مراسم مردمی برای یادبود دو نفر از جانباختگان هواپیمای اوکراینی
هدیه «ریرا» به بچههایی که او را نمیشناسند
مردم با خرید کتابهای حامد اسماعیلیون و عروسک به کودکان سیلزده سیستان و بلوچستان کمک کردند
در ورودی خانه هنرمندان یک میز بزرگ گذاشتهاند و کتابهای حامد اسماعیلیون و دندانپزشکان را رویش چیدهاند. کنار میزها هم چند عروسک مثل چند فیل صورتی نشستهاند در انتظار. حامد اسماعیلیون یک روز از همین روزهای سخت که میگذراند، در صفحه فیسبوکش درباره عروسک فیل ریرا نوشته است: «در آن هواپیما فقط آدمها نبودند. در آن هواپیما فقط خلبان، کادر پروازی و مهماندارها نبودند. در آن هواپیما فقط مردها، زنها و بچهها نبودند. در آن هواپیما فقط پریسا و ریرای من نبودند. در آن هواپیما کتابها و عروسکها هم بودند. در آن هواپیما «اِلی» هم بود؛ فیل صورتیِ ریرا. افتخار آشنایی حضوری با الی نصیبم نشد. الی تازه و در ایران به دوستان ریرا اضافه شده بود و من در گفتوگویی اینترنتی دیده بودمش. الی قرار بود چهارشنبه پیش و بعد از باز کردن چمدانها، اول با من ملاقات کند، بعد با «سه»، «ببری»، «جوبی» و «مانک». الی قرار بود توصیف شود.
یک تراژدی تمامعیار
بخش اول مراسم، نماهنگی از ریرا است، با آهنگی زیبا و تلخ. از گوشه و کنار سالن تاریک، صدای گریه میآید. کسی نیست که چشمهایش خیس نباشد، اما ریرا خلاف همه کسانی که برای یادبودش حاضر شدهاند، در تمام عکسها میخندد. بیژن کامکار جزو میهمانان است و پوریا عالمی، روزنامهنگار و نویسنده، یکی دیگر از میهمانان. دلنوشتهها و خاطرات را دوستان خانواده اسماعیلیون، همکاران و همکلاسیهای سابق پریسا اقبالیان و حامد اسماعیلیون میخوانند. تصویر پنس دندانپزشکی که پریسا برای حامد خریده بود و در میان عکسهای منتشرشده از سقوط هواپیما در میان گلولای بود، روی پرده نقش میبندد و متنی مرتبط خوانده میشود.
بعد دوباره تصاویر ریرا و پریسا در کنار حامد اسماعیلیون یا تنها در حال شادی و خنده نمایش داده میشود. صدایی لرزان از پریسا و مهربانیاش میگوید. از رفاقتش و از سادگیاش. خاطره را بهناز حقیقی یکی از دوستان پریسا اقبالی میخواند. آنچه بیشتر از همه در مراسم به چشم میآید، رنج و درد عمیق دوستان پریسا و حامد است. آنهایی که از نزدیک این خانواده را میشناختند و حالا درگیر تراژدی بزرگ شدهاند.
بغضها با موسیقی و آهنگ لالایی محمد شیخی دوباره به اشک تبدیل میشود. لالایی که پدری برای فرزندش میخواند. بعد نوبت به پوریا عالمی میرسد. او هم از دوستان حامد اسماعیلیون است. روی سن که میآید قبل از شروع سخنانش گریه مجال نمیدهد. او گریه میکند و حضار همراهیاش میکنند؛ از سقوط هواپیما میگوید و سقوط اخلاق و سیاست: «میخواستم از سقوط هواپیما بنویسم، اما باید سقوط اخلاق و سقوط جامعه گفت. مگر میشود از فروریختن حرف زد و فرو نریخت؟ مگر میشود از چیزی که اعصاب تو را به هم میریزد، گفت و عصبانی نشد؟ مگر میشود وقتی غرقشدهای نسخه نجات بنویسی؟»
بعد مریم حسینیان، داستاننویس به روی سن میآید و از راههای مواجهه با تراژدی ملی میگوید. از آنچه این روزها بر مردم ایران میگذرد و از داروی پناه بردن به یکدیگر: «همیشه افسوسها، اگرها، کاشکیها، چراها میتواند پدر آدمیزاد را دربیاورد تا وقتی نفس میکشد. میتواند پدر راستین را به جنون بکشاند، وقتی از خودش میپرسد چرا همسرش بعد از هشتسال دلش خواست به دیدار خانوادهاش بیاید؟ این فضای مجازی میتواند به تبری برای شکستن کمر خانوادههای بازماندگان تبدیل شود، وقتی ناگهان بهطور اتفاقی با لحظهای از ورود عروس و داماد جوانشان روبهرو شوند که حالا زیر تلی از خاک و گل و برگ سبز، کنار هم خوابیدهاند.
«انبوه اندوهان»
بخش پایانی مراسم اجرای وحید تاج و آرش کامور است. «ای میهن،ای انبوه اندوهان دیرین.»
در بیرون سالن جمعیت زیادی با چشمهای گریان ایستادهاند. جمعیتی چندبرابر حاضران در سالن. جمعیت برای خرید کتابها دور میزها حلقه زدهاند و فیلهای صورتی در همان چند دقیقه اول تمام شده است. در گوشهای از راهرو سه دختر جوان ایستادهاند. میگویند حامد اسماعیلیون را قبل از حادثه نمیشناختند. چشمانشان پر از اشک است و به سختی صحبتمیکنند. یکی از آنها میگوید: «قبل از آبان ماه فقط اسم حامد اسماعیلیون را شنیده بودم. بعد از طریق فیسبوکش با او و نوشتههایش آشنا شدم و بعد هم که حادثه اتفاق افتاد، در فیسبوک مطالبش را میخوانم.» ناگهان یکی از آنها در میان اشک و بغض میگوید: «دوستمان هم در هواپیما بود. ٢٧ سالش بود. دانشجوی ساکن کانادا؛ ایمان اقابانی.»
گریه مانع میشود تا جملهاش را کامل کند. بعد از چند لحظه دوباره ادامه میدهد: «شب آخر قبل از حادثه عکسی از خودش در هواپیما فرستاد و نوشت بچهها دوستتان دارم. مواظب خودتان باشید و به امید دیدار. نمیدانم وقتی حال ما این است خانوادهها چطور قرار است با چنین داغی کنار بیایند.»
اجساد ریرا اسماعیلیون و پریسا اقبالیان قرار است با حامد اسماعیلیون به کانادا بروند و آنجا دفن شوند و پنجشنبه سوم دی ٩٨، تنها مراسم یادبود جمعی است که برای دو نفر از جانباختگان سقوط هواپیمای اوکراینی در ایران برگزار شده؛ یادبودی مردمی برای «پریسا» و «ریرا».