محمد مایلی کهن واکنش جالبی به حکم اعلام شده دادگاه (شکایت علی دایی)دارد.
ظهر دیروز خبر آمد که دادگاه بر اساس شکایت علی دایی، محمد مایلیکهن را محکوم به زندان کرده و از آنجایی که حکم فوق بر اساس رأی صادره، «تعزیری» است، امکان خرید آن وجود ندارد. این یعنی حضور مایلیکهن در زندان! البته اگر رأی در تجدید نظر عوض نشود.
چنین حکمی به منزله یک بمب خبری تلقی میشود چون قاعدتاً مایلیکهن آدمی نیست که برای رضایت گرفتن کسی را واسطه کند و حضورش در زندان نیز مسئلهای است که واقعاً سر و صدا بر پا خواهد کرد.
دیروز وقتی با سرمربی اسبق تیم ملی تماس گرفتیم، بار دیگر تأکید کرد که به هیچ عنوان قصد عقبنشینی ندارد، حتی اگر کارش به پشت میلهها بکشد.
گفتگوی مایلیکهن با خبرآنلاین را در ادامه میخوانیم:
الان يكي، دو ساعت است كه خبر محكوميت شما مطرح شده و دهان به دهان ميچرخد. ميگويند محمد مايليكهن به 91 روز زندان تعزيري محكوم شده است.
شنيديم؟ شنيديم يعني چه آقاي همداني؟ معلومه كه منبع انتشار خبر از طرف چه كساني بوده است ديگر. آقايان خودشان خبر را به گوش رسانهها رساندهاند! واقعيت امر این است كه رأي به من اعلام شد اما آن چيزي نيست كه شما گفتيد. اصل حكم چيز ديگري است.
اصل حكم چيست؟
بر اساس رأي دادگاه بدوي، من به 4 ماه زندان تعزيري و 100 هزار تومان جريمه محكوم شدهام. آقاي نادر فريادشيران هم حكم 91 روز زندان تعليقي و البته 100 هزار تومان جريمه نقدي گرفتهاند. حكم ايشان به مدت يك سال باز است يعني اگر طي يك سال آينده پسر خوبي باشد و خلافي نكند، اين 91 روز زندان پاك ميشود اما زنداني شدن من قطعي است. البته فعلاً قطعي است چون هر پروندهاي بعد از دادگاه بدوي ميتواند با اعتراض، به دادگاه تجديد نظر هم برود.
درخواست تجديد نظر ميدهيد؟
هنوز تصميم نهايي را نگرفتهام اما شايد اين كار را نكنم! يك وقت آقايان نگويند كه ما كوتاه آمديم و بخشيديم... اين آقايان اگر 40 درجه تب داشته باشند، يك درجه آن را به كسي نميبخشند. اگر اين افراد مشتي بودند، با شيث رضايي آن كار را نميكردند.
چه كاري؟
اين آقايان آن قدر كينهتوز و كينهورز هستند كه حتي از درمان شيث رضايي در كلينيك پرسپوليس هم جلوگيري كردند. حضور در اين كلينيك براي عموم آزاد است اما آقايان وقتي فهميدند شيث براي بهبودي به آنجا ميآيد، آن قدر داد و فرياد كردند تا ديگر اين بازيكن را به كلينيك راه ندهند. كمك كردن به بيماران جزو اصول اوليه انسانيت است اما اين آقايان... اين افراد همانهايي هستند كه دنبال عكس 40 سال قبل من بودند و آن را انساني میدانستند اما آيا خوب است كه ما هم در اينترنت دنبال عكس خصوصي آنها باشيم؟ آيا اين انسانيت است؟ ما حداقل آن قدر شعور و مردانگي داريم كه اگر جايي، مسئلهاي به ضررمان بود، همه چيز را از بالا تا پايين زير سؤال نبريم. اين آقايان اگر با كسي مشكلي داشته باشند نه تنها دستش را نميگيرند، بلكه محكمتر به او لگد ميزنند تا به قعر چاه سقوط كند.
اگر تجديد نظر نكنيد، حكم قطعي ميشود و بايد به زندان برويد، آيا واقعاً ميرويد؟
ميرويم آقا، مگر چه اشكالي دارد؟ البته هنوز به جمعبندي نهايي نرسيدهام اما واقعاً شايد تجديد نظر ندهم. ميليونها پرونده قضايي در مملكت وجود دارد. حداقل اين طوري يك پرونده كمتر ميشود و قضات محترم وقت بيشتري براي رسيدگي به ساير پروندهها پيدا ميكنند. زندان كه فقط جاي آدمهاي بد و خلافكار نيست. بعضي از مردها و افراد شريف هم بودهاند كه به خاطر يكسري مشكلات و اتفاقات به زندان افتادهاند.
البته من خودم را جزو آدمهاي خوب نميدانم (ميخندد)، ميروم زندان و چند صباحي از هياهو و رسانهها دور ميشوم (ميخندد). ميروم زندان و از زندانيها ياد ميگيرم. آنجا ورزش هم ميكنم. بابا فقط 4 ماهه ديگه، 40 سال كه نيست. البته گفتم كه هنوز در مورد دادگاه تجديد نظر تصميم قطعي را نگرفتهام. اي آقا، زندگي ارزش اين حرفها را ندارد. خدا بيامرزد حسين معدني عزيز را. اين بچه مؤدب و سالم بود. نزديك به 100 كيلو وزن داشت و لپهايش هم هميشه گل انداخته بود اما بيمار شد و متأسفانه به 2 هفته هم نكشيد كه از جمع ما رفت. آنهايي كه فكر ميكنند مرگ فقط براي همسايه است، حسين معدني عزيز را ببينند و بترسند.
اگر چند نفر از پيشكسوتان فوتبال براي حل پرونده پاپيش بگذارند چطور؟
ببينيد يك بار اين كار انجام شد اما بعداً اتفاقات ديگري افتاد و آقايان حرفهايي زدند كه... من تا قيام قيامت ديگر حاضر نيستم صورت اين آدم را ببينم. اينها اگر بتوانند، دوست دارند آدم را خفه كنند. تا وقتي كه دماغ تكبر و خودخواهي اين آدم به خاك ماليده نشود، نميخواهم ببينمش.
جالب اينجاست كه مسائل را هم وارونه تعريف ميكنند. مثل ماجرايي كه سال گذشته در جشن باشگاه هنرمندان رخ داد و آقايان مدعي شدند كه نخواستند با من آشتي كنند اما همه ديدند كه خودم نخواستم سمت آقايان بروم. حاضران در آن مراسم ميتوانند به حقانيت من شهادت بدهند.
با اين حساب انتهاي ماجرا به كجا ميكشد؟
من يك سر سوزن عقب نمينشينم. آقايان فوتبال را به خاك سياه نشاندند. مگر فصل قبل نميگفتن كه پول نيست؟ پس چرا باز هم ماندهاند؟ الان گوارديولا هم هنوز پولش را كامل نگرفته اما فصل قبل آقايان در حالي كه هنوز 6 ماه به پايان مسابقات مانده بود، 84 درصد از پول خودشان را گرفته بودند. حتي اگر گوارديولا پولش را كامل بگيرد، باز هم ميگويم از 24 ساعت شبانهروز، 48 ساعت براي بايرنمونيخ وقت ميگذارد نه اينكه روي نيمكت با فرزندش بازي كند و روزنامه بخواند.
گوارديولا كه روي نيمكت بيزینس نميكند. از طرف ديگر اميررضا خادم كه همواره هم برايم محترم بوده، ميگويد اگر حفظش نميكرديم، به فيفا شكايت ميكرد! آقاي خادم، اگه كاري را بلد نيستي، چرا پست ميگيري؟ آخه فيفا تا حالا كدام كشور را 6 ماه تعليق كرده كه ما دومي آن باشيم؟ نيجريه چند روز قبل تعليق شد اما چند ساعت بعد مشكل حل شد. مرتب فيفا را چماق ميكنند. آقاي خادم! يك نفر آمده مقابل شما و هر چه كه شايسته خودش بوده را به شما گفته، عربدهكشي كرده و حرف از قمهكشي زده اما باز هم او را نگه داشتيد! خب پولش را ميداديد تا برود. جلوي ضرر را از هر جا كه بگيريد، منفعت است. آقاي خادم، ما هنوز يادمان نرفته كه اين آقا به همراه آن آقاي سرجوخه چطوري فوتبال را به يغما بردند. اينها به دنبال نابودي پرسپوليس بودند.
آقاي خادم، شما آمديد كه تغيير ايجاد كنيد اما فعلاً كه روز از نو و روزي از نو. امروز بدتر از ديروز. اين آقايان مرتب دروغ ميگويند و همين شده كه مردم از فوتبال عصبي و ناراحت هستند. وقتي به ديگران توهين ميشود، ناراحت نميشوند اما وقتي به خودشان توهين ميشود، فرياد ميزنند كه چرا برخورد نميشود. حرف من اين است كه در اين فوتبال به چه كسي توهين نشده؟ از مرحوم دهداري گرفته تا علي پروين.
جدا از هياهوي اين پرونده، مرگ مهدي نفر اتفاق تلخي بود كه جامعه رسانهاي كشور را متأثر كرد.
بله متأسفانه. مهدي نفر فرزند يك خانواده سالم و زحمتكش بود. هم خودش و هم پدرش را كامل ميشناختم و به خانوادهاش تسليت ميگويم. تهران نبودم و نتوانستم به مراسمش بيايم، واقعاً متأثر شدم. كاش كمربندش را ميبست تا الان حسرت رفتنش را نميخورديم. بعضي از اوقات اتفاقاتي رخ ميدهد كه ثابت ميكند علاوه بر دعا كردن و اعتقاد داشتن كه امري لازم است، خودمان هم بايد اصول و قواعد ايمني را رعايت كنيم.
... و حرف آخر؟
مقابل ظلم ميايستم اما در برابر عدالت، گردنم از مو هم باريكتر است.