فارغ از اینکه سرنوشت کارلوس کیروش چه خواهد بود، در ایران میماند یا سرمربی تیمی مثل قطر میشود، تجربه نزدیک به ۱۰سال حضور او در فوتبال کشورمان نشان میدهد برخی باورهای جاافتاده در مورد این مربی، چندان هم تناسبی با واقعیت نداشتند. امروز، بعد از این همه سال همزیستی و تجربه حضور در ۵تورنمنت مختلف، میتوان برخی از باورهای رواجیافته پیرامون کارلوس را مورد بازبینی قرار داد و منصفانه قضاوت کرد که آیا حق با مبلغان مربی پرتغالی بوده است یا نه.
۱-عاشق ایران است
از نخستین ماههای حضور کیروش در فوتبال ایران، گروهی با تمام قوا دنبال جاانداختن این گزاره بودند که او نسبت به کشورمان دارای نوعی احساسات عمیق و پررنگ است. کار به جایی رسید که گفتند موهای کیروش بهخاطر کار در ایران سفید شده یا او بعد از پایان کارش در تیم ملی، برای همیشه خودش را بازنشسته خواهد کرد! تصاویری مثل مشت گرهکردن کارلوس مقابل نیمکت تیم ملی کرهجنوبی هم به نهادینهشدن این باور کمک کرد. چنین گزارهای، اما هرگز درست نبود. حقیقت آن است که مربی پرتغالی به ایران هم مثل یکی از شغلهای متعدد قبلی و بعدیاش نگاه میکرد. او با پایان حضور در تیم ملی، خودش را بازنشسته نکرد. حتی پیش از جام ملتهای۲۰۱۵ قراردادش با کلمبیا را نهایی کرد، پس از آن به قاهره رفت و مدعی شد خودش را یک «مصری» میداند. چون با این ۲کشور به جامجهانی نرسید، به ایران برگشت و بلیت رایگان دوحه را دریافت کرد. امروز هم مشغول مذاکره با قطر است و تا جایی که جان در بدن داشته باشد، از شغلش کسب درآمد میکند. برای کیروش فقط «پول» مهم است. شاید این بهخودی خود ایراد نداشته باشد، اما احساسات نوجوانانه و سانتیمال برخی از ماست که اشکال دارد.
۲-سیستم دفاعیاش عالی است
یک سوءتفاهم بزرگ در مورد کیروش همین است. تیمهای او بهشدت دفاعی هستند و این مسئله باعث شده برخی تصور کنند این مربی هرگز متحمل شکستهای سنگین نمیشود. این در حالی است که کارلوس طی دوران حضورش در کشورهای مختلف، باختهای پرگل و عجیبی را در کارنامه ثبت کرده است؛ از شکست ۶ بر ۲ پرتغال در برابر برزیل تا باخت ۶ بر یک کلمبیا مقابل اکوادور که بدترین باخت آن کشور در ۴۳سال اخیر بوده است. کارلوس با ایران در جام ملتهای آسیا ۳ بر صفر مقابل ژاپن شکست خورد که بدترین باخت تاریخ ما در ادوار این مسابقات بود؛ درست مثل شکست ۶ بر ۲ در برابر انگلستان که به سنگینترین باخت ایران در ادوار جامجهانی تبدیل شد. نکته اینجاست که او هیچ پلنی غیر از دفاع مطلق و امیدواری برای گلنخوردن ندارد؛ بنابراین گاهی که این تاکتیک جواب نمیدهد و تیم کیروش گل میخورد، ممکن است با فروپاشی تیم گلهای بعدی هم از راه برسد. شبیه بازی با بوسنی در جامجهانی۲۰۱۴ که با شکست ۳ بر یک تیم ملی همراه شد. شوخی نیست؛ کارلوس طی یک دهه کار روی نیمکت تیم ملی ایران حتی موفق به ثبت یک کامبک هم نشده است!
۳-اخلاقش عوض شده
این جمله را این اواخر زیاد میگفتند. گروهی عقیده داشتند کیروش دیگر آن مربی کینهتوز و پرخاشگر سابق نیست و البته روشن نبود چطور ممکن است یک آدم در حوالی ۷۰سالگی دچار چنین تحول شخصیتی عظیمی شود! جامجهانی۲۰۲۲، اما نشان داد از این خبرها نیست. رویگردانی او از شجاع خلیلزاده و محمدحسین کنعانیزادگان که زوج اصلی قلب خط دفاعی و از بازیکنان نزدیک به سرمربی قبلی بودند، نشان داد کارلوس شاید اسمش را فراموش کند، اما کینههایش را هرگز از یاد نمیبرد!
۴-به جوانگرایی اعتقاد ویژه دارد.
چون خبری از جام و موفقیت ملموس و بزرگ نبود، حامیان کیروش ناچار به دستاوردسازی برای او بودند. در این میان یکی از پرتکرارترین کلیدواژهها «تغییر نسل» بود. مدام میگفتند رویکرد و جسارت مربی پرتغالی در مورد میداندادن به جوانان بینظیر است و سرمایه ارزشمندی برای فوتبال ایران محسوب میشود. ما این چیزها را میشنیدیم و هرگز نمیفهمیدیم چطور ممکن است یک مربی سالها در تیمی بماند و تغییر نسل ندهد؟ اصلا مگر امکان دارد؟ یعنی واقعا انتظار داشتید کیروش تا روز آخر همچنان با جواد نکونام و آندرانیک تیموریان و هاشم بیکزاده و احمد آلنعمه بهکار ادامه بدهد؟ طعنهآمیز اینکه بعد از آن همه قربانصدقه رفتن کذایی، کیروش در جامجهانی۲۰۲۲ پیرترین تیم مسابقات و نیز مسنترین تیم تاریخ ایران در ادوار این بازیها را به قطر برد!
۵-به تیم شخصیت میدهد
یک گزاره کیفی و غیرقابل اثبات دیگر. تیمهای باشخصیت جام میگیرند، در مسابقات مهم طعم صعود را میچشند و برابر رقبای بزرگ جانانه پایمردی میکنند. در ۲دوره اخیر جامجهانی نمایشهای ژاپن در برابر تیمهایی مثل بلژیک و کرواسی بهمعنای واقعی کلمه رشکبرانگیز بود. دفاع اتوبوسی، حفظ توپ ۲۲درصدی در برابر اسپانیا و آخرش هم قبول شکست و مباهات به یک گل آفساید، هرگز نشاندهنده «شخصیت» هیچ تیمی نیستند.
۶-با بازیکنسالاری مخالف است
باید اقرار کرد برخورد قاطعانه کیروش با بیانضباطی امثال مهدی رحمتی و هادی عقیلی، همچنان از فرازهای مهم و درخشان تاریخ فوتبال ایران بهشمار میآیند. با این حال، گذر زمان نشان داد حتی مخالفت کارلوس با بازیکنسالاری هم یک امر کاملا اقتضایی و بسته به منافع و موقعیت خود اوست. اگر چنین نبود، کیروش در همین فقره آخر به موج ضدیت بازیکنان تیم ملی با دراگان اسکوچیچ دامن نمیزد و جای پای خودش در تیم ملی را باز نمیکرد. یک آدم شرافتمند، همیشه به اصولش وفادار است، نه اینکه این قواعد رفتاری را صرفا تا جایی محترم بشمارد که به سود خودش باشد.
همشهری