطلبانی که هرکدام دستشان به جنایت و خیانت آلوده است و پس از مرگ صالح، چه کسی در این بازیِ باخت-باختِ توحّش انسانی، پیروز خواهد شد و یمن به کدامینسو خواهد رفت؟
صالح امّا، اینبار نتوانست از سوءقصد جان سالم به در ببرد. از کلّهی او خون جاری و از کلّهی سفارتخانهها دود به آسمان برخاسته است. بعید مینماید که یمن دیگربار مستعمرهی غربیها شود یا اریکهی وهابیها و زیدیها، یا نشان جواهری یا که ستارهای بر یونیفرمِ شقّورقِّ ژنرالها. بعید مینماید که کسی در پندار احیای سلطنت یمنشاههای انوشیروانی باشد. اینها همه نه به خاطر اینکه بخت با یمن یار است یا یار خواهد شد یا اینکه توانی در جسم و جان مردماش باقی مانده؛ نه! تنها از این بابت که از این کشور بینوای بیپناه چیزی باقی نمانده تا اشتهای کسی را تحریک کند. با اینحال اما انسان به امید زنده است به امید روزی که بیاید و سرزمین انباشته از اسلحه، عاری شود از سلاح و صبای آزادی بر سرزمین سبا بوزد و بر هر سرزمینِ تحت ستم دیگری.