محمدرضا باهنر، دبیرکل حزب جبهه پیروان خط امام و رهبری، میگوید: «توقع و تصور تندروها این است که همه کشور باید مانند ما فکر کنند. نمیشود که اینطور باشد. ما باید جلوی انحصارطلبی تندروها را بگیریم.»
«احزاب و جناحها کجای سیاست ایرانند؟» این عنوان نشستی بود که «سه نگاه، سه جریان، سه سیاستمدار» را گرد هم آورد، یکی محمدرضا باهنر دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری، دیگری حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی و نفر سوم نیز محمود واعظی قائم مقام حزب اعتدال و توسعه. سه چهره که میگویند گذر زمان نگاههای آنها را بهم نزدیک کرده است و البته این نزدیکی را میشد در گپ و گفتهای بیرون از نشست رسمی هم مشاهده کرد.
این سه چهره اصولگرا، اصلاح طلب و اعتدالی در روزی گرد هم آمدند تا پاسخگوی سوالات محمد مهاجری فعال سیاسی و رسانه باشند که تهران خلوت بود و آلودگی هوا شهر را نیمه تعطیل کرده بود.
نشست احزاب با یک سوال صریح شروع شد؛ «چه کردید که مملکت به این روز افتاد؟» محمدرضا باهنر در این نشست گریزی به نقدهای مردم به عملکرد مسئولان نظام خصوصا در مساله فساد زد، از انحصارطلبی برخی احزاب و گروه سیاسی گفت و این را هم تاکید کرد که وعدههای غیرمنطقی که نمایندگان و وزرا میدهند، فاصله بین مطالبات و واقعیات را زیاد کرده است.
محمود واعظی تاکید دارد حکومت نباید قیم مردم باشد یا آنها را پای صندوقهای رأی بخواهد و البته تاکید دارد نباید فضا به سمت امنیتی شدن برود چرا که اقتصاد و سرمایه گذاری خارجی را به شدت تحت الشعاع قرار میدهد.
مرعشی هم در این نشست گریزی به قدرتی که قوای مختلف دارند زد و ضمن تاکید براینکه نباید سیاست را به نهادهای نظامی سپرد میگوید باید کشور را به این سمت ببریم که چند حزب نیرومند در کشور ایجاد شود، برنامه داشته باشند، باهم رقابت کنند تا مشکلات کشور را حل کنند. در دکترین هم باید اولویت ایران اقتصاد کشور شود.
مشروح نشست احزاب و جناحها کجای سیاست ایران هستند را در ادامه بخوانید؛
مهاجری: برخیها میگویند کشور به لحاظ سیاسی اوضاع نابسامانی دارد و کسی نمیداند چه کاره است. ولی میخواهم بگویم همین که میشود سه چهره سیاسی از سه گرایش مختلف را در یک مجموعه گرد آورد و با آنها حرف زد یعنی وضعیت سیاسی کشور خیلی هم نابسامان نیست. امروز در خدمت آقای مهندس باهنر، دکتر محمود واعظی و مهندس حسین مرعشی هستیم و قرار است موضوعات سیاسی روز را بپرسم و آقایان هر چه دلشان خواست جواب دهند. به قول مهندس باهنر، شما هرچه میخواهید بپرسید من هرچه دلم میخواهد جواب میدهم (خنده). اینجا به عنوان مدعلی العموم سوال میکنم. چه کار کردید که مملکت به این روز افتاد؟ با سه گرایش سیاسی متفاوت.
باهنر: زمانی مواضع ما با هم متفاوت بود، الان مدتها است که از هم دیگر عبور کردهایم و باهم هم موضع شدهایم، یک بار هم در دانشگاه تهران این اشتباه را کرده بودند. بچههای دانشگاه تهران چهار نفر را از مجلس برای مناظره دعوت کرده بودند. من، آقای مرعشی، آقای مجید انصاری و آقای طه هاشمی مهمان بودیم. آن جا حرفهای همدیگر را تایید میکردیم. یکی از دانشجویان گفت ما شما را آوردهایم که باهم دعوا کنید. گفتیم ما چهار نفر کرمانی هستیم و چهار جریان سیاسی داخل مجلس روسایش ما بودیم. (خنده) یکی چپ بود، کارگزاران بود، من اصولگرا بودم و طه هاشمی مستقل بود.
بله از اول هر کدام از ما در برخی بخشها باهم اختلاف نظرهایی داشتهایم. ولی این که فکر کنیم همه مسائل را باهم اختلاف داشتهایم، نه این اینطور نیست. این تصور درستی نیست. این که چرا مملکت به این جا رسیده است باید ببینیم به کجا رسیده است. زمانی میخواهیم ببینیم کارهایی که انقلاب کرده در این چهل سال چه شده است. واقع قضیه خارج از بحث تبلیغاتی طومار بلند بالایی است از خدماتی که نظام جمهوری اسلامی انجام داده، وجود دارد.
بالای ۸۰ درصد از شهروندان ما در ایران کسانی هستند که انقلاب و امام را درک نکردهاند و زمان جنگ نبودند، زمان سازندگی نبودند، طبیعی است که از ما سوال بپرسند در این چهل سال برای ما چه کار کردهاید؟ باید پاسخ عادلانه و عالمانه برایشان داشته باشیم. نه افراط کنیم نه تواضع.
خدماتی که نظام جمهوری اسلامی کرده از دفاع مقدس تا سازندگی تا توسعه راهها و بنادر، طومار بلند بالایی است. ولی از آن طرف هم، چون مطالبات مردم مدیریت نشده است و در برخی رقابتهای چیپ و بی ارزش سیاسی تلاش کردهایم مطالبات را افزایش دهیم، فاصله واقعیات با مطالبات زیاد شده است.
سال ۹۶ یا ۹۷ رهبری بیانیه مشهور به گام دوم را صادر کردند. این بیانیه فرازهای زیادی داشت، حضرت آقا فرمودند که روی این بیانیه خیلی کار کردم، با دقت این را مطالعه کنید. ما هم در جامعه اسلامی مهندسی چندین جلسه روی آن بحث کردیم. روی دو مورد اشاره میکنم. یکی این که فرمودند یک سری اصول است که تا ابد روی آن ایستادهایم و دور برگردان ندارد. مثل آزادی، استقلال، مشارکت مردم، اقتدار نظام، اسلامی بودن نظام و ... که دور برگردان ندارند. ولی بین واقعیتها و آرزوهای ما و ایده آلهای ما یک فاصلههایی افتاده است.
مطالباتشان از نسل جوان این بود که تلاش کنید این فاصلهها فاصلههای کمی شود. درست است که بین واقعیات و ایده آل هایمان فاصله زیادی افتاده است ولی دو طرف را اشکال میدانم. واقعیات را متاسفانه در همین رقابتهای چیپ، خیلی بدتر از آن چیزی که هست نشان میدهیم. در رسانهها و مناظرهها و صحبت هایمان سطح را پایین میآوریم.
در سال ۱۴۰۰ که داستانهای شلوغی پیش آمده بود گفتیم سه واژه بین مسئولین پر تکرار شده است. یکی مسئله فساد، یکی عدم کارآمدی و یکی این که گوش مسئولین سنگین است و صدای مردم را نمیشنوند.
نامهای محضر آقا خودم نوشتم و خلاصه اش این بود که هر سه این واقعیت وجود دارد. ولی چیزی که ما در افکار عمومی انداختهایم ده برابر واقعیت است. یکی اینکه فساد وجود دارد، برخی میگویند فساد ساختاری است. من رکورد دارم و هفت دوره در مجلس بودهام و شاید ۱۳۰۰-۱۴۰۰ نماینده را دیدهام که آمدهاند و رفتهاند. در مترو و تاکسی که میروید افکارعمومی تقریبا مدعی هستند که هر کسی در نظام جمهوری اسلامی یک دوره وزیر یا نماینده یا استاندار بوده بار خود را بسته و رفته است. در حالی که حس شش من این را میگوید که حدود ۱۰-۱۵ درصد از مسئولین بار و بنه خود را بسته و رفتهاند. ۱۵-۲۰ درصد مسئولین بعد از مسئولیت وضعشان از نظر زندگی و معیشت و اقتصاد بدتر شده است.
۶۰-۷۰ درصد هم همانی بودهاند و رفتهاند. این که افکار عمومی تصور کند ۱۰۰ درصد مسئولین آمدهاند و خوردهاند و بردهاند این خیلی بی مروتی درمورد نظام و مسئولین نظام جمهوری اسلامی است.
شاید بعد از انقلاب بیش از ۲۰۰ وزیر داشتهایم. این وزرایی که آمدهاند و رفتهاند چند تای آنان فساد مالی و اخلاقی داشتهاند؟ شاید به اندازه انگشتان دست هم نمیرسد. ولی همه ما متهم هستیم. از طرفی ایده آل هایمان هم خیلی بالا رفته است. همین دوره اخیر به ازای هر کرسی ۴۰-۵۰ نفر تایید صلاحیت شدهاند. اینها در میدان آتش و خون باهم رقابت میکنند و وعدههای عجیب و غریب در حوزههای انتخابی میدهند.
یکی میگوید من تمام جوانها را سر کار میبرم. یکی میگوید حق کارگران را از حلقوم کارفرمایان بیرون میکشم، یکی میگوید زنان بی سرپرست یا خودسرپرست را حقوق بازنشستگی میدهم. یک وعدههای نشدنی عجیب و غریب میدهن و بعد در مجلس میبینند از این کارها خبری نیست و نمیتوانند این کارها را بکنند. اصلا امکاناتش وجود ندارد. وعدههای غیرممکن در منطقه میدهند و بعد که نماینده شدند مردم هم خیلی راحت میگویند بله این فلانی رأی ما را گرفت و رفت و وعدههایی که به ما داد یادش رفت و خودش دنبال فساد رفت.
هم واقعیت را متاسفانه خیلی بدتر از چیزی که هست نشان میدهیم و هم ایده آل هایمان غیر ممکن شده است. ذائقهها هم خیلی سریع عوض میشود. ما یک نذری داریم، معمولا همه تاسوعا و عاشورا نذری میدهند ولی ما سوم شعبان نذری میدهیم. خانوادگی پول جمع میکنیم و گوشتی گوسفندی تهیه میکنیم. شاهد بودم یک بار یک بسته ۵۰۰ گرمی را به خانه فقرا میدادیم خانمی که آمده بود وقتی گوشت را دید انگار روانش پرواز کرد. معلوم بود یک ماه است گوشت ندیده است. همان موقع که ذوق زده شده بود که گوشت در خانه اش آورده بودند، پسر ۱۶ ساله اش با سامسونگ داشت صحبت میکرد.
یعنی ذائقهها و مطالبات عوض میشود. خانواده حاضر است چهار ماه گوشت نخورد ولی حتما بچه اش باید موبایل داشته باشد. ذائقهها عوض میشود و مطالبات بالا میرود و این فاصله بیشتر میشود. این که میگویید چه شد که اینطور شد...
باهنر: میخواهم بگویم این شدی که آقای مهاجری میگوید با واقعیت {همخوانی ندارد}. شما سخنگوی افکار عمومی هستید این حرف را قبول دارم. ولی واقعیات بیشتر از چیزی است که تصور میکنیم و البته فاصله زیادی با ایده آلها داریم.
مهاجری: واقعا مسئولان واقعیتها را درست ندیدند یا دیدند و در مقام عمل نتوانستند انتظار مردم را اجرا کنند؟ از آن جا نتیجه بگیریم که به صورت نسبی نارضایتی که الان وجود دارد ریشه در افراد حزبی دارد؟
واعظی: یک قرائت، قرائتی بود که مهندس باهنر به درستی اجرا کردند. این واقعیتی است که وجود دارد. میخواهم از نگاه دیگری به مسائل نگاه کنم. همه حکومتها در همه دنیا با هر اعتقادی مهمترین هدفشان این است که رضایت مردمشان را جلب کنند. این یک اصل است. سه محور است که همیشه در خیلی از این تئوریهای مختلفی که در روابط خارجی و کشور داری و حکمرانی است آمده است. یکی بحث معیشت و اقتصاد است. یکی بحث رفاه و یکی بحث امنیت.
این وظیفهای است که حکومتها باید رعایت کنند. همواره هم باید حکومتها بر اساس آن چه که مردمشان مطالبه میکنند خودشان را تنظیم کنند. اگر هر حکومتی فکر کند که قیم مردم است و باید همه مردم را راهنمایی کند به این سمتی که خودش میفهمد، این اول دیکتاتوری یا مسیری است که انحراف از همین جا شروع میشود. یا باید هنر داشته باشیم که با کار نرم و تبلیغاتی و اعتقادی و روشن گری که میکنیم، بتوانیم مردم مان را به سمتی ببریم که وقتی خودشان باور کنند و وقتی رای میخواهند بدهند بر اساس باورهایشان بدهند که حکومت به آن معتقد است.
ولی اگر نتوانستیم نمیتوانیم تحمیل کنیم. این یک بحث کلی درمورد حکمرانی است. نکته دیگر بحث ذائقهای است که مهندس باهنر مطرح کردند و مهم است. ایشان سبک زندگی را مطرح کردند، من مباحث سیاسی و مطالبات مردم را میگویم.
زمانی بود که کشورها میتوانستند روی مردمشان با کم آگاهی یا آگاهی محدودی که داشتند حکومت کند. ولی در دوره امروز که فضای مجازی امده است و در دورهای که همه به همه اطلاعات دسترسی دارند، طبیعی است که هم آگاهی مردم افزایش پیدا کرده است و هم مقایسهای که بین خود و دیگران میکنند و طبیعی است که هم مطالباتشان افزایش پیدا کرده است؛ لذا هر حکومتی بباید خود را با این وضع تطبیق دهد.
نکته دیگری که میتوانم پاسخ سوال شما را بدهم این است که بالاخره بسیاری از این مسئولانمان اکثر مطالعاتی که داشتهاند در دوره قبل از انقلاب در جریان شرایطی بوده است که دنیای دو قطبی بوده است. نوع تعامل بین کشورها و قدرتها متفاوت بوده است و حتی در آن دوران ممکن بود کشورهای دمکراتیک هم باشند. ولی کشورهای دیگری هم بودند که به نوع دیگری حکومت میکردند. بر این اساس هر کسی ذهنیتی پیدا میکند در دورانی که مطالعه میکند و اگر نخواهد مرتب ذهنیت خود را اصلاح کند.
آن سیاستهایی که در سال ۵۷-۶۰ جاری بود در شرایط آن روز دنیا و آن نوع مردمی که خودشان انقلاب کرده بودند طرفدار داشت ولی تحولاتی که در این چهل سال گذشته در دنیا رخ داده است را نمیتوانیم بی تفاوت باشیم. روابط بین قدرتها در دنیا تغییر کرد. کلا دوران جنگ سرد تمام شده است. دو قطبی در دنیا فرو ریخته است. شرایط منطقه ما تغییر پیدا کرده است. میگویم از ۴۰ سال گذشته تغییر پیدا کرده است. ولی الان میتوانیم بگوییم حتی بین دو هفته قبل تا امروز هم تغییر کرده است.
روابط بین کشورهای مختلف که تا دیروز روابطشان بر اساس این بود که یا باهم دوست یا دشمن هستند، بسیاری از کسانی که باهم دشمن هستند؛ به گونهای شده است که روی اشتراکاتشان باهم کار میکنند و اختلافات اساسی خود را کنار میگذارند و روی چیزهایی که میتوانند باهم تفاهم کنند باهم کار میکنند. اینطور نیست که دنیای امروز با دیروز شبیه هم باشد. از جهان و منطقه به داخل کشور بیاییم. آقای مهندس باهنر اشاره کردند که بیش از ۷۰ درصد مردمی که روی آنها حکمرانی میکنیم کسانی هستند که انقلاب را ندیدهاند. قبل از انقلاب را درک نکردهاند. شما ببینید حکومت و سیاستها باید بر اساس این باشد که آن چه الان هست را بتواند ارتباط برقرار کند. اینها مطالباتی دارند. یا درست یا غلط. وقتی اینها اکثریت هستند هیچ حکمرانی نمیتواند بی تفاوت باشد.
براین اساس اگر دنیا عوض شده باشد و منطقه عوض شده باشد و روابط بین قدرتهای بزرگ عوض شده باشد، مطالبات مردم ما هم عوض شده باشد، اگر ما عوض نشده باشیم فکر میکنم حاصل این نا رضایتیها است. به نظرم ما باید گوش شنوا داشته باشیم و ببینیم مردم چه میخواهند. فقط مردم را سر صندوق رای نمیتوانیم بخواهیم. باید مردم را برای همه وقت بخواهیم. این که در این انتخابات اخیر خیلی تلاش شد و حداکثر نزدیک به ۵۰ درصد مردم رای دادند.
قولهایی داده شد که رأی دادند، اما بعد از رأی اتفاقی نیفتاد، یا حتی رئیس جمهور یا کسی که رای گرفته و میخواهد کار انجام دهد، اقلیتی هستند در جاهای مختلف که در همین انتخابات هم شکست خوردهاند ولی همان کارهایی که میخواستند انجام دهند و مردم به آنها رای ندادند میگویند همین کارها انجام شود... نمونه اش همین قانون حجاب است که هنوز اجرا نشده چه نارضایتی ایجاد کرده است. این که چهار ماه است بحث فیلترینگ مطرح است و عدهای در شورای عالی فضای مجازی مانع میشوند. اینها کسانی هستند که با همان تفکر اعتقاد داشتند که مردم به آن رأی ندادند؛ لذا فکر میکنم این نارضایتی را باید در این جا جستوجو کرد.
مهاجری: آقای مرعشی شما به شوخی یا جدی فرمودید که خودمان متوجه نشدیم که چه شد. ولی شما یا بقیه دوستان که از ۱/۱/۱ انقلاب بودید که نمیتوانید این را بگوییم.
مرعشی: صحبت شما درست است. احساس کردم که سوال شما نقد وضع موجود است. من در تایید نقد شما و تکمیل مطلب درستی که آقای باهنر گفتند این را بگویم که بله انقلاب خدماتی در کشور کرده و کارهایی رخ داده است. چون ایران مانند هر کشوری دیگر جزئی از جهانی است که تحت تاثیر گذاری و تاثیر پذیری است، ما باید ببینیم جایگاه ما در دنیا چه اتفاقی برایش رخ داده است.
این که در داخل کار و خدمت کردهایم و برق و آب و گاز را و دانشگاه را و خیلی مسائل را رسیدگی کردهایم نقاط مثبتی است. مشکلی که برای ما پیش آمده است این است که یک درصد خشکیهای زمین در اختیار ما است، جمعیت ایران هم از سال ۵۷ که انقلاب پیروز شده همواره یک درصد جمعیت دنیا بوده است. اقتصاد ایران در سال ۱۳۵۶، ۱.۲ درصد اقتصاد دنیا بوده است. یعنی ما بیست درصد از متوسط دنیا جلوتر بودهایم. الان اگر بر اساس سرانه حساب کنیم، تبدیل شدهایم به چهار دهم اقتصاد دنیا. یعنی نسبت به سال ۵۶ یک سوم شدهایم. اگر بر اساس قدرت خرید محاسبه کنیم شش دهم شدهایم. یعنی نصف.
در تایید حرف شما، نتیجه و کارکرد را مطلوب ارزیابی نمیکنم. علت مفصل است. ولی میتوانم دو سه مورد کوتاه بگویم. اولین مسئله از نظر من به ساختار قانون اساسی برگردیم. در ساختار قانون اساسی بر خلاف عرفی که در دنیا است، قدرت با مسئولیت همراه نیست. در تمام دنیا هر کس که قدرت اصلی کشور است و نامش نخست وزیر ژاپن یا پاکستان یا صدر اعظم آلمان یا رئیس جمهوری آمریکا یا فرانسه و... هر کس که قدرت اصلی را دارد رئیس کابینه است. یعنی مسئولیت اداره کشور دارد. ما اینجا، چون تصویر روشنی نداشتیم وقتی قانون اساسی را مینوشتیم، قدرت را در ولایت فقیه نهادینه و تایید کردیم و دولت را به ریاست کسی به نام رئیس جمهور دادهایم. جدایی قدرت و مسئولیت، اداره کشور را دچار مشکل کرده است.
زمانی آقای محمدی گلپایگانی در معارفه یکی از فرماندهان ارتش یک جمله تاریخی را گفت که نیروهای مسلح مسئولیتشان با آقا است و همه مسائلشان حل است. من پیام دادم که مسئولیت همه مسائل کشور با آقا است و بقیه مسائل را هم حل کنیم.
پزشکی در ایران سازمان و نظام دارد. دانشگاه علوم پزشکی سازمان غذا و دارو است. تمام داروهایی که در سراسر کشور در داروخانهها عرضه میشود دارای قیمت معین است. شما میتوانید قلم انسولین را در هر داروخانهای با همان قیمتی بخرید که همه میفروشند. یک دانه داروی قاچاق هم در داروخانههای ایران نمیتواند عرضه شود، چون نظامی به نام سازمان غذا و دارو دارید که داروها و غذای کشور را مدیریت میکند.
سوالم این است که ساخت و ساز و عمران مهمتر است یا سیاست؟ دارو و درمان مهمتر است یا سیاست؟ حتما سیاست مهمتر است. در دورهای طولانی، سیاست را بدون پذیرفتن سازمان سیاسی میخواهیم اداره کنیم. کدام حزب نیرومندی در جناح اصولگرا، در بین نیروهای میانهروی کشور یا در جبهه اصلاحات وجود دارد؟ هر انتخابات شما پروژهای میشود...
حال آقای جلیلی یک تشکیلاتی داشت، اما آقای پزشکیان افتخار میکند و میگوید که حزبی نبوده و برنامهای نداشته است، حزبی نبودن و بدون برنامه بودن برای اداره کشور مثبت نیست. سازمان سیاسی یعنی حزب، وقتی شما در کشور ۱۵۰ حزب دارید، برای هماهنگی آنها، خانه احزاب درست میکنید که در هیچ جای دنیا نیست؛ این که نمیشود.
احزاب باید وجود داشته باشند تا چند کار کنند. اولا باید برنامههای دراز مدت داشته باشند، برنامه محور جلو بروند و کشور را بر اساس برنامه اداره کنند. دوما باید سیاست را مدیریت کنند. سوما باید تجربهها را تجمیع کنند. لازم نیست کسی که سی سال است وزیر بوده همچنان وزیر بماند. اما اینطور هم نیست که کسی که سی سال وزیر بوده الان کنار برود. او باید در قالب حزب بیاید و پشتیبان یک وزیر جوان باشد.
ایراد سوم از نظر من دکترین است. دکترینی که از انقلاب و بعدا جنگ بیرون آمده است، مبارزه با استکبار است. این دکترین نمیتواند نیازهای روز افزون جامعه شما را برای رقابت با کشورهای منطقه یا جهان تامین کند. همانطور که در چین رخ داد و در این کشور تا قبل از آن که دکترین خود را تغییر دهد، هیچ اتفاق مثبتی در نیافتاد.
بالاخره آقای مائو آمد و برای آخرین کار، کشاورزی را به عنوان جهش بزرگ دولتی کرد. مواد غذایی تحت تاثیر این جهش بزرگ، آنقدر کم شد که چند ده میلیون نفر از گرسنگی مردند. مائو فهمید نمیشود و رها کرد و دکترین چین تغییر کرد. دکترین چین در زمان مائو این بود که قدرت چین به تعداد تانک، توپ، کلاهک هستهای و سربازانش است. سپس دکترینی که آوردند این بود که قدرت چین اقتصاد چین است. چین را ظرف ۴۷ سال از سرانه ۲۰۰ دلار برای هر نفر به ۱۲ هزار دلار هر نفر رساندند.
پس سه مسئله را جمع بندی کنیم. از داخل ساختار ما در قانون اساسی، تفکیک قوایی بیرون آمده است که در هیچ جای دنیا نیست. به نظرم اگر این طراح قانون از خاک بیرون بیاید و وضعیت ایران را ببیند، عذرخواهی میکند و میگوید چنین قصدی نداشته است. موضوعی به نام قوه قضائیه یا قوه مقننه وجود ندارد.
در مجلس جمع میشوند و قانونی را تصویب میکنند و سر کار و زندگی میروند. ۳۰۰ آدم را در مجلس جمع نمیکنند و به جان مدیران اجرایی نمیگذارند. چنین رسمی در دنیا نیست. در قوه قضاییه قاضی مستقل است ولی قوه قضاییه جدا از دولت نیست. وزیر دادگستری در دولت است. فرمانده کل قوا خودش رئیس دولت است.
تفکیک مسئولیت و این ساختار جواب نمیدهد و دیر یا زود باید برای کشور فکری کند. باید کشور را به این سمت ببریم که چند حزب نیرومند در کشور ایجاد شود، برنامه داشته باشند، باهم رقابت کنند تا مشکلات کشور را حل کنند. در دکترین هم باید اولویت ایران اقتصاد کشور شود. تا زمانی که اقتصاد اولویت اول ایران نشود، در رقابتها با کشورهای رقیب منطقهای و سطح جهانی نمیتوانیم جایگاه مناسبی برای ایران و مردم ایران رقم بزنیم.
مهاجری: درمورد ساختار که فرمودید معتقدید در سیستم کنونی کشور، در قانون اساسی رهبری و قوه مجریه در طول همدیگر نیستند؟
مرعشی: حداقل جدای هم هستند.
مهاجری: یعنی تزاحم دارد؟
مرعشی: تزاحم ندارند. قدرت در ولایت فقیه است. من در دولت بودهام و دیدهام که کابینه، رئیس را چطور ارتقا میدهد. کابینه وقتی کابینه شکل میگیرد، وزرا هر کدام نماینده یک بخش از مسائل و کارشناسی کشور هستند. رئیس به مسائل واقعی کشور آگاه شده و در جریانش قرار میگیرد. در خلا نمیخواهد درمورد گزارشها تصمیم بگیرد و پای کار است. الان در دولت مینشینیم و میگوییم ۸۰۰ همت کسری بودجه داریم. میگوییم ۲۰ هزار مگاوات کسری برق در تابستان داریم. میگوییم ۷۰ میلیون متر مکعب روزانه گاز کم داریم. اینها واقعیتهایی است که حکم میکند تصمیم برای کشور گرفته شود. اگر این تصمیم بخواهد گرفته شود کابینه باید تقویت شود. نمیگویم تضاد دارند یا در طول هم نیستند.
مرعشی: هر کس رئیس قوه قضاییه است، شورایی درست میکنند و مانند دولت جلسه مسئولان قضا میگذارند. در دنیا قاضی مستقل است. چه کسی گفته که قوه قضاییه از حاکمیت جدا است؟ چه کسی گفته که مجلس این مقدار اختیارات را داشته باشد؟
نمایندگی مجلس در تمام دنیا سَمَت است. جمع میشوند به نمایندگی از مردم قانونی تصویب میکنند و بعد سر کار و زندگی خود میروند. این مجلسی که درست کردهاید، مخل اداره کشور میشود. آن نماینده هم تقصیر ندارد و باید پاسخگوی مردم باشد. رفته قول داده و رأی جمع کرده است و اگر بخشدار و فرماندار و رئیس اداره و مدیرعامل شرکت دولتی را از آدمهای خود نگذارد، کسی جواب سلامش را نمیدهد.
مهاجری: آقای باهنر هم به نوعی شیخ الوکلا هستند، با حرف آقای مرعشی موافق هستید؟ که مجلس به نحوی در تعارض با دولت است و در طول دولت قرار نمیگیرد؟
باهنر: جملهای را آقای مرعشی فرمودند که حرف دقیقی بود. این که آقای محمدی گلپایگانی طی جلسه معارفه یکی از نظامیان گفتند که الان نظامی که دست آقا است خوب اداره میشود. واقعیت قضیه همین است. یعنی، چون رهبری مسئله نیروهای نظامی را مستقیما فرماندهی میکنند، نیروهای نظامی خوب جلو رفتهاند، از نظر فناوری هم خوباند و موشکها به روز شده است.
مرعشی: یک قدرتی دارند.
باهنر: از نظر اقتدار، قدرت نظامی خیلی خوبی داریم. معذرت میخواهم ولی رهبری الان بیست سال است که سیاستهای اقتصاد مقاومت را ابلاغ فرمودند، اما کار جلو نمیرود.
مهاجری: چرا؟
باهنر: عذرخواهی میکنم، اما چون فرمودید مجلس؛ من یک بار در مصاحبه گفتم که همین الان از ۲۰۰ نماینده موجود در مجلس فارغ از اصلاح طلب، اصولگرا بودن آنان، بپرسیم که چند نفر از شما سیاستهای اقتصاد مقاومتی را خواندهاید؟ از آنهایی که خواندهاند بپرسیم چند نفر از شما فهمیدهاید؟ سوم این که حالا که خوانده و فهمیدهاید حاضرید علی رغم منافع منطقه، صنف، دسته و حزب خود برای اجرای اقتصاد مقاومتی قیام کنید که باید اجرا شود؟
نمایندهها حتما به من نقد خواهند کرد ولی فکر نمیکنم ۱۵ نفر آدم در مجلس پیدا کنیم که از منافع خود در منطقه، حزب و گروهشان دست بردارند و بگویند اقتصاد مقاومتی اجرا شود. این که سیاستهای اقتصاد مقاومتی دقیق است یا نیست را کاری ندارم. مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره بسیاری از سیاستهای کشور، سیاستهای کلی را وضع کرده است؛ آن را خدمت حضرت آقا تقدیم کردیم و ایشان هم ابلاغ کردهاند. اما بسیاری از این سیاستها روی زمین است. اصلا مشخص نیست مخاطب آن کیست. اگر این سیاستها را اجرا کرد چه اتفاق میافتد و اگر آن را اجرا نکرد چه اتفاقی رخ میدهد.
چطور است که اراده مقام معظم رهبری در نیروهای نظامی تابع النعل بالنعل اجرا میشود ولی در اقتصاد، قانون گذاری، فرهنگ و مسائل دیگر نمیشود؟ یک بار بعد از عید خدمت حضرت آقا رسیدیم، معمولا بعد از عید مدیران میانی وزرا برای تبریک خدمت ایشان میرسند. مثلا رهبری نام سال را صرفه جویی در انرژی گذاشته بودند. حضرت آقا برای وزرا، هیأت رئیسه مجلس و مدیرانی میانی سخنرانی میکردند. مضمون کلام ایشان این بود که این سیاستها را ابلاغ کردهام، به جز شما هم کسی را ندارم، اگر شما اجرا کردید درست میشود، اگر اجرا نکردید، نمیشود. این ساختار قدرت دقیقی نیست. رهبری که اختیار دارند، باید ساختاری وجود داشته باشد که این تصمیماتی که گرفته شده اجرا شود. آنچه درباره مجلس فرمودند هم کاملا قبول دارم.
عرض کردم که مجلس موقع انتخابات یک وعدههای عجیب در حوزه انتخابیه میدهند که نشدنی است. یک خاطرهای را چند بار گفتم، اشکال ندارد که اینجا هم بگویم. با رئیس مجلس یکی از کشورهای توسعه یافته – کره جنوبی – صحبت میشد. به او گفتیم شما موقعی که مجلس جدید تشکیل میشود مطالباتتان چطور از دولت، بخش خصوصی، امپراتور و نظامیان پیگیری میکنید؟ گفت مجلس که روز اول تشکیل میشود سه فراکسیون داریم. یک فراکسیون اکثریت، یکی اقلیت و یکی هم وزنه و تعادل. روسای فراکسیونها را میخواهیم و میگوییم مطالبات خود را بنویسید. هر کدام که مطالباتشان را مینویسند، اینها را سرچ میکنیم و مجموعا سی مطالبه میشود.
دو یا سه ماه با مسئولین اجرایی، بخش خصوصی و دولت بحثهای سنگین میکنیم. این مطالبات به سه گروه تقسیم میشود؛ یک مطالبات ممکن و فوری. دوما مطالبات ممکن ولی زمانبر. سوم مطالبات غیر ممکن. مطالبات ممکن و فوری در دستور میرود و باید عمل شود. برای مطالبات ممکن و زمانبر جدول زمانبندی تعیین میکنیم که ظرف ۵ سال باید به اینجا برسد. سال به سال هم کنترل میکنیم که ۱۰-۱۵ درصد جلو رفت یا نه. سوما مطالبات غیر ممکن است که نامش را لیست سیاه میگذاریم و از آن به بعد هر نمایندهای مطالبات غیر ممکن را تبلیغ کند دادگاهی میکنیم.
من تعجب کردم و گفتم از حزب اخراجش میکنید؟ میگویید دیگر کاندیدا نمیکنیم؟ گفت نه عزیزم، قوه قضاییه او را احضار میکند که کار ضد ملی میکنید. محاکمه میکند که یک مطالبه غیر ممکن را تبلیغ کردهاید و افکار عمومی را تحریک کردهاید.
عذرخواهی میکنم، اما امروز تریبون مجلس را که باز میکنید از بای بسم الله تا تای تمّت آخر مطالبات غیر ممکن دارند. وزرا هم بعضا مطالبات غیر ممکن دارند. آقای وزیر میگویند ۳ میلیون مسکن میخواهم بسازم؛ خب با چه امکانات و پولی؟ یا بانکها باید امسال به ۳۰۰ هزار زوج جوان ۳۰۰ میلیون وام دهند، بانکها ناترازند.
یعنی مرتب مطالبات غیر ممکن را تصویب کرده و تبلیغ میکنیم و بعد میگوییم مردم راضی باشند. مردم هم میگویند شما ناکارامد هستید. این بحثی که آقای مرعشی میفرمایند در ساختار حکومتی... چند وقت پیش بعد از بیانیه گام دوم مصاحبه کردم. گفتم واقعا خدمات زیادی انجام شده است. در برخی ساختارهای قانون اساسی باید تجدید نظر کنیم.
مهاجری: ولی آقای مهندس مرعشی نگاهشان این است که باید دولت محور کارها باشد و مجلس باید ذیل آن باشد.
باهنر: آقای مرعشی میگوید حاکمیت. اگر محافظه کاری نکند، میگوید رهبر باید رئیس دولت باشد. حاکمیت همان که قدرت دارد در کشور...
مرعشی: اصلا نفس این که شما در ایران میگویید دولت، حاکمیت. این یعنی چه؟ دولت یعنی حاکمیت.
باهنر: ما نمیگوییم دولت، رهبر شود. میگوییم رهبری، دولت شود. یعنی ساختارهای تصمیمات کلانی که کشور میگیرد باید ساختار اجرایی داشته باشد. اولا تصمیمات را درست و مطابق واقعیات بگیرد. ما وقتی یک کشور ۵۰۰ میلیارد دلاری هستیم، نباید صدا و سیما و مجلس مردم را تهییج کنند که باید مانند یک کشور هزار میلیارد دلاری زندگی کنید. ما ۵۰۰ میلیارد دلار بیشتر نیستیم و وضعیت کشور چنین است.
مهاجری: پرسش اولیهای که عرض کردم این است که به علت اینکه تعارضی بین قوا و درون تشکیلات داریم..
باهنر: بحث تعارض نیست، بحث این است که ساختارها قابل تجدید نظر است. اینجا هم اصلاح کنم و ممکن است برخی از آقایان دوست نداشته باشند. آخرین اصل قانون اساسی ما میگوید اصول قانون اساسی به غیر از اصولی که متضمن اسلامیت و جمهوریت تظام است بقیه اصول قابل تجدید نظر است.
بارها عرض کردم خیلی از کشورهای دمکراتیک را داریم که دو مجلسی هستند. یک مجلس عوام بوده و با مردم صحبت میکند، وام گرفته جابجا میکند و دانشجو منتقل میکند. یک مجلس هم ملی است. در همین مجلس شورای اسلامی خودمان شاید ده درصد نمایندهها را نداشته باشیم که حاضر باشند که منافع منطقه خود را فدای منافع ملی کنند، چارهای هم ندارند. اگر نماینده کرمان به چیزی رأی دهد که ملی باشد ولی به ضرر کرمان باشد، اگر اینطور رأی دهد فردا که به کرمان رفت با لنگه کفش از او استقبال میکنند. چارهای ندارد. خاستگاه این نمایندهها منطقهای، قومیتی و صنفی است. اگر مجلسی داشتیم که ملی بود و فقط وظیفه اش این بود که دنبال منافع ملی باشد، اینگونه نبود.
مهاجری: آقای دکتر واعظی شما در دولتی بودید که شاید بیشترین درگیریها با برخی نهادهای حاکمیت در آن وجود داشت. نکتهای در این مورد دارید که تزاحمهایی که در سر راه کارهای اجرایی دولت وجود داشت چه اندازه مشکلات برای کشور ایجاد کرد؟
واعظی: مطلبی که در ارتباط با این نهادها یا قوه مزاحم بود را تایید میکنم. قوای دیگری که مزاحمت ایجاد میکردند. یک زمانی بود که آنچه تلویزیون از جلسه هفتگی شورای قوه قضائیه با حضور رئیس دستگاه قضا منتشر میکرد، علیه برجام و سیاست خارجی بود. یک بار از یکی از اعضای آن جلسه سوال کردم که شما فقط درمورد مسائل سیاست خارجی، برجام و هستهای در جلسه صحبت میکنید؟ گفت خیر درمورد خیلی از مسائل دیگر حرف میزنیم. گفتم آن چیزی که بیرون میآید این است.
درباره مجلس صحبت خیلی دقیقی است. اگر یکی از اعضای دولت بخواهد در یکی از کارهایی که مربوط به خود مجلس است، دخالت کند، خیلی به آنها بر میخورد. اما خودشان در تمام ۴ سال در کارهای دولت دخالت میکنند. نه اینکه قانون گذاری کنند، از انتصاب بخشدار در فلان روستا گرفته تا معاون وزیر و هر کار دیگری که میکنند. نمونههای متعددی داشتهایم لذا میخواهم بگویم بحث درستی است.
ولی بحثی مطرح شد که به رضایت مردم و بحث حکمرانی مطلوب بر میگردد، این است که ما باید شجاعت تجدید نظر در سیاست هایمان را داشته بلاشیم. ما نمیتوانیم با یک موضوعی که مربوط به مردم و حکمرانی است و سیاستی را در زمانی اتخاذ کردیم یا در آن زمان درست بود یا نبود، بعد از دو، سال یا ۱۵-۲۰ سال آن شجاعت تجدید نظر را نداشته باشیم.
آقای باهنر به درستی اشاره کردند که در قانون اساسی گفته شده است که غیر از مواردی که به جمهوریت و اسلامیت نظام است قابل تجدید نظر است. درمورد آنها صحبت نمیکنم. درمورد سیاستهایی صحبت میکنم که خیلیهای آن را قبول داریم ولی در عمل آنها را درجه دو و سه گذاشتهایم.
بحثی که آقای مرعشی مطرح کردند دقیق است. خیلی نمیخواهم بحث طولانی شود، اما در بحث ساختارها که بالاخره مسئولیت و اختیارات باید یک جا جمع شود، موضوع جدیدی نیست که آقای مرعشی در اینجا مطرح کرده باشند. در تمام متون حکمرانی که در دنیا است.
مرعشی: تجربه دنیا است.
واعظی: اصلا اولین بند آن است. نه تنها در رأس، حتی اگر برای یک شهر کوچک یک شهردار انتخاب میکنید باید این شهردار باید اختیارات و مسئولیتش برای او باشد. نمیشود به او مسئولیت دهید و اختیارش را به جای دیگری بدهید. پس نباید از او مسئولیت جدیدی بخواهید. در حدی باید از او مسئولیت بخواهید که اختیارات دارد.
بحثی مطرح شد که به نظرم میارزد تا روی آن بیشتر وقت بگذاریم؛ موضوع دکترین نظام است. ما همه موضوعات خوب را میخواهیم باهم داشته باشیم. به قول کسی که میگفت میخواهیم اتوبوسی بسازد که ۳۰-۴۰ تا صندلی اول داشته باشد. نمیشود و صندلی دوم و سوم باید باشد. مسائل کشور هم همینطور است. باید مشخص کنیم که اولویت ما چیست و دکترین خود را تعریف کنیم و ممکن است برخی از مسائل خوب را فدای اولویتمان کنیم.
اگر الان به سخنرانیهای مقام معظم رهبری و شعارهایی که ایشان در طی ۲۰ و خردهای سال گذشته برای کشور تعیین کردند برگردیم، به شعارهای اقتصادی بر میگردد. حتی فرمایشاتی که ایشان در این سه چهار سال گذشته داشتند. پس میخواهیم بگوییم که در راس نظام، به این که الان موضوع اول کشور بحث اقتصادی است رسیدند و مسئله اقتصادی هم از توسعه بوجود میآید. ببینیم مردم چه میخواهند.
تقریبا هر گروهی با هر نیتی نظر سنجی و پیمایشهای مختلف انجام میدهد، میبینیم که موضوع معیشت و اقتصاد قابل مقایسه با بقیه اینها نیست. نمیخواهم به بقیه مسائل بی اعتنایی کنم. دنبال این هستم که خواسته الان حاکمیت و خواسته مردم چیست. اگر این را روشن کنیم و دکترین کشور را روی این موضوع قرار دهیم، کارمان راحت میشود. دکترین کشور ما بیش از هر چیزی نوع سیاست خارجی، مقاومت و یک سری مسائل این چنینی را تحت تاثیر قرار میدهد.
وقتی آمریکا را دشمن میدانیم طبیعتا این یک نوع سیاست خارجی است. ما وقتی مسئله حمایت از تمام گروههای آزادی بخش را به عنوان هدف جدی قرار میدهیم، نتیجه این نوع سیاستها...
خیلی از کشورهای دیگر هم نوع روابطشان با قدرتهای مختلف تنظیم کردهاند. ممکن است کمکهایی به گروههای آزادی بخش کنند ولی این موضوعی نیست که کشورشان را تحت تاثیر قرار دهد.
مرعشی: محور نیست.
کشور اگر امنیتی شود، سرمایه در آن نمیآید
واعظی: محور نیست، جزء سیاستهایی است که اتخاذ میکنند. الان یک مطالعه کنیم، مطالعاتی که انجام شده است هم در داخل کشور ما هم در بسیاری از کشورها و متونهای مختلفی که حاضر است؛ آیا کشوری در درگیری، تنش و این که کشوری حالت امنیتی به خود بگیرد، میتواند توسعه یافته شود؟ میتواند اقتصادش بزرگ شود یا نه؟ پاسخش خیلی روشن است. کشور اگر امنیتی شود، سرمایه در آن نمیآید. نه این که سرمایه گذار خارجی نیاید، ایرانیهایی که خارج از کشور هستند...
سالهای طولانی که در وزارت خارجه بودم، با بسیاری از ایرانیهایی که خارج از کشور بودند، تجار، صنعتگر و سرمایه گذار بودند ملاقات میکردم و با آنها صحبت میکردیم. اکثر اینها، ممکن است یک تعداد ده تا بیست درصدی هم باشد، آرزویشان این است که کشور شرایطی داشته باشد که بتوانند در خود ایران سرمایه گذاری کنند. همیشه هم میگویند. ممکن است بگویند برخی سیاستهای شما را قبول نداریم. ولی علاقه مان این است که در خود ایران بتوانیم کار و فعالیت و سرمایه گذاری کنیم.
بر این اساس الان هدفگذاریهایی که کردهایم، علاوه بر این که بخواهیم رشدمان ۸ درصد شود و مواردی که در برنامه هفتم است و...
مرعشی: در چهار برنامه قبلی هم بوده است.
واعظی: حتما باید سرمایه گذار خارجی داشته باشید. سرمایه گذار خارجی تکنولوژی پیشرفته برای شما میآورد. آن کمپانی و آن شرکت بزرگی که در ایران سرمایه گذاری میکند و تکنولوژی میآورد، مدیریت هم برای شما میآورد. چطور است که در فوتبال و بسیاری ورزشها وقتی میخواهیم با دنیا رقابت کنیم، میبینیم شکستمان در این زمین تعیین میشود و ما الان شکست خوردهایم. چون شکست را لمس میکنیم، سریع دنبال این میرویم که مربی بیاوریم و کسی که بازی را تحلیل کند میآوریم. آدمهای مختلف میآوریم تا از آنها یاد بگیریم و از دنیا عقب نیافتیم. اقتصاد ما هم همین است.
اگر اقتصاد را از نظر پیچیدگی و علمی با ورزش مقایسه کنیم بسیار پیچیدهتر است. چرا نباید از دیگران استفاده کنیم؟ بر این اساس نیازمند این هستیم که مدیریت صحیح را اعمال کنیم، از تکنولوژی پیشرفته استفاده کنیم و سرمایه گذار خارجی جلب کنیم. اگر بخواهیم به اهداف برنامه برسیم این اتفاق چه زمانی میافتد؟ زمانی که همه در کشور بگویند اولویت توسعه کشور است. توسعه اقتصادی توسعه سیاسی، فرهنگی و رفاه و معیشت مردم را هم به دنبال دارد.
مرعشی: رضایت هم میآورد.
واعظی: از همه مهمتر رضایت مردم را میآورد.
مهاجری: نکتهای درمورد جریانات تندرو وجود دارد که فکر میکنم آقای باهنر و آقای مرعشی بیشتر توضیح دهند. جریان تندرو در حال حاضر آن بخشی که در زمینه سیاست ورود دارد هم در جریان اصولگرا و هم در جریان اصلاح طلب فعال هستند، این جریان تندرو در جناح اصولگرا چطور شکل گرفت و چرا هیچ وقت جریان اصولگرا نتوانست آن را را کنترل کند؟
باهنر: این که آقای مرعشی فرمودند به آن بحث برگردیم. دویست حزب داریم که از وزارت کشور مجوز دارند ولی این مجوزها یا کاغذی در جیب آقا یا کیف خانمی است و برای روز مبادا میگذارند. موقع انتخابات میشود و چند تایی باهم جمع میشوند و یکی میگوید جبهه ایستادگی و یکی میگوید جبهه نشستگی و یکی میگوید جبهه اصلاحات و اسمی روی خودشان میگذارند؛ انتخاباتی برگزار میشود و تمام.
عزیزانی هم که از این اسمها استفاده میکنند و به مناصب قدرت میرسند بعد از آن کاری با حزبشان ندارند. از نردبان بالا میروند و بعد از آن نمیدانند به این نردبان نیاز دارند. یک لگد زیر آن میزنند و نردبان را پرت میکنند و تعهدی ندارند. منافع حزب را یک طرفه میخواهند. این احزاب وضعیتشان به این صورت است. این که گفتند نظام سیاسی ما باید نظاممند شود را کاملا قبول دارم.
باید در کشور تلاش کنیم مکانیزم و روش آن را پیدا کنیم اگر بخواهیم خیلی تقسیم کلی کنیم و دو حزب داشته باشیم، اصلاح طلب و اصولگرا. اگر بخواهیم سه تا باشد، اصلاح طلب و اصولگرا و معتدل. واقعا نمیدانم که میتوان به آنها معتدل گفت یا خیر. کمی جلوتر ببریم خود اصلاح طلبها دو گروه هستند. یک عده معتدل هستند و عدهای رادیکال هستند. برخی از اصلاح طلبها هستند که میخواهند زیر دو خم اصل موضوع بروند. در جریان اصولگرا هم وجود دارد و یک عده رادیکال و تندرو هستند. توقع و تصور تندروها این است که همه کشور باید مانند ما فکر کنند. نمیشود که اینطور باشد.
بارها با بچههای خودمان بحث کردهام که کشور هشتاد میلیون جمعیت دارد. ممکن است برخیها حزب اللهی تاپ باشند و روی سر ما جا دارند. اهل ایثار و کمک هم هستند. از آن طرف هم ۵-۶ درصد ضد انقلاب سیاه داشته باشیم ولی ۸۰ درصد مردم میخواهند زندگی کنند.
واعظی: دقیقا.
باهنر: میخواهند زندگی کنند و آینده شان مطمئن باشد. حتما اکثریت آنان ایران مقتدر، مستقل و یک پارچه را دوست دارند و از نا به هنجار شدن اوضاع و مملکت نگران هستند. ولی این که بخواهند همه مانند حزب الهیها یا اصلاح طلبهای هنجار شکن فکر کنند، مردم اینطور فکر نمیکنند. مردم میخواهند زندگی کنند. اینها را باید مدیریت کنیم.
مهاجری: ولی نمیشود مدیریت کرد. آنهایی که فضای کشور را ترسیم میکنند...
باهنر: الان میگویند هر حزبی که سیصد عضو داشته باشند، رسمی و قانونی است. نمیگویم منحل کنند، اما آیین نامه اش را عوض کنند. مثلا وزارت کشور بگوید که ما یک سال فرصت میدهیم از این ۳۰۰ حزب، ۳ یا ۴ تای آن خودشان را بالا بکشند.
هر کدام توانست جمعیت رسمی خود را – با اسم و شناسنامه و کد و... - به ۱۰۰ هزار نفر برساند، این کمکها را به او میکنیم و اختیارات را میدهیم و یارانهها را کمک میدهیم. یعنی از بین این ۳۰۰ حزب، سه چهار حزب خود را بالا بکشند.
البته از طرفی خط قرمزهای نظام را باید در نظر بگیریم. برخیها وقتی رای میآورند، فکر میکنند زیر دو خم نظام هم میتوانند بروند. معمولا اینطور هستند که میخواهند اصل نظام را زیر علامت سوال ببرند. بارها و بارها به آقایان گفتهایم، موقعی است که میخواهیم با احزاب رقابت کنیم خیلی خوب است. رقبایمان را هم باید به رسمیت بشناسیم. نباید فکر کنیم که رقیبان خود را با قدرت و حکومت از میدان بیرون کنیم و باید صادقانه و عادلانه و صالحانه باهم رقابت کنیم. مانند تیم فوتبال، تا زمانی که دو سه باشگاه مثل آبیها و قرمزها داریم و با هم رقابت میکنیم. ولی جایی است که تیم ملی میخواهد تشکیل شود.
واعظی: باریکلا.
باهنر: دیگر قرمز و آبی و سبز ندارد. تراکتور و استقلال و پیروزی و گل گهر است. همه باید در تیم ملی جمع شویم. نه این که باشگاه سیاسی شویم.. برخی اوقات که ما به آنها تازه به دوران رسیدهها میگوییم، وقتی تیمشان که قوی شد میخواهند با تیم ملی مسابقه دهند. با تیم ملی نمیشود مسابقه داد. تیم باشگاهی باید با تیم باشگاهی مسابقه دهد. اگر اتفاقا تیم ملی خواست به مبارزه برود باید همه کمکش کنید. همین بچهها و نوجوانان هم که وضعیت اقتصادی خوبی ندارند و طرفدار استقلال و پیروزی هستند موقع بازی ملی، عقلشان میرسد که بچههای پیروزی هم از بچههای استقلال دفاع میکنند.
واعظی: باریکلا.
مهاجری: چرا در عرصه سیاسی این رخ نمیدهد؟
باهنر: این باید جلو برود و تکرار شود و فرهنگ سازی شود. عرضم این است که با تمهیداتی که وزارت کشور میکند، به خصوص که میگویند دولت آقای پزشکیان دولت وفاق است، معنایش این نیست که رقابت سیاسی نباشد. رقابت باید سیاسی باشد و باید باهم رقابت کنیم؛ ولی همه مسائل کشور رقابتی نیست. فکر میکنم آقای مرعشی شاهد بودند. در مجلس که بودیم و نفوذ هم داشتیم، الان هم معتقدم تصمیمات مجلس حداکثر ۱۰ الی ۱۵ درصدش جناحی و سیاسی است و۸۰ درصد تصمیمات مجلس ملی است. موقعی که میخواهد بودجه دولت را تصویب کند نباید برخورد سیاسی کند که این دولت از خودمان است یا نیست. وقتی میخواهد برنامه توسعه تصویب کند یا بحث سیاست خارجی و یا مسئله فرهنگی را مطرح کند، متاسفانه در مجلس هم برخی نمایندهها فکر میکنند که همه مسائلشان جناحی است، در حالی که ۱۰-۱۵ درصد باید رقابت جناحی کنند.
برخی اوقات در بحثهای مهم مانند بحث برجام مطرح میشود، زمانی که ما در مجلس بودیم و کمیسیونش تشکیل شد، با این که قدرتمند بودیم ولی من پا در یک کفش کردم که در کمیسیون ویژه برجام هم باید بچههای اصلاح طلب بیایند و هم اصولگرا. چون این یک تصمیم ملی است و تصمیم جناحی و سیاسی و چپ و راست نیست.
متاسفانه یکی از اشکالات ما این است که برخی احزاب ما این قدر انحصار طلب هستند که رقیب خود را بر نمیتابند. هرکس که رقیبشان بود میخواهند آسفالتش کرده و از آن عبور کنند؛ این رقابت نمیشود.
نکته دوم این که بسیاری از مسایل ملی ما همان بازی تیم ملی است. اصلا جای رقابت نیست و اتفاقا جای همدلی و همگرایی است. باید تمهیدی بیاندیشیم که از بین این ۳۰۰ حزب، چهار پنج حزب را در تفکرات متفاوت و نه این که سه حزب اصولگرا بالا بیاوریم، بلکه اصولگرا و اصلاح طلب و معتدل داشته باشیم و رادیکالها را هم کنج دیوار ببریم. اصلاح طلبها هم آدمهایی دارند که هنجار شکن هستند. زندانش را هم حاضرند بروند. ما هم در جریان اصولگرا گروه تندرویی داریم که فقط میگویند مشارکت در حدی بالا برود که ما رای بیاوریم. (خنده) شرط مشارکت را رای آوری خودشان میگذارند. این انحصار طلبی است و باید جلویش را بگیریم.
واعظی: در کشور ما تا زمانی که حاکمیت اصلا حزب را به طور رسمی به رسمیت نشناسد، نمیخواهم بگویم وزارت کشور. یعنی جایگاه حزب را به رسمیت نشناسد... اگر بخواهیم حزب را فقط در دو سه انتخابات بخواهیم، نمیشود. اگر بخواهیم حزب جایگاه داشته باشد یعنی پلی بین مردم و حاکمیت باشد، آن را قبول کنیم. آن زمان این حرفها درست است. تا زمانی که حزب را از نظر اعتقادی و رسمی قبول نداشته باشند و بگویند حالا که هستند سرشان گرم باشد، هیچ وقت این مسائلی که امروز بحث میکنیم درست نمیشود.
مرعشی: نکته زیادی ندارم. اگر بپذیریم که احزاب واقعی و نیرومند بر اساس نحلههای فکری در کشور شکل بگیرند و نه بر اساس گروه و باند و این ها، اگر این احزاب شکل بگیرند، قانون انتخابات هم حزبی شود و تغییر کند...
باید انتخابات تناسبی را هم بپذیریم
مهاجری: یعنی همان تناسبی؟
مرعشی: حزبی و در ادامه تناسبی است. مثلا خیلی از کشورها در دنیا فرد کاندیدا یا از طرف حزب سیاسی معرفی شود، یا ۵ درصد نمایندهها امضا دهند که کاندیدا شود. اینطور نیست که هر کسی کاندیدای انتخابات شود. مرحله بعدی هم این است که باید انتخابات تناسبی را هم بپذیریم. اقلیت حذف نشود. در جاهایی مانند مجلس و شورای شهر، باید همان رنگ و بوی جامعه را داشته باشند. برش جامعه هستند. اگر اکثریت با اصولگرا است در مجلس هم اکثریت اصولگرا باشند و اقلیت هم در کنارشان باشند؛ همانطور که در جامعه هم هستند. در چنین فرضی چه اشکالی دارد که تندروها هم باشند.
نکته این است که هر حزب و گروهی متناسب با وزن اجتماعی در سیاست دخالت کند. تندروها در اصلاح طلبها چند دسته هستند؟ حزبشان را مستقل میکنند؟ یا داخل حزبشان رقابت درون حزبی میکنند یا حزب مستقل تشکیل میدهند.
یا تندروها در رقابتهای درون حزبی اصولگرایان سهم خودشان را از حزب میگیرند یا یک حزب دیگر درست میکنند. این که الان مشکلی وجود دارد، بخشی از خصلتهایی که به طور طبیعی در انقلاب جزو لوازم بوده است. انقلابیون همیشه باید همه چیز را مطالبه میکردند تا به نتیجه برسند. این خصلت برای بعد از انقلاب هم وجود داشته است و هر کدام از ما که قدرت را در دست گرفتیم میخواستیم همه چیز را بدست بیاوریم. به آن حدی که حقمان قانع نبوده قائل نبودهایم.
به نظرم اگر ما به این اصل توجه کنیم که نظام سیاسی سازمان میخواهد، بخشی از این سازمان قانون گذاری است و قوانین و نهادهای ناظر و داوری را تعیین میکند. یک جا دولت و وزارت کشور و هیئتهای انتخابات است و نظامات انتخابات را تعیین میکند. یک جا سازمان سیاسی جامعه است که آنها را باید احزاب جمع کنند. اگر این را بپذیریم مدیریت تندروها کار پیچیده نیست.
مهاجری: آخرین سوال را درمورد موضوع سوریه و بحران منطقه بپرسم. با یک فقر تحلیل مواجه بودیم در این اتفاقات و سرعت وقایع آنقدر بالا بود که از آن، جا ماندیم. به نظر شما کشور باید با این بحران زندگی کند و موضوعات سوریه آنقدر بر کشور ما سنگینی کند که اقتصاد و افکار عمومی ما را تا این اندازه دچار آشوب کند؟
باهنر: در سوریه بالاخره اتفاقات انقدر سریع میافتد که در برخی سیاستهای کلی هم آدم چارهای ندارد و باید تجدید نظر کند. همه حکومتها و ملتها دنبال منافع ملی خودشان هستند و ما هم باید دنبال منافع ملی خودمان باشیم.
داستان سوریه اتفاقی بود که خیلی سریع رخ داد. برخی هم میخواهند بگویند که حکومت آن جا میخواهد مسالمت آمیز منتقل شود که هنوز تحلیل روشن از آینده سوریه ندارم و نمیدانم چطور میخواهد پیش برد. آیا تکه تکه میشود یا مانند لیبی یا کشورهای دیگر میشود؟ این خیلی بد است اگر رخ دهد. مگر این که یک حکومت دمکراتیک و مردمی باشد و رای گیری شود. آقای بشار اسد وضعیتی داشت که انگار خسته شده بود و رها کرد. حتی در رفت و آمدهای اخیر که مقامات ایران داشتند یک طلب کمک رسمی از ما کنند...، چون از نظر مسائل بین الملل زمانی که در سوریه هستیم که دولت رسمی سوریه از ما تقاضای کمک کرده بود. این دولت وقتی دعوت رسمی از ما نمیکند، حضور ما در یک کشور خارجی یعنی تجاوز و تصرف که در نظام بین المللی این مسائل را قبول داریم.
هر جا اگر حضور و مستشاری داریم حتما با دعوت دولت میزبان بوده و آنها از ما میخواهند. آقای بشار اسد به این نتیجه رسیده بود که این دعوت و درخواست را از ما را نکند که آن داستان برایش پیش آمد. ولی زمان مرحوم سردار دلها سردار سلیمانی با حضوری که داشتند با دفاع از حریم حرم، علمیترین و منطقیترین دفاع کشورها این است که میگویند مرزهای دفاعی خود را از کشور خود دور کنیم. کاری که در زمان سردار سلیمانی کردیم این داستان خلیفه گری و داعش و سر میبریدند و جنین بیرون میکشیدند و آن سفاکیها را انجام میدادند، اگر واقعیت همت و تدبیر حاج قاسم نبود... مکتب حاج قاسم، ترویج میدان و دیپلماسی بود.
حاج قاسم در هر دو بخش سردار بود. توانست میدان را به این صورت مدیریت کند و کار را جلو ببرد که یک مجموعه که ادعای خلافت اسلامی داشتند و میخواستند عراق و شام و سوریه را بگیرند، آن مسئله با توفیق آن چنانی جلو رفت و خوب بود. ولی این که آینده سوریه چه میشود هنوز قطعی نیست. سناریوهای مختلفی میتوان تصور کرد.
واعظی: آن چه که در سوریه اتفاق افتاد این که ما غافلگیر شدیم، خیلی کشورهای دیگر هم غافلگیر شدند. ولی طبیعی بود که وضعیت ما و روسیه باید با کشورهای دیگر فرق میکرد. ما که ارتباط نزدیکی داشتیم و وزیر خارجه ما دو سه روز قبل از آن مذاکره کرده بود، به رستوران رفته بودند و غذا خورده بودند. علامتی که در مصاحبهها میدادند این نبود که رخ داد. حداقل خود این باید یک ارزیابی و عبرتی در این موضوع شود.
موضوع دیگر این است که به هر حال اتفاق بزرگی رخ داد. یک تحلیل داخلی و یک تحلیل منطقهای دارد. تحلیل داخلی اش این است که فقر بیش از حد اقتصادی که مردم آن جا با آن مواجه بودند به نظامیها تسری کرده بود تحت هیچ شرایطی آن چه که در ۱۰-۱۱ سال قبل مواجه بودند و انرژی که در مقابل این که مقاومت کنند، نشان داد که وقتی اینها از ادلب راه افتادند هیچ مقاومتی در حلب مقابل اینها نکردند. همان اتفاقی که طالبان...
مرعشی: مانند یک راهپیمایی بود.
واعظی: هیچ کاری نکردند. برعکس نظامیها تسلیم شدند و مردم استقبال کردند. این نتیجه نارضایتی بود که در کل سوریه ایجاد شده بود. آن چه که اتفاق افتاد این بود. در منطقه باتوجه به سرمایه گذاریهایی که انجام شده بحث مقاومت و بحثهای مختلف، بدون تردید نظم جدیدی در آینده منطقه شکل خواهد گرفت. نظم قدیم قطعا تغییر میکند و باید در نوع رویکردی که ما در منطقه داشتیم تجدید نظر شود.
باید از خود سقوط بشار اسد و این همه هزینه که کردیم بتوانیم تجدید نظر کنیم. این که در داخل سوریه چه اتفاقی میافتد، بالاخره نمونههایی از این قبیل در یمن، افغانستان، لیبی و عراق داشتهایم. عراق به دلایل مرجعیت و دلایل مختلف مقداری بهتر از لیبی و اینها اداره شد.
مرعشی: آن هم چند سالی جنگ جدی شد.
واعظی: روی این حساب فکر میکنم شرایط خوبی برای ثبات منطقه نیست. کسی فکر نکند که اگر بشار اسد رفت، مردم سوریه آسوده میشوند و با یک وضعیت رفاه مواجه میشوند. دادههای ما کامل نشده است و همه اتفاقات سریع انجام میشود.
احتمال بی ثباتی برای یک مدت بیشتر است تا این که آن جا ساماندهی شود. مهمترین حرفی که میخواهم بزنم، این است که اولا ااز آن چه که در سوریه رخ داده درس بگیریم. دوما باید شجاعت تجدید نظر در سیاست خارجی را داشته باشیم. تجدید نظر در سیاست به معنای عقب نشینی نیست. به معنای این نیست که اشتباه کردهایم.
هر پدیدهای که سیال و با انسانها طرف باشد؛ نمیتوان یک تصمیم الی ابد برای آینده اش بگیریم. وقتی مولفههای مختلف در موضوع دخیل هستند، نیازمند این است که کشورها بر اساس منافع ملی خود و امنیت ملی خودشان بر اساس اینها تجدید نظر کنند و سیاستهای درست انتخاب کنند. الان که شرایط در حال تغییر است، به عنوان یک کشور قدرتمند در این منطقه، مخالف این هستم که عدهای دو سه روز است میگویند حالا که سوریه سقوط کرده است، ایران ضعیف شده است.
ممکن است در یک بال ضعیف شده باشد، ولی قدرتهای ایران این نیست. موضوعات متعددی هستند که قدرت سخت و نرم ما را تامین میکنند؛ لذا اگر به موقع خودمان سیاست انتخاب کنیم قبل از این که اجازه دهیم سیاستی بر ما تحمیل شود، قطعا میتوانیم به عنوان یک بازیگر قدرتمند در نظم جدید منطقه نقش تعیین کننده داشته باشیم.
مهاجری: آقای مرعشی، با این اشاره به این موضوع بپردازید که موضوعی که در بحث ساختار میکردید آیا در مواجهه با سوریه نقش دارد؟
مرعشی: آقای باهنر گفت همه دوست دارند بگویند اتفاق سوریه سریع افتاد. یک عده میگویند اتفاق سوریه ۱۳ سال با تاخیر رخ داد. ۱۳ سال این پرونده باز بوده است. در مواجهه با سوریه در داخل سیاست مداران ایران اختلاف دیدگاه از ابتدا وجود داشته است که ایران چقدر به مسئله ورود کند. علیرغم این که مسئلهای که آقای باهنر گفتند درست است. بدون این که دولتهای قانونی کمکی از ما بخواهند کمک مستشاری نمیکنیم. معنی اش این نیست که مداخله کنیم.
در بهار عربی، یک اتفاق خیلی مثبت رخ داد که هیچ کس به آن نپرداخت. مراکش اولین تظاهراتی که راه افتاد؛ پادشاه ۵۰ نفر از معارضین را دعوت کرد و گفت قانون اساسی جدید بنویسید. شریعتمداری و فرماندهی کل قوا برای من و اداره کشور با شما مردم. مجلس تشکیل دهید و کشور را اداره کنید. تا الان هم سه دوره انتخاباتش برگزار شده و دولتهای موفقی روی کار بودهاند و ثبات در کشورشان وجود داشته است.
این بحث در میان سیاستمداران خیلی جدی بود. اول داعش نبود و تظاهرات مخالفین اسد در داخل بود. از قبل هم ساختار مذهبی و قومی سوریه و خاندان آقای اسد، علویان سنی بودند که ۲۵ درصد جمعیت بودند. ۷۵ درصد جمعیت غیر علویون بودند. اینها سالها به اتکای حزب بعث، قدرت را در سوریه در دست گرفتند. وقتی این اتفاقات افتاد عدهای از سیاسیون گفتند باید بین معارضین و اسد توافقی شکل بگیرد و به سمتی برویم تا دولت ائتلافی شکل بگیرد و به سمت دعوای شدیدتر نرود.
یا مرحوم هاشمی خیلی صریح نظرشان را دادند که حزب بعث را حفظ کنیم ولی اسد جابهجا شده و یکی مثل فاروق الشرع جانشین او شود. اینها نظرات روی میز بود. یک بار از سردار سلیمانی پرسیدم که بهتر نبود به جای درگیریهایی که این همه آدم کشته شده و ۶.۵ میلیون نفر آواره شدند؛ توافقی بین اسد و معارضین میشد و دولت ائتلافی شکل میگرفت؟ ایشان گفتند ما موافق بودیم و بهترین راه حل بود، اما اردوغان دخالت کرد و نگذاشت این رخ دهد.
نکته دیگر که این قضیه سوریه درس دارد، نیروی نظامی و نیروی مسلح خصوصا نیروی مسلحی مانند سپاه ایدئولوژیک بوده و قدرت و عزتش قدرت همه ما است. در این که باید قوی و نیرومند باشد و نیازهایش تامین شود نباید تردید کرد. ولی هیچ وقت نباید سیاست را به نهاد نظامی سپرد. نیروی نظامی باید تحت کنترل سیاستمداران باشد. ما در سیاستهای منطقهای در یک دورهای سیاست را هم به نهاد نظامی سپردیم و جواب نداد. برای این بود که نیروی نظامی کارکرد سیاسی ندارد.
یک نیروی سیاسی به همه ابزارها نگاه میکند. ابزار نظامی و سیاسی و فرهنگی خود را به کار میگیرد. همه نفوذ سیاسی خود را به کار میگیرد و همه ابزارهای جامعه را به کار میگیرد. فرض اولیه را کنار بگذاریم که در عمل نشد و ترکیه نگذاشت بین معارضین و اسد ائتلافی ایجاد کنیم. حزب بعث به عنوان حاکمیت بمانند و اسد به دلیل موضعی که مردم دارند، کنار رفته و یکی دیگر جای او بیاید.
رفتیم و مبارزهای شکل گرفت و سردار سلیمانی هم جنگید، روسیه هم کمک کرده و پوشش هوایی را تامین کرد و آقای اسد تثبیت شد. اگر فرمان دست سیاست مداران بود، اعراب فردای روزی که اسد بر سوریه مسلط شد، از او به عنوان عضو اتحادیه عرب دعوت کردند وقت مصالحه اسد با معارضین بود.
این هم تجربه جالبی در جهان عرب وجود دارد که درس آموز است. ۵۵ سال پیش سلطان قابوس در عمان با کمک ایران و امکاناتی که هلی کوپترهای کبرا که برایش ایجاد کردند، جنگجویان چپ را شکست داد. روز بعد از مسلط شدن سلطان قابوس، تعدادی از آنها را از زندان آورد و پرسید چه کار بعد از سرنگونی من میخواستید انجام دهید؟ یکی میگفت میخواستم بهداشت را درست کنم و دیگری آموزش و پرورش را گفت. سلطان قابوس گفت بیایید در دولت این کار را بکنید. ۵ تا از معارضین را در دولت آورد و ۵۵ سال است که عمان با ثبات اداره میشود. این آقای بن علوی که ۴۵ سال است وزیر خارجه بود یکی از جنگجویان ظفار است. آقای بشار اسد روز بعد از تسلطش بر سوریه باید باقی مانده مسائل را با سیاست حل میکرد و تا آخر به نظامی گری تکیه میکرد. این جهت را یا ما و روسیه باید به او میدادیم یا خودش میفهمید.
نکته آخر این است که یادتان باشد اقتصاد، صحنههای جنگ را هم تحت تاثیر قرار میدهد. در تحلیل بودجه ایران برای جنگ، خیلی عجیب بود که در ۶ سال از ۸ سال دفاع مقدسمان بودجه زیادی به جنگ نداده بودیم. چون به اندازه کافی مهمات خریداری شده در دهه پنجاه را استفاده میکردیم. دو سال آخر که مجبور شدیم مهمات و سلاح بخریم، در جنگ کم آوردیم.
امروز هم میگویم تحریمهای اقتصادی ایران، کاهش درآمدی ایران و بحرانی که برای روسیه در اکراین پیش آمده است، در سقوط اسد نقش تعیین کننده داشت. اقتصاد مهم است.
تاکید میکنم که ما عنصری به نام زمان را باید در تصمیمات خود لحاظ کنیم. آقای باهنر به گذشته برگردیم، فرض کنیم گروگان گیری دانشجویان خط امام در ۱۳ آبان ۵۸ کار درستی بوده است. رفتیم و گرفتیم و ابهت آمریکا را از بین بردیم و آمریکا هم هیچ غلطی نتوانست بکند. ۴۰ روز با ۴۴۰ روز برای کشور تفاوت میکرد. همان کاری که در ۴۴۰ روز کردیم را در ۴۰ روز میکردیم. ۴۴۰ روز اقتصاد ایران را گروگان سفارت نمیکردیم.
۱۹ سال است که اقتصاد ایران گروگان پرونده هستهای است. یک سال دو سال سه سال یک اقتصاد در تحریم میرود و مقاومت میکند و از گردنهای عبور میکند. مگر میشود ۱۹ سال اقتصاد این کشور را گروگان هستهای بگیریم و در سوریه موفق از آب در بیاییم و متحدانمان سقوط نکنند؟ اقتصاد مهم است و همه صحنهها را تحت تاثیر قرار میدهد. قبل از این که بقیه کارهایمان خراب شود، اقتصاد را درست کنیم. راه دیگری نداریم.