فرارو- دکتر سید نعمت الله عبدالرحیم زاده، قرار است که سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج، CCASG، روز چهاردهم ماه مه یا دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ماه، در ریاض نشستی داشته باشند و سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان سعودی، گفته که در این نشست موضوع اتحادیه خلیج فارس را مطرح خواهد کرد تا اعضای شورا بر سر آن به بحث و گفتگو بپردازند. موضوع اتحادیه خلیج پیش از این و در دسامبر سال گذشته میلادی توسط ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، مطرح شده بود و در نشست سه روزه نمایندگان شورای همکاری در اواخر فوریه سال جاری که در ریاض و به ریاست كتر مساعد العبیان، عضو كابینه عربستان، تشکیل شد هم مقدمات این موضوع مورد بررسی قرار گرفت.
از ظواهر امر پیدا است که مقامات عربستان هم اصل موضوع را مطرح کردهاند و هم به صورت جدی آن را دنبال میکنند. ترکی السدیری، سردبیر روزنامه سعودی الریاض، نیمه اسفند ماه گذشته و در مصاحبهای با تلویزیون سعودی العربیه تشکیل این اتحادیه را ضرورت روز کشورهای عربی منطقه خواند که به گفته وی، برای رویارویی با چالشها و خطرات موجود ضروری است. او تجربه اروپا در تشکیل اتحادیه ذکر کرده که به عقیده وی میتواند الگویی برای اتحادیه خلیج باشد و در این مورد گفت؛ «وقتی اروپايیها با آن همه تنوع زبانی، فرهنگی، ملی و قومی، سرزمينی و شرايط اقتصادی توانستند اتحاديه خود را ايجاد كنند، چرا ما نتوانيم؟ مردم خليج كه مشتركات بسياری دارند. ما از نظر زبانی، قومی و ملی، سرزمينی و اوضاع اقتصادی همگرايی داريم». او تصور کرده که با وجود این شرایط مانع بزرگی بر سر راه تشکیل اتحادیه عربی در خلیج فارس نیست و شیوخ این کشورها میتوانند در برابر شرایط موجود به یکدیگر نزدیکتر شده و با درک متقابل به سوی اتحاد گام بردارند. گویا این تصور تنها مختص به او نیست و طراحان سعودی هم با الگوبرداری از اتحادیه اروپا به فکر نمونه عربی آن افتادهاند و اکنون میخواهند شورای همکاری خلیج را مبدل به اتحادیه خلیج کنند اما باید گفت که این کار آن قدر که آنها گمان کردهاند ساده نیست.
اولین نکتهای که این سردبیر و آن شیوخ توجه ندارند این است که تشکیل اتحادیه اروپا فرایندی یک شبه نبود تا آن که چند مقام سیاسی دور هم جمع شوند و آن را تشکیل بدهند. اتحادیه اروپا برخوردار از یک تجربه تاریخی طولانی است که ریشه آن به اروپای واحد در امپراطوری رمی و دوره مسیحی قرون وسطی بازمیگردد و در دوره جدید برخوردار از دست کم پنج دهه همکاری اقتصادی و سیاسی بین کشورهای اروپایی است. گذشته از این ریشه تاریخی، اتحادیه اروپا دو مرحله از توافقنامه رم در سال 1957 و توافق ماستریخت در سال 1993 را پشت سر گذاشته تا آن که توانسته به وضعیت فعلی برسد و متکی بر نهادهای مختلف حقوقی و سیاسی از قبیل؛ شورای اتحادیه اروپا، کمیسیون اروپا، دادگاه و بانک مرکزی و پارلمان اروپایی است. در واقع، اتحادیه اروپا از یک سو متکی به ریشه عمیق تاریخی و از سوی دیگر برخوردار از فرهنگ مشترک برآمده از این ریشه است که توانسته با این نهادها به عنوان یک مجموعه به وجود بیاید. اکنون باید پرسید که این شش کشور عربی دارای کدام یک از این عناصر است تا آن که بتواند در قالب چنان اتحادیهای قرار بگیرد؟
اگر نگاهی گذرا به تاریخ شش کشور عضو شورای همکاری خلیج بیاندازیم معلوم میشود که هویت تاریخی بیشتر آنها حتی به یک سده هم نمیرسد و وجود خود را بیشتر مدیون اعمال استعمار انگلیس در منطقه هستند. گذشته از فقر تاریخی، نهادهای سیاسی و مدنی در این کشورها تنها نقش نمایشی دارند و به طور کلی فاقد آن نقشی هستند که حتی در کشورهای جهان سومی دارند چه رسد به کشورهای اروپایی. السدیری از مشترکات کشورهای عضو شورا سخن گفته اما توجه ندارد که این مشترکات حتی در قالب شورای همکاری نیز موجب همکاری منطقهای بین آنان نشده و شاهد آن هم در اختلافات ارضی است که تمامی اعضاء شورا با یکدیگر دارند. اختلافات ارضی بین قطر و عربستان یک نمونه از این دعاوی ارضی است که کار به درگیری نظامی کشیده شد و در سال 1992 سه تن از نظامیان دو طرف در درگیری مسلحانه کشته شدند. از جمله نشانههای آشکار عدم توفیق همگرایی این کشورها را میتوان در ایجاد واحد پولی مشترک دانست که قرار بود در قالب شورای همکاری خلیج و تا سال 2010 این هدف تامین شود اما جلسات متعدد اعضای شورا تا کنون توفیقی در این امر در پی نداشته است.
با توجه به این موارد و دیگر مسائل از جمله فقدان هویت ملی کشورهای عضو میتوان گفت که این شش کشور بر خلاف کشورهای عضو اتحادیه اروپا، فاقد آن هویت فرهنگی لازم هستند تا بتوانند بر اساس آن اتحادیهای شبیه به اتحادیه اروپا ایجاد کنند. در مورد قانون اساسی اتحادیه اروپا دیده شد که با رای مخالف مردم ایرلند با شکست مواجه شد اما در این شش کشور عربی، رای و نظر مردم هیچ اعتباری برای شیوخ آنان ندارد و به همین جهت نه پارلمان آن چنان وجهی در این کشورها دارد و نه رای و نظر مردم. السدیری و شیوخ عربی تصور میکنند که اتحادیه سیاسی را میتوان همانند دیگر اتومبیل و جتهای جنگی و دیگر محصولات غربی وارد کرد اما نمیدانند که این مقوله با آن کالاهای غربی تفاوت ماهوی دارد و بدون زمینه فرهنگی و نهادهای توانا نمیتوان از غرب تقلید کرد گذشته از این که بحران فعلی اروپا نقاط آسیبپذیر چنین اتحادیهای را نشان داده است و معلوم نیست که شیوخ عربی چگونه قادر خواهند بود با چنین بحرانهای رودرو شوند.
با وجود این مسائل اما باید گفت که شیوخ این کشورها و به خصوص حکام عربستان برای طرح اتحادیه سیاسی دلایل و انگیزهای خاصی دارند. مسئله نخست آنان قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه است که به شدت خود را در مقابل آن آسیبپذیر میدانند. به همین دلیل است که در نشست سه روزه نمایندگان شورای همکاری وجه نظامی اتحادیه اهمیت ویژهای پیدا کرد و سرلشكر طارق الحسن، رئیس سازمان امنیت عمومی بحرین، در آن نشست گفت که این اتحادیه شرایط را برای تشکیل یک نیروی نظامی گسترده شبیه به ناتو فراهم میکند. گفته میشود که عربستان سعودی در قالب این اتحادیه میتواند پایگاه دائمی نظامی در بحرین ایجاد کند و شاید این کشور نقشههای شبیه به این را برای دیگر کشورهای عضو شورا در نظر دارد. انگیزه دیگر شیوخ این کشورها در مقابله با اعتراضات مردمی و پدیده بهار عربی است تا با تکیه بر قدرت سرنیزه بتوانند اعتراضات مردمی را سرکوب کنند. این موضوع از مداخله نظامی عربستان در بحرین معلوم میشود که گویا شورای همکاری و سپر جزیره آن کارایی لازم را نداشته و عربستان قصد دارد در قالب اتحادیه بر دامنه مداخلات نظامی خود بیافزاید. در مجموع میتوان گفت که تصمیم شیوخ عربی برای تشکیل اتحادیه سیاسی نه ریشههای تاریخی و زمینههای فرهنگی و نهادهای سیاسی و مدنی توانمند است بلکه عامل اصلی ترس است که همانند گذشته آنان را به تکاپو انداخته است.