bato-adv
کد خبر: ۳۳۷۳۹۵
امیر محبیان:

این نقد از جناب قالیباف بعید است

آقای قالیباف به هر دلیلی در حال تغییر فاز رفتار سیاسی خود است. اساسا تحول می‌تواند مفید باشد و قالیباف فردی با رویکرد فعال است حضورش در حوزه نظر هم می‌تواند مفید باشد.

تاریخ انتشار: ۱۳:۴۵ - ۳۰ آبان ۱۳۹۶
«این گزاره را باید تحلیل جدی کرد. این نقد از جناب قالیباف بعید است. این تهمت اصلاح‌طلبان افراطی بود. جریان اصولگرایی کجا مقابل رای مردم ایستاد؟ وقتی رییس دولت اصلاحات پیروز شد، جناب ناطق اولین کسی بود که تبریک گفت. این را مقایسه کنید با رفتار رقیب در سال ٨٨. این که جریان اصولگرایی برنامه دقیقی برای جذب نسل نو ندارد به معنای فقدان مردم باوری نیست.»
 
امیر محبیان، موسس حزب نواندیشان و فعال سیاسی اصولگرا در گفت‌وگو با اعتماد آنلاین سخنرانی اخیر محمدباقر قالیباف را تحلیل و ارزیابی کرده است. او از این تغییر قالیباف دفاع می‌کند اما در مقابل موضع‌گیری‌های قالیباف می‌گوید که جریان اصولگرا به نظرش کارنامه درخشانی ندارد اما کارنامه قابل قبولی دارد.
 
در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:
 
آقای قالیباف در سخنرانی دوشنبه خود گفت که جریان اصولگرایی در حرف و عمل معتقد به مکتب امام است اما این جریان کارنامه قابل قبول و قابل دفاعی ندارد و حتی در هدفگذاری و روش و ابزار هم بدسلیقگی داشته است. نظرتان درباره این اظهارات آقای قالیباف چیست؟
سخنان آقای قالیباف را از دو منظر می‌توان نگریست. نخست از منظر یک جریان اصلاحی درون جریان اصولگرا که می‌خواهد با نقد گذشته اصولگرایی را با شرایط نوین آشتی داده و مدیریت تغییر را کلید زند. از این منظر این نقدها غلط نیست و حتی می‌توان در مواردی نقدهایی شدیدتر را مطرح کرد. زیرا از این موضع، ما در حال انداختن تقصیر بر گردن کسی نیستیم بلکه از منظر درون جناحی روند اصلاح را دنبال می‌کنیم. به عبارتی نهایتا نگاه ریویزیونیستی (تجدیدنظرطلبانه) داریم که من بر خلاف نگاه مارکسیستی آن را مفهوم بدی نمی‌دانم. اما خطرناک آن است که این نقدها از موضع اپورتونیستی(فرصت‌طلبانه) مطرح شود. در این حالت ناقد هدف اصلاحی ندارد بلکه قصد موج‌سواری روی نقدهایی را دارد که شاید صحیح هم باشند. البته برداشت من از نقدهای آقای قالیباف، نقدهای اصلاحی است. لکن نقدها و شعارهایی که از سوی ایشان داده می‌شود، هم باید از کانال نقد سخت بگذرد تا پخته گردد. چنانچه بعضی از نقدهای دانشجویان علم و صنعت را اتفاقا قابل تامل دیدم. از سوی دیگر جریان اصولگرا به نظر من کارنامه درخشانی ندارد اما کارنامه قابل قبولی دارد. این جریان در برابر امواج سنگین محصول اصلاح‌طلبی رادیکال که خودشان نام اصقلاب یعنی اصلاح‌طلبی بنیان‌کن بر آن گذاشته بودند، مقاومت کرد. این جریان اصالت داشت و اتفاقا زمانی که بعضی جریان‌های خودی تحت عنوان نواصولگرایی (قبل از آقای قالیباف) پراگماتیسم (عمل‌گرایی) رادیکال و پیروزی به هر قیمت را دستور کار قرار دادند، شاهد شکاف‌های سخت در پایه‌های اخلاقی اصولگرایی شدیم که بعد به خیلی جاها کشید. بنابراین ضمن تشکر از آقای قالیباف که نقد را کلید زدند، فکر می‌کنم بحث ابتدایی باید میان کسانی صورت گیرد که تحلیل دقیقی از تاریخ و علل وقوع تحولات در کشور و به ویژه جریان اصولگرایی دارند.
 
آیا شکست قالیباف باعث شده که علیه اصولگرایان موضع بگیرد؟
من ترجیح می‌دهم نیت‌خوانی نکنم. آقای قالیباف به هر دلیلی در حال تغییر فاز رفتار سیاسی خود است. اساسا تحول می‌تواند مفید باشد و قالیباف فردی با رویکرد فعال است حضورش در حوزه نظر هم می‌تواند مفید باشد.
 
چرا آقای قالیباف در حال تغییر فاز سیاسی است؟
انسان متحول است. اشکالی ندارد که تغییر موضع صورت بگیرد. فقط باید منطق تحول درست داشته باشد. نام قالیباف با مدیریت عجین شده و اتفاقا مدیر توانمندی هم بود ولی اکنون می‌خواهد تصویر سیاسی در قامت راهبری جریان نواصولگرایی برای خود ایجاد کند. این هم اشکالی ندارد. چرا باید نگران باشیم؟ در مسیر نقد درست او را کمک هم می‌کنیم. جریان اصولگرایی تحمل و پذیرش خوبی دارد.
 
ولی در عین حال برخی بر این باورند که چون چند دوره است که اصولگرایان در انتخابات‌ها شکست خورده‌اند به همین خاطر آقای قالیباف در نظر دارد تا برای کسب جایگاه مردمی از اصولگرایان فاصله بگیرد و به نقد آنان بپردازد.
اگر برای جلب نظر مردمی و کسب جایگاه مردمی فعالیت می‌کند، کار بدی نمی‌کند. نقد هم منطقی باشد مفید است و هیچ اشکالی ندارد.
 
آقای قالیباف همچنین گفته که اصولگرایی می‌توانست خواست‌های انقلاب اسلامی را محقق کند اما نتوانست. در این باره نظرتان چیست؟
اصولگرایی تنها قدرت حاکم بر عرصه سیاسی نبود. اصولگرایی یکی از جریانات سیاسی بود. وقتی که در دوران جنگ دولت دست جریان مخالف اصولگرایی و بعد هشت سال در اختیار خط مرحوم هاشمی و بعد هم هشت سال در اختیار دولت اصلاحات بود، با بیست‌وپنج سال زیرسازی جریان غیر اصولگرا، چطور انتظار داریم که اصولگرایان یک تنه همه خواسته‌های نظام را تحقق بخشند؟ تکلیف مالایُطاق نباید کرد. البته قبول دارم اصولگرایی در حد توان خود ظاهر نشد و این قابل نقد است و بارها در باب آن نوشته‌ام اما در نقد نباید بی‌انصافی کرد.
 
ولی بر خلاف آن چه شما می‌گویید بسیاری بر این باورند که همواره امکانات دولتی و حکومتی اصولگرایان بیشتر از هر جریان سیاسی دیگری بوده از جمله این که جریان رقیب اصولگرایان در انتخابات‌های مختلف با فیلتر شورای نگهبان روبه‌رو بوده و در همین حال اصولگرایان توانستند اکثریت را در مجلس به دست بگیرند.
این که امکانات دولتی و حکومتی در اختیار اصولگرایان باشد، تهمت است و باید اثبات شود. کجا اصولگرایان از امکانات حکومتی به سود خود بهره خلاف برده‌اند؟ اما به گمانم منظور شما همسویی بعضی از نهادهای حکومتی مثل شورای نگهبان با اصولگرایان است. این حرف دقیق نیست بلکه این نهادها و اصولگرایان برداشت و باور مشترکی دارند؛ نه آن که آنها در خدمت اصولگرایان باشند. مثلا اگر ما مواضع و نگرش مشترکی میان اصلاح‌طلبان و کشورهای غربی و آمریکا ببینیم، آیا شما این ادعا را که اصلاح‌طلبان نیروی آمریکایی‌ها هستند، قبول می‌کنید؟ اگر آن را می‌پذیرید ما هم منطق شما را بپذیریم. شورای نگهبان هم در رد و تایید افراد تابع قوانین خود است و خود پاسخگوی اقدامش است.
 
صحبت‌های آقای قالیباف چند نکته قابل تأمل داشت: این جریان (اصولگرایی) شعار مردم‌باوری را داد اما در عمل به آن باور نداشت و اعتقاد قلبی به مردم‌باوری در این جریان سیاسی نبود. نواصولگرایی با فرهنگ پدرخواندگی ساخته نمی‌شود. نواصولگرایی پدرخوانده نمی‌خواهد. هیچکس دیگر حق ندارد به عنوان پیشکسوت جلوی بروز این ظرفیت عظیم جوانان باانگیزه و پخته را سد کند. پیله‌های مصلحت‌اندیشی که دور برخی مسئولان پیچیده شده را پاره کنید. در این مورد چه نظری دارید.
این گزاره را باید تحلیل جدی کرد. این نقد از جناب قالیباف بعید است. این تهمت اصلاح‌طلبان افراطی بود. جریان اصولگرایی کجا مقابل رای مردم ایستاد؟ وقتی رییس دولت اصلاحات پیروز شد، جناب ناطق اولین کسی بود که تبریک گفت. این را مقایسه کنید با رفتار رقیب در سال ٨٨. این که جریان اصولگرایی برنامه دقیقی برای جذب نسل نو ندارد به معنای فقدان مردم باوری نیست.
 
اساسا باید دقت کنیم تهمت عدم مردم‌باوری اصلاح‌طلبان رادیکال به اصولگرایان از منظر دیگری گفته می‌شود. آنها می‌گفتند مردم مقابل نظام و خواست آنها در تقابل با خواست نظام است و ما یعنی اصلاح‌طلبان مردم را انتخاب کرده‌ایم و اصولگرایان نظام را!
این منطق آنها بود. این منطق غلط بود چون وقتی اکثریت بعدا کس دیگری را که از آنها نبود، برگزید. آنها به جای مردم‌گرایی به تحقیر مردم دست زدند. بنابراین نباید تهمت‌های تندروها علیه اصولگرایان را تکرار کنیم. موضع اصولگرایان اتفاقا همیشه مردم‌گرایانه بوده است ولی طبعا هنگامی که میان عرف غالب طبقه‌ای از جامعه و شرع تعارض بوده، شرع را برگزیده‌اند. این افتخار اصولگرایی و بخشی از هویت آن است. والا هیچگاه آن اصولگرایی که می‌شناسیم رای غالب مردم را رد نکرد.
 
در عبارت «نواصولگرایی با فرهنگ پدرخواندگی ساخته نمی‌شود و پدرخوانده نمی‌خواهد»، این مفهوم مستتر است که گویی جریان اصولگرایی تابع پدرخوانده‌هایی بوده است. خیر جریان اصولگرا هیچگاه پدرخوانده نداشته است، بلکه جامعتین را به عنوان راهنمایان شرعی خود برگزیده بود که حکم پدرخواندگی نداشتند. اساسا پدر معنوی جریان اصولگرا شمرده می‌شدند و هر جریانی که از آنها فاصله گرفت، از منبع سالم شریعت دور شد. یکی از نقدهای ما به بعضی جریان‌های اصولگرا همین فاصله گرفتن از این جماعت‌های علما بود که به خود اجتهادی و غیر اخلاقی عمل کردن انجامید. از طرف دیگر، باز هم دقت نمی‌شود که اصلاح‌طلبان رادیکال امنیتی این تهمت را به اصولگرایان می‌زدند و نظم و اطاعت آنها از رهبری و ولایت را نظم پادگانی توصیف می‌کردند. آنها به دلیل گرایش‌های سکولار دیگر درک درستی از مفهوم ولایت‌پذیری نداشتند. این را نباید افراد با ریشه‌های اصولگرا تکرار کنند. جریان اصولگرا جریان مافیایی نیست که پدرخوانده بخواهد. جریان اصولگرا جریانی با نظم اعتقادی بود که البته اکنون ضعیف شده و باید احیا شود. در مورد استفاده از نیروی جوان هم باید تحلیل دقیق داد، نه لزوما هر جوانی خوشفکر است و نه هر کهنسالی بی‌فکر. باید تجربه سالمندان و شور و انرژی جوانان ترکیب منطقی شود.
 
و نظرتان در مورد این عبارت آقای قالیباف مبنی بر پاره‌کردن پیله‌های مصلحت‌اندیشی چیست؟
مصلحت‌اندیشی مفهوم فرعی و محصول عقل‌گرایی است. مصلحت‌اندیشی را نباید نفی کرد. به گمانم نظر آقای قالیباف ترس‌هایی است که تحت لوای مصلحت‌اندیشی خود را عرضه می‌کنند. این ترس‌ها در واقع محافظه‌کاری بوروکراتیسم است که هر جریان انقلابی را خفه می‌کند. با این مفهوم با قالیباف هم نظر هستم ولی باید دقیق توضیح داده شود.»
bato-adv
مجله خواندنی ها