bato-adv
کد خبر: ۵۵۲۳۹۶
نیویورک تایمز مطرح کرد

روسیه یا چین؛ کدام یک تهدید واقعی برای آمریکا هستند؟

روسیه یا چین؛ کدام یک تهدید واقعی برای آمریکا هستند؟
ایالات متحده هرگز کل سیاست خارجی خود را بر پایه حقوق بشر بنا نکرده و هم چنین نباید این کار را انجام دهد چرا که در غیر این صورت دستور کاری برای مداخله و درگیری بی‌پایان در سطح جهانی خواهد بود و ما را به سوی سراشیبی لغزنده‌ای هدایت خواهد کرد.
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۶ - ۱۱ خرداد ۱۴۰۱

زاخاری کارابل فرارو- زاخاری کارابل بنیانگذار شبکه پیشرفت و نویسنده کتاب تازه منتشر شده «درون پول: برادران براون هریمن و راه امریکایی قدرت» است. شبکه پیشرفت در حال ایجاد جنبشی مبتنی بر ایده است که به گفته خود «برای آینده بهتر در جهانی تحت سلطه صداهایی تلاش می‌کند که از آینده بدتری می‌گویند».

او پیش‌تر رئیس شرکت سرمایه‌گذاری River Twice Capital در نیویورک بوده است. پیش از آن، او رئیس بخش استراتژی‌های جهانی در Envestnet یک شرکت خدمات مالی عمومی بود. در سال ۲۰۰۳ میلادی مجمع جهانی اقتصاد از کارابل تحت عنوان «رهبر جهانی برای فردا» یاد کرد.

کارابل در دانشگاه‌های برجسته ای، چون کلمبیا، آکسفورد و هاروارد تحصیل کرد و مدرک دکترای خود را دریافت نمود. او در چندین دانشگاه برجسته از جمله هاروارد و دارتموث تدریس کرده است و کتاب‌های زیادی در زمینه اقتصاد، سرمایه گذاری، تاریخ و روابط بین الملل نوشته است. او هم چنین، مدیر سابق صندوق رشد امریکا – چین بوده است.

به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه امریکا در سخنرانی روز پنجشنبه خود خطوط کلی مورد انتظار موضع رسمی دولت بایدن در قبال چین را فاش کرد. بلینکن گفت به جای روسیه ولادیمیر پوتین این چین است که قوی‌ترین و مصمم‌ترین تهدید را برای نظم جهانی تحت رهبری آمریکا به نمایش می‌گذارد.

او ادامه داد که تنها چین است که «هم قصد تغییر شکل نظم بین المللی» و هم قدرت انجام این کار را دارد. ایالات متحده به دنبال تشکیل ائتلاف با کشورهای دیگر برای مقابله با چالش متوجه از سوی پکن خواهد بود. نوشته روی دیوار بود. تنها چند روز پیش از آن پرزیدنت بایدن متعهد شد که اگر چین برای تصرف تایوان اقدام کند واشنگتن از تایوان دفاع خواهد کرد.

او با نمایندگان متحدان منطقه‌ای امریکا دیدار داشت و دولتش طرح جدیدی را برای مقابله با نفوذ اقتصادی رو به رشد چین در آسیا پیشنهاد کرد. با این وجود، تمرکز فزاینده بر ظرفیت بالقوه چین برای برهم زدن نظم جهانی فضای همکاری با پکن را کاهش می‌دهد و ما را از توجه به تهدید واقعی در جهان دور می‌سازد: روسیه.

در زمان زمامداری پوتین بر روسیه آن کشور گروزنی پایتخت چچن را در سال ۲۰۰۰ میلادی ویران کرد، در سال ۲۰۰۸ میلادی به گرجستان حمله نظامی انجام داد، کریمه را در سال ۲۰۱۴ میلادی به خاک خود ضمیمه کرد و در سال‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ میلادی از نیروی هوایی خود علیه مخالفان «بشار اسد» در سوریه استفاده کرد. رژیم پوتین از حملات سایبری استفاده کرده، مخالفان داخلی را ترور کرده و قوانینی را تصویب نموده است که برای هر فردی که دولت روسیه را زیر سوال می‌برد احکام زندان سختی در نظر می‌گیرد.

او تهاجم به اوکراین آغاز کرد و به احتمال استفاده از سلاح‌های هسته‌ای اشاره کرده است. پوتین نه تنها قصد خود را برای ترسیم مجدد مرزهای بین المللی و احیای روح اتحاد جماهیر شوروی سابق اعلام کرده بلکه بر اساس آن ایده عمل کرده است.

خنثی کردن بدرفتاری بیش‌تر روسیه از طریق تحریم‌های تجاری، جلوگیری از تامین مجدد ارتش آن کشور و ایجاد ائتلاف بین المللی علیه پوتین نیازمند همکاری جهانی است که چین را نیز شامل می‌شود.

البته در مورد چین باید شفاف‌سازی کنیم. بدون شک طبق هر معیاری از جمله نظامی، اقتصادی و ایدئولوژیک چین دشمن بالقوه قدرتمندتری در مقایسه با روسیه است. حزب کمونیست چین تحت کنترل شدید «شی جین پینگ» نوعی از سرمایه داری تحت حمایت دولت را دنبال می‌کند که باعث می‌شود شرکت‌های خارجی در بازار آن کشور ضرر کنند و قهرمانان ملی قدرتمندی را ایجاد می‌کند.

اولویت حزب بر حاکمیت قانون غلبه دارد و آزادی بیان و حقوق سیاسی به شدت سرکوب شده است. رفتار وحشتناک حکومت چین با اقلیت اویغور و سرکوب حقوق اولیه شهروندان در هنگ کنگ به درستی از سوی دولت امریکا محکوم شده است. چین هم چنین بیش از هر کشور دیگری غیر از ایالات متحده، برای مقابله با برتری نظامی آمریکا در شرق آسیا برای ارتش خود هزینه می‌کند. ناسیونالیسم (ملی گرایی) در حال افزایش چین با این اعتقاد بیان می‌شود که تایوان باید با سرزمین اصلی چین متحد شود و دریای چین جنوبی یک دریاچه چینی است.

با این وجود، این مسائل لزوما چین را به تهدیدی برای رفاه و امنیت آمریکا تبدیل نمی‌کند مگر آن که به هر واژه مخالف و متضاد مقام‌های چینی و به هر نقشه جنگی که توسط ارتش چین طراحی شده به عنوان یک تهدید جدی بنگریم و به اجتناب ناپذیر بودن مفهوم «تله توسیدید» باور داشته باشیم این باور که قدرت‌های نوظهور به سمت درگیری با قدرت‌های مستقر تمایل و گرایش خواهند داشت. هم چنین، نمی‌توان به این نتیجه رسید که هر کشوری که به هنجارهای لیبرال دمکراتیک پایبند نباشد تهدیدی نوظهور برای ایالات متحده محسوب می‌شود.

ایالات متحده هرگز کل سیاست خارجی خود را بر پایه حقوق بشر بنا نکرده و هم چنین نباید این کار را انجام دهد چرا که در غیر این صورت دستور کاری برای مداخله و درگیری بی‌پایان در سطح جهانی خواهد بود و ما را به سوی سراشیبی لغزنده‌ای هدایت خواهد کرد.

حزب کمونیست چین ایالات متحده را به عنوان یک دشمن می‌بیند. اما مایل به تعامل دیپلماتیک بوده است. مکررا از مصونیت ناپذیری مرزهای دولتی دفاع کرده و درباره مصالحه بر سر منافع شخصی درباره موضوعاتی مانند تجارت و تغییرات آب و هوایی مخالفتی از خود نشان نداده است. لفاظی‌های چین در مورد تایوان چیزی بیش از سخنان تند نبوده و در مقایسه با رفتار تاریخی ایالات متحده با آمریکای لاتین محدود شده‌تر به نظر می‌رسد.

حامیان جنگ سرد جدید با چین مطمئنا چشمان خود را به روی استدلال من می‌بندند. آنان خواهند گفت که چین از تعهدات تجاری خود سر باز زده، مکررا توافق نامه‌های مربوط به مسائل آب و هوایی را نقض کرده، از جاسوسی برای سرقت مالکیت معنوی استفاده کرده و در حال ساختن ارتشی بوده که برای آسیب رساندن به ایالات متحده و متحدان‌اش طراحی شده است.

با این وجود، منطقی است که یک قدرت بزرگ در حال ظهور مانند چین برای دفاع خود از جمله درگیری احتمالی با ایالات متحده برنامه ریزی کند. هم چنین، شایان ذکر است که چین به طور عمیق با اقتصاد ایالات متحده و جهان در هم تنیده است.

این کشور بیش از یک تریلیون دلار بدهی آمریکایی را در قالب اوراق بهادار خزانه داری ایالات متحده در اختیار دارد. هم چنین، حکومت پکن از اثر تجمعی سرمایه‌گذاری ایالات متحده در چین سود می‌برد و نیاز به دسترسی به بازارهای خارجی دارد. همه این واقعیت‌ها به اندازه احتمال رویارویی آینده با ایالات متحده رفتار چین را شکل می‌دهد. در مقابل، رفتار روسیه تنها محدود به این است که پوتین تا چه میزان مایل است در مسیر فعلی پیش برود.

به جای آن که چین را به عنوان دشمن بزرگ بعدی خود معرفی کنیم امنیت آمریکا با درک این موضوع بهتر درک می‌شود که رفتار روسیه تنها راه‌هایی را نشان می‌دهد که چین و ایالات متحده علیرغم تنش‌های‌شان به یکدیگر وابسته هستند. ما باید به جای به خطر انداختن روابط دو کشور، این روابط را که برای هر دو کشور (امریکا و چین) به منظور حفظ رفاه، ثبات و امنیت حیاتی است پرورش دهیم. ما هم چنین نباید اجازه دهیم که بیزاری‌مان از نظام داخلی چین اساس نحوه تعامل با کشوری باشد که پس از ما نقشی مرکزی و مهم در نظام جهانی دارد.

به ندرت عاقلانه است که همزمان با دو دشمن درگیر شوید. بایدن باید راه‌های تازه‌ای برای همکاری با چین بیابد نه آن که بخواهد چین را وادار به متفاوت بودن سازد. او باید گام‌های جسورانه‌ای برای کاهش تنش لفظی بردارد مانند لغو تعرفه‌های دوران ترامپ بر کالاهای چینی در ازای کاهش حمایت پکن از پوتین. در غیر این صورت، او این فرصت را از دست خواهد داد تا یک رئیس جمهور باهوش و استراتژیک به نظر برسد و در عوض خود را به عنوان فردی نشان خواهد داد که در هر مرحله‌ای با چین می‌جنگد.

برچسب ها: روسیه آمریکا
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین