هممیهن نوشت: اگر در این چند سال اخیر حذف آجیل از مهمانیهای ایرانی به یک خبر تبدیل شده بود، امروز دیگر نوبت به اقلام اصلیتری، چون گوشت قرمز و لبنیات رسیده است. با این شیب تند هیچ بعید نیست که این فرآیند به نان، برنج یا حداقلهای دیگر نیز برسد و همین، نگرانیها را درباره احتمال افزایش سوءتغذیه در ایرانیها بهویژه کودکان بیشتر کرده است.
دو ماه پیش بود که وزارت بهداشت گزارش داد سرانه مصرف لبنیات از ۹۰ کیلوگرم به ۷۰ کیلوگرم کاهش داشته و به حدود نصف میانگین سرانه مصرف لبنیات در جهان سقوط کرده است. حذف یا کاهش مصرف موادی مثل گوشت قرمز از سبد خوراکی یک خانوار، سلامت آن خانواده و فرزندانی که در آن خانواده متولد میشوند را هم در خطر میاندازد.
بر اساس آمارهای رسمی وزارت بهداشت و درمان، حدود ۱۶ درصد کودکان زیر شش سال در ایران دچار سوءتغذیه و ۸۰۰ هزار کودک در سنین رشد، با کمبود انرژی و مواد پروتئینی و البته کمبود ریزمغذیها مواجهند. آمارها همچنین از کمبود وزن ۱۱ درصد کودکان در ایران و لاغری شدید حدود ۵ درصد از کودکان حکایت دارد. این روزها هر خانواده ایرانی اگر نگاهی به سفره یا اطراف خود بیندازد، متوجه تغییرات جدید در سبد مصرف خانواده خواهد شد.
براساس گزارشهای مرکز آمار، میانگین رشد نرخ تورم در دوسال گذشته بیش از ۴۵ درصد است. افزایش قیمت موادغذایی هم از آغاز امسال بالاتر از ۷۰ درصد بوده و برای برخی اقلام غذایی به بیش از ۲۰۰ درصد رسیده است. این آمار در مقایسه با آمار سال گذشته به این معناست که در ماه جاری خانوارهای کشور برای خرید مجموعه ثابتی از اقلام خوراکی و نوشیدنی باید ۷۰ درصد بیشتر هزینه بپردازند، بدون آنکه درآمد ثابت آنها چنین رشدی را داشته باشد. در مذاکرات مزدی ۱۴۰۱، سبد حداقلی خوراکیها برای یک خانوار متوسط ۳/۳ نفره، ۳۲۸۶۶۱۴۳ ریال نرخگذاری شد.
درنتیجه در دیماه ۱۴۰۱ با احتساب تورم نقطهبهنقطه ۲/۶۹ درصدی، سبد خوراکی ۳ میلیون و ۲۸۰ هزار تومانی دیماه سال قبل، به رقم ۵ میلیون و ۵۴۹ هزار تومان رسیده است؛ اگر کمترین حداقلهای ضروری یک زندگی ساده را هم به این نرخ اضافه کنیم درحقیقت این عدد بالاتر از نرخ پایه حقوق ثابت کشور برای افراد شاغل یا بازنشسته است.
برای بررسی اینکه گرانیهای اخیر چه تاثیری بر سبد مصرفی خانوارهای ایرانی گذاشته است، به چهارسوی تهران سری زدیم؛ این گزارش حاصل گفتگو با مردم و صاحبان مشاغل مختلف ازجمله میوهوترهبار تا نانوایی در پایتخت است.
نزدیک مترو صادقیه و در یکی از شلوغترین نقاط غرب تهران «رضا چراغی»، یک میوهفروشی بزرگ دارد؛ رضا در ۱۰ ماه گذشته، آنچه را به چشم دیده هنوز باور نمیکند و مدام به این فکر میکند، میوه که زمانی یک موضوع عادی و روزمره برای مردم بود، چرا حالا به موضوعی دشوار تبدیل شده است: «توان خرید مردم به طرز چشمگیری پایین آمده و تاثیر آن بر فروش روزانه ما بسیار زیاد بوده است. اگر بخواهم تخمین بزنم شاید قبل از گرانیها، روزی ۵۰۰ مشتری، ولی حالا روزی تنها ۲۰۰ مشتری داریم. دیگر فروش بیشتر به اقلام ضروری ختم میشود.
گرانی دلار را خیلی مستقیم بر فروش روزانه خودمان احساس میکنیم. برای مثال در فروش میوه، مردم دیگر خیلی محدود و به تعداد کم خریداری میکنند؛ درصورتیکه هیچ وقت اینطوری نبوده است که کسی چند عدد سیب بخواهد و معمولا به کیلو خریداری میکردند. مردم دیگر حالا براساس نیاز لحظه خود خرید میکنند. اگر بخواهم کودکی خودم را به خاطر بیاورم در آن زمان پدر من و فکر میکنم بیشتر مردم نهتنها به کیلو، بلکه جعبهجعبه میوه خریداری میکردند.»
او درباره میزان خرید سبزیجات و صیفیجات بین مردم منطقه میگوید: «شاید کاهش فروش ما آنقدر که در میوه وجود داشت، در صیفیجات نبود چراکه مردم آن را مجبورند خریداری کنند. ما دو دسته محصول برای فروش داریم؛ دستهای از صیفیجات مرغوبتر را که درواقع ظاهر بهتری دارند در مغازه و زیر نور قرار دادهایم و دسته دیگر را که میتوان گفت درجه دو هستند و کیفیت کمتری نسبت به اینها دارند، بیرون از مغازه در پلاستیکهایی بستهبندی کردهایم و با نصف قیمت میفروشیم.
گرانی بر فروش محصولات درجه دو تاثیر بیشتری گذاشته است؛ گاهی بیشتر مردم ترجیح میدهند از همانها خرید کنند و نیاز روزمره خود را تامین کنند. اقلامی مثل بادمجان یا پیاز و سیبزمینی را مردم مجبورند که بخرند و این راه مناسبی برای صرفهجویی است، اما خب سیب و پرتقال که ضروری نیستند. ما میوهها را هم در دو نوع درجه یک و درجه دو به فروش میگذاریم تا اگر کسی مایل است، بتواند حداقل از آنها خریداری کند.»
آقای نظرلو، سوپر مارکتش را سه سال پیش و نزدیک سینما آزادی افتتاح کرد. از سال پیش تا الان، اما تغییرات زیادی از راه رسیده است. «مجید جلالی نظرلو»، صاحب این فروشگاه درباره افت فروش روزانه فروشگاهش میگوید، مصرف لبنیات این روزها کاهش محسوسی داشته است: «اجناس گران شده و اگر من بگویم با قیمتهای جدید ما هم فروش و سود بیشتری میکنیم این یک فریب بزرگ است. به جرأت میتوانم بگویم قدرت خرید مردم پایین آمده است، ما اگرقبلتر از یک محصول سهعدد به یک مشتری میفروختیم، الان یک عدد شده است.
درواقع مردم توان خرید به تعداد ندارند و فقط نیاز روز خود را خریداری میکنند. در لبنیات این اتفاق خیلی بیشتر شده است و ما کاهش شدیدی در فروش لبنیات در این مدت اخیر بهخصوص بعد از اوجگیری قیمت غیرمنتظره آن داشتهایم. خیلیها لبنیات را از سبد خرید خود حذف کردهاند یا آنکه به حداقل رساندهاند. خیلی از محصولات را ما کارتنکارتن برای مغازه میخریدیم، ولی الان ۱۰ عدد یا کمتر میخریم، یعنی یک کارتن هم برای فروش هفتگی ما زیاد است.»
جلالی ادامه میدهد: «ما در هفته حداقل چندین شیشه نوتلا که از محبوبترین شکلاتهای خارجی در بین مردم است میفروختیم، اما حالا واقعا به خاطر نمیآورم آخرین باری که نوتلا فروختهام، کی بوده است. کاهش فروش این اقلام، اتفاق عجیبی را رقم زده است. وقتی ما برای خرید این محصول اقدام میکنیم، واردکننده به ما دو نرخ میدهد؛ یک نرخ روز و یک نرخ ارزانقیمتتر یا نصفقیمت. نرخ ارزانتر مربوط به محصولاتی است که یا تاریخ مصرف آنها در آستانه انقضاست یا گاهی دیگر تاریخ مصرف ندارند.
البته نزدیک بودن به تاریخ انقضا هم تفاوتی با آن یکی ندارد، چون تا ما آن محصول را خریداری کنیم، به فروشگاه برسانیم و بعد به دست مشتری برسد، تاریخ مصرف آن خواهد گذشت. اما در بیشتر محصولات اینچنینی، مردم بدون توجه به تاریخ مصرف آن را خریداری میکنند؛ این را هم باید بگویم که محصولات خارجی با داخلی تفاوت دارند یعنی من فکر میکنم که تا شش ماه بعد از تاریخ انقضا هم قابل مصرف است، این را مشتریهای ما هم میگویند. همین آدامسها که با یک چندم قیمت در دکه یا بیشتر مترو به فروش میرسند، هیچ کدام تاریخ مصرف ندارند.
آدامسهای تریدنت (Trident) که در خود آمریکا هم مردم استفاده نمیکنند؛ چون مشهور است که برای سلامتی مضر است و حتی موجب نازایی میشود، در اینجا ما میبینیم که کسی اهمیتی به این موضوع نمیدهد و قیمت محصول بیشتر برای آنها مهم است. آدامس فایو (۵) هم همینطور است، قیمت اصلی آن چندبرابر اینهایی است که در حال حاضر به فروش میرسد. البته قبلا اینطور نبود که محصولات تاریخ گذشته به فروش برسد، چون هر چه محصول بود، فروخته میشد و احتیاج به این کار نبود؛ خود من به تازگی با این موضوع برخورد کردهام.»
آذرلو درباره موقعیت خاص منطقه مرکزی تهران هم میگوید: «ما در مرکز تهران و در یک منطقه بهاصطلاح تجاری هستیم. اینجا با چند دسته از مشتریها روبهرو میشویم؛ اول مشتریهایی که ساکن همین منطقهاند، دوم واحدهای تجاری و ساکنین حاضر در آن و سوم کارگرهای حاضر در این منطقه. تفاوتی که بین آنها اتفاق افتاده این است که گروه اول در خرید خود دیگر به ضروریات اکتفا میکنند.
برای مثال گروه دوم که برای جلسهها و کارمندهای خود خریدهای متنوع و زیادی میکردند، در حال حاضر به کمترینها بسنده میکنند. کارگران منطقه هم که میتوانم بگویم از کمترینها هم دریغ میکنند؛ یعنی یک تن ماهی ساده را دیگر نمیتوانند در هفته بخرند و مجبورند به خرید تخممرغ رضایت دهند.»
در خیابان لشکر سابق (حیدری کنونی) در محدوده شرق تهران، سه نانوایی هست. کارگر یکی از نانواییها بعد از قریب به ۳۰ سال کار در این شغل هنوز بیمه نشده است و صاحب نانوایی او را از کارشناس بیمه مخفی میکند. او کارگران زیادی را در نانواییها سراغ دارد که کارفرمایان از بیمهکردنشان خودداری میکنند.
او بعد از بیان مشکل شخصی خود در ادامه به گرانیهای اخیر و هوشمند کردن سامانه نان اشاره کرده و میگوید: «بعد از این گرانیها هم فروش نان روزانه ما کمتر شده، هم اینکه خیلیها میآیند و از ما درخواست نان میکنند، بدون اینکه پول داشته باشند؛ ما هم به آنها نان میدهیم و میگوییم فقط یک صلوات بفرستید.» محمد درباره مشکلات کارگران افغان نانواییها هم میگوید: «قانون گذاشتهاند که فقط با دستگاه نان بفروشیم، ولی بیشتر مشتریهای ما افغانند و کارت ندارند. ما با آنها چه کار کنیم؟ نمیتوانیم که دست بنده خدا نان ندهیم. اگر سامانه وجود دارد، باید فکر همه مردم را بکند نه فقط یک عده خاص. باور کنید این سامانه جز دردسر برای ما و مردم چیز دیگری نداشته است.»
حدود هفت ماه پیش بود که قیمت آرد و نان در برنامه «جراحی اقتصادی» آزاد شد؛ پس از آن و در دیماه امسال، مرکز پژوهشهای مجلس در آسیبشناسی جریان اجرایی شدن این برنامه اعلام کرد: «دولت در اجرای تغییر در شیوه پرداخت یارانه نان، برنامه شفاف و مشخصی را اعلام نکرده و با گذشت چندین ماه از اجرای طرح، اما اصلاحات وعده دادهشده، اعمال نشده است.» این گزارش از «تداوم تخلفات» نانواییها هم خبر داد؛ تخلفاتی مثل کمفروشی، فروش اجباری نان ویژه و حتی عرضه خارج از شبکه آرد یارانهای و پخت نکردن سهمیه آرد روزانه و گرانفروشی آن.
نویسندگان این گزارش معتقدند، ریشه حجم گسترده تخلفات واحدهای نانوایی به این برمیگردد که «پخت نان برای نانوایان سود ندارد، چون هزینههای تولید افزایش یافته و دلیل دوم، اختلاف شدید قیمت آرد یارانهای نسبت به آرد با نرخ آزاد است. همچنین دو نرخی بودن آرد، انگیزه برخی نانوایان را برای قاچاق آرد به خارج از شبکه مضاعف کرده است.»
مرکز پژوهشهای مجلس پیشنهاد کرده، این دو مشکل با گران کردن نان و رفع اختلاف قیمت آرد یارانهای و آزاد حل میشود. این گزارش شائبه گرانتر شدن نان را تقویت کرده است؛ این میان بعضی نانواها میگویند سهمیه آردی که تحویل میگیرند کفاف نمیدهد و خرید مردم بیش از گذشته شده است؛ چون هنوز نان جزو ارزانترین اقلام است و مردم بیشتر به سمت خرید نان رفتهاند تا شکمشان را با نان سیر کنند و این یعنی یک مشکل تغذیهای دیگر.
در غربیترین نقطه جنوب تهران در منطقه پاسگاه نعمتآباد که دروازه ورود به مناطق حاشیه جنوب غربی تهران است، یک خیابان بزرگ با چند ده جگرکی وجود دارد. ساعت به نیمههای ظهر رسیده است؛ ساعت نهار است، اما بیشتر مغازهها یا بستهاند یا اگر بازند اثری از دود و منقل کباب نیست. یکی از بزرگترین مغازهها که بزرگترین تابلو سردر را هم دارد، «جگرکی آذربایجان» است. با شمارهای که روی تابلو وجود داشت تماس گرفتیم، وقتی علت تعطیلی جگرکی را از صاحبش جویا شدیم، عصبانی و شاکی به ما گفت: «دل خوش سیری چند؟»
او میگوید، بنا به گرانیهای اخیر و کاهش بیسابقه مشتریها، مغازه را تعطیل کرده است: «فقط من نیستم، شما اگر بروید از تکتک این مغازهها هم سوال کنید همین را میگویند. آخر در این اوضاع گرانی چه کسی دیگر میآید کباب یا جگر بخورد. قبلتر پنجشنبهها و جمعهها خیلی سرمان شلوغ میشد، ولی دیگر روزهای هفته هیچ فرقی با هم ندارند. مردم پولی ندارند که بیایند جگرکی با این قیمتها. برای خود ما هم که فقط ضرر در ضرر است.
گوشت، دل و جگر را گران میخریم، خود آن هم کلی دورریز دارد حالا چه قیمتی آن را به مشتری بدهیم که هم ضرر نکنیم، هم مشتری را از دست ندهیم، هم خدا را خوش بیاید. من مغازه را تعطیل کردهام و کار دیگری انجام میدهم. دیگر در این اوضاع که قیمت گوشت بهروز تغییر میکند، باز ماندن مغازه ممکن نبود. ما که نتوانستیم؛ هر کسی میتواند ادامه دهد.»
وضعیت در بازار تجریش، اما کمی متفاوت است. ظهر یک پنجشنبه دیماهی، مردم در حال خریدهای روزمرهاند؛ از میوههای تازه مثل آواکادو، نارگیل و میوه کاکتوس گرفته تا سمنو، تاج خروس و پای مرغ. هر آنچه اگر در تهران بزرگ پیدا نکنید، بهحتم اینجا پیدا میشود. ابتدای خیابان قدس یک فروشگاه بزرگ گوشت هست با چند طبقه پارکینگ اختصاصی. تعداد زیاد مشتریها و نوبتهای طولانی، پیکهای ارسال همهساعته و ثبت سفارشهای مکرر، وضعیت را با نقاط دیگر تهران متفاوت کرده است. مدیر فروشگاه در جواب این سوال که آیا گرانی گوشت در فروش شما تاثیر گذاشته است یا نه، فقط به گفتن بله اکتفا میکند.
زن جوانی در بازار شلوغ تجریش میگوید: «من یک پایهحقوق ثابت میگیرم، بهعلاوه یارانه. با این حقوق باید یک خانواده دو نفره را که شامل خودم و خواهر کوچکترم است را مدیریت کنم؛ اما خدا میداند این حقوق به نیمهماه هم نمیرسد. خیلی مسخره است الان این را به شما بگویم که خریدن یک ساندویچ با قیمت نزدیک ۲۰۰ هزارتومن در اینجا برای من مقدور نیست و باید صبر کنم تا به خانه برگردم. در خانه هم همینطور دائم در حال صرفهجویی هستیم؛ بهطور مثال خود من برای صرفهجویی در هزینهها از سویا یا قارچ بهجای گوشت استفاده میکنم.»
زن دیگری در بازار تجریش هم که مادر یک خانواده چهارنفره است، میگوید گرانی باعث شده مصرف برخی اقلام مثل گوشت قرمز را در خانه به حداقل برساند: «البته فقط هم گوشت قرمز نیست، لبنیات هم همینطور است. دوغ، ماست یا شیر همیشه جزو خریدهای اصلی روزانه بود، ولی الان به حداقل رسیده است. قبلتر مغزیجات هم همیشه جزو سبد مصرفی ما بود، اما دیگر باید آنها را هم حذف کنیم. پسته، بادام یا انجیر خشک را که همیشه من برای میانوعده بچهها در نظر میگرفتم، در حال حاضر باید بهطور کامل فراموششان کنیم. واقعا نمیدانم این حذف اقلام تا کی و تا کجا پیش خواهد رفت.»
این مشاهدات تنها مربوط به سطح پایتخت بود، ولی آمارها نشان میدهند، سوءتغذیه و کمبود وزن در مناطق روستایی، دوبرابر مناطق شهری است. زهرا عبدالهی، مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، سال گذشته با هشدار درباره افزایش ناامنی غذایی در برخی مناطق ایران، از استانهای سیستانوبلوچستان، هرمزگان، کرمان و خراسانجنوبی بهعنوان استانهایی نامبرد که وضعیت نگرانکنندهای دارند.
شاخص سوءتغذیه در کودکان در سیستانوبلوچستان که پیش از سال ۹۹ شش درصد بوده، در سال گذشته به ۱۲ درصد رسید. محمدتقی حسینی طباطبایی، دبیر علمی هجدهمین همایش اورژانسها و بیماریهای شایع کودکان هم امسال نسبت به سوءتغذیه در استانهای محروم کشور هشدار داد و گفت، براساس مطالعات، در چهار استان سیستانوبلوچستان، هرمزگان، ایلام وکهگیلویه و بویراحمد کوتاهی قد، کموزنی و لاغری شیوع بالایی دارد که ناشی از سوءتغذیه است.
جلالالدین میرزای رزاز، رئیس انجمن تغذیه ایران به تخصیص سبدهای خوراکی خانوار برای حل بحران سوءتغذیه تاکید میکند و این راه را تنها راه غلبه بر مشکلات حال حاضر تغذیه در جامعه ایرانی میداند: «تغییر شرایط اقتصادی و ایجاد تورم در هر جامعه، مشکلات گستردهای را با خود به همراه دارد. اگر این تورم بخواهد بر سبد مصرفی خانوارها تاثیر بگذارد؛ مشکلات جدیتری را در درازمدت ایجاد میکند.
در حال حاضر شاهد آن هستیم که در جامعه ایرانی قدرت خرید به شدت کاهش پیدا کرده که این تاثیر مستقیمی بر سبد مصرفی خانوار دارد. نخست ما پیشنهاد رژیمهای جایگزین را مطرح کردیم، برای مثال گفته شد اگر توانایی تهیه گوشت قرمز را ندارید حبوبات و پروتئینهای گیاهی را جایگزین آن کنید، اما امروز میبینیم که آنها هم هرروز گرانتر میشوند.
طبق تعاریف مراجع دولتی که جامعه را به دهکهای مختلف طبقاتی تقسیم کرده است، دهکهای پایینتر در این بین آسیبپذیرتر هستند. من فکر میکنم واریز یارانههای نقدی این بحران را حل نمیکند، چراکه ممکن است مردم درگیر گرفتاریهای دیگری باشند و باز هم این پول صرف تامین غذای سالم نشود. در اینجا بهترین روش ممکن، تخصیص سبد خوراکی بهجای یارانه نقدی است.»
میرزای رزاز در پاسخ به این سوال که آیا مشکلی به این گستردگی، با پخش سبد خوراکی قابلحل خواهد بود یا آنکه در این روش تکلیف دهکهای متوسط که آنها نیز دچار این بحران خواهند بود چه میشود، توضیح میدهد: «اگر ما ۳۰ تا ۴۰ درصد از جمعیت آسیبپذیر را تحت پوشش قرار دهیم، اقدام بزرگی در این راه کردهایم و آنطور نیست که بیتاثیر باشد. در این مدت هم سازمانهای مختلفی اقدام به پخش سبدهای خوراکی در بین مناطق محروم داشتهاند که نباید این اتفاق سیر نزولی پیدا کند یا متوقف شود.
درخصوص قشر متوسط هم میتوانم بگویم اول آنکه ما باید اولویت را به دهکهای آسیبپذیر اختصاص دهیم و بعد آن برسیم به دهکهای متوسط. من فکر میکنم این طبقه متوسط بهحد زیادی درگیر این بحران نمیشوند، شاید مصرفها آنها محدود شود، اما متوقف نمیشود که این خود خوب است.
ما حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر در خانوادههای کارمندان وابسته به دولت یا ... داریم که جزو بیمههای تامین اجتماعی هستند. آنها مستمریبگیر هستند و میتوانند حداقل هزینههای خانواده خود را تامین کنند و شرایطشان از قشرهای ضعیف بهتر است. دولت هم توان توزیع سبدهای غذایی بین همه مردم را نخواهد داشت؛ پس باید از یک نقطهای شروع کرد تا جلو رفت و بتوان امید داشت یک روز اقشار متوسط هم تحت حمایت دولت قرار بگیرند.»
او در توضیح وجود یا عدموجود آمار دقیق از وضعیت تغذیه خانوارهای حال حاضر ایرانی، ادامه میدهد: «ما در انستیتوی تحقیقات تغذیهای و صنایع غذایی کشور هر پنج سال یکبار سرانه مصرف خانوار را در زمینه مواد غذایی در کل کشور و در قالب هشت هزار خانوار از تمام استانها محاسبه میکنیم. آخرینبار مربوط به یک سالونیم پیش میشود که هنوز نتایج آن استخراج نشده است. ما امیدواریم این آمار تا دوماه آینده منتشر شود که من مطمئنم خیلی کمککننده خواهد بود.»
رئیس انجمن تغذیه ایران در ادامه درباره آسیبهای رابطه بین افزایش تورم و به دنبال آن تشویق دولت به فرزندآوری توضیح میدهد: «وقتی یک زن باردار میشود، نیازهای تغذیهاش افزایش پیدا میکند. یک مادر باردار در طول بارداری خود حدود ۱۰ تا ۱۱ کیلو وزنگیری دارد؛ این وزنگیری مستلزم یک تغذیه باکیفیت و غنی است که تاثیر مستقیمی بر رشد و نمو جنین دارد. وقتی نیازهای مادر تامین نشود، بارداری نرمالی را هم طی نخواهد کرد.
وقتی جنین متولد میشود، تمام نیازهای اولیه او از مادر گرفته میشود؛ پس در اینجا اگر مادر ضعیف باشد بیشترین آسیب را او میبیند. آثار سوءتغذیه هم در ابتدا آشکار نیست یعنی ممکن است فرزند متولدشده در ابتدا سالم به نظر برسد، اما در طول سالیان این آسیبهای حاصل از تغذیه ناسالم یا ناکافی آشکار خواهد شد. ما هستیم که باید برای مادرها شرایط تغذیه سالم را مهیا کنیم چراکه سیستم دستگاه عصبی مرکزی تا چند ماه بعد از متولد شدن نوزاد هم ادامه دارد. من به جرأت میتوانم بگویم در شرایطی که مادر دچار سوءتغذیه باشد؛ آسیبهای غیرقابل بازگشتی بهدنبال آن خواهد بود.»
کاهش مصرف موادغذایی مفید و جایگزین شدن مواد غذایی ارزان و ناسالم در سفره خانوارها بهدلیل تورم بالا، سالهاست در میان اقشار مختلف جامعه بحرانزا شده است. ربابه شیخ الاسلام، متخصص تغذیه و عضو گروه بهداشت و تغذیه فرهنگستان علومپزشکی ایران به لزوم پیشگیری در یک جامعه سالم، بهجای درمان آن تاکید جدی میکند: «تحریمها و تورم به تغذیه خانوادههای ایرانی آسیب جدی و شاید غیرقابل بازگشتی زده است.
من سالهاست در وزارتخانه به این نتیجه رسیدهام و فکر میکنم آقایانی که سکان تصمیمسازی در وزارت بهداشت را دارند، نمیپذیرند که پیشگیری باید در اولویت باشد. اگر این را میپذیرفتند، باید تغذیه را در رأس امور قرار میدادند چراکه ما با یک تغذیه خوب است که میتوانیم از سلامت جامعه خود پاسداری کنیم. وقتی آنها توانایی خرید مایحتاج غذایی خود را ندارند، باید مطمئن باشیم که بیماریهای مختلف هم زیاد میشود. در این صورت است که مردم جامعه به سمت غذاهای ارزان و فستفودهای نامناسب هجوم میبرند و بهتبع بار بیماری در کشور بالا میرود. سوءتغذیه تنها بهمعنای کمخوردن نیست؛ به معنای غذای بد و نامناسب هم است.»
شیخالاسلام با اشاره به حذف چشمگیر مصرف گوشت در خانوادههای ایرانی گفت: «وقتی قدرت خرید مردم در تهیه کالایی همچون گوشت قرمز پایین میآید، مردم سعی میکنند با مواردی، چون سویا یا مواد غذایی دیگر، این کمبود را جبران کنند که این خود عوارض زیادی برای توسعه آینده کشور دارد. چون در حال حاضر ما با کودکانی روبهرو هستیم که سوءتغذیه دارند. کودکی که در حال رشد است، باید هر لحظه به نیاز آن رسیدگی شود و مراقبت غذایی داشته باشد. این کودکان هستند که باید در اولویت باشند. ما در تحقیقات خود شاهد این موضوع هستیم که گرسنگی سلولی خیلی در کودکان شایع است. این هشدار را همه ما بارها و بارها دادهایم، ولی بهنظر من گوش شنوایی وجود ندارد.»
او ادامه میدهد: «ما با بدخوریهایی مواجه هستیم که یا بر اثر ناآگاهی یا بر اثر مسائل اقتصادی در حال ظهور است. وقتی یک خانواده نتواند یک غذای مطلوب و مناسب را با قیمت مناسب تهیه کند و ازطرفیدیگر هم نمیتواند خانواده خود را گرسنه نگه دارد پس سراغ غذای کمکیفیت یا بیکیفیت میرود. در نتیجه این خانواده دیگر سیری سلولی ندارد و تنها سیری شکم دارد. در این شرایط دیگر آموزشپذیری هم از بین میرود چراکه وقتی ما با آنها از هرم غذایی و ارزش آن صحبت کنیم، در جواب با این جمله مواجه خواهیم شد که آیا شما در جریان تورم و اقتصاد حال حاضر نیستید؟»
او با هشدار نسبت به آینده جوانان با تغذیه ناسالم میگوید: «وقتی شما با کودکان و جوانانی با تغذیه ناسالم روبهرو هستید که غذای غالب آنها فستفودهای بیکیفیت با روغن و چربی نامناسب است؛ تردید نکنید آنها برای شروع بیماریهای قلبی و عروقی، دیابت زودرس و چاقی مفرط در سنین پایین آماده میشوند.»
شیخالاسلام با مقایسه وضعیت سلامت در جوامع دیگر جهانی به این موضوع رسیده است که تصحیح سلامت یک جامعه با تغذیه سالم آسانتر، مفیدتر و بلاشک تاثیرگذارتر خواهد بود: «در جامعهای شبیه ژاپن که در سالهای گذشته ما آنها را به قدهای کوتاه میشناختیم، حالا توانسته است در سالهای اخیر با تغییر در الگوی مصرف تغذیه جامعه خود، حدود ۱۶ سانتیمتر به میانگین قد افراد جامعه اضافه کند.
در همان زمان کودکان بنگلادش حدود ۱۲ سانتیمتر کاهشقد داشتهاند. برای این است که آثار ادبی در عرصه سلامت کودکان بسیار تکاندهنده است؛ مشهور است که توسعهملل را با بلندای آسمانخراشهای آن نمیسنجند بلکه با افزایش قد کودکان درحالرشد آنها میتوان فهمید که کشور بهسوی توسعه میرود.»
او ادامه میدهد: «فکر میکنید خانوادهها خود نمیتوانند تشخیص دهند که این غذاها ناسالم است یا آنکه چه غذایی برای خود و خانوادهشان لازم و ضروری است؛ حتما میدانند، ولی در این شرایط اقتصادی، چارهای ندارند. در این صورت باید آموزشهایی به مردم داده شود برای راهحل جایگزین که اگر یک ماده غذایی را نمیتوانید تهیه کنید بهترین جایگزین آن چه میتواند باشد. حتی در ادیان الهی هم به مسئله گرسنگی تاکید شده است؛ توصیههای فراوانی راجع به عدالت و توجه به همنوع خود وجود دارد. بارها شنیدهایم که گفته شده، اگر در همسایگی شما فردی گرسنه به خواب رود، در دینداری شما به قطع و یقین اشکال وجود دارد.»