چگونه بی سوادی، چوب لای چرخ اقتصاد کشور میشود؟
بی سوادی و فقر سرایت پذیر است. وقتی سرپرست خانواده بی سواد و فقیر است، فرزندانی بی سواد و فقیر بزرگ میکند، چرا که از پس هزینههای تحصیل فرزندانش بر نمیآید و حتی نمیتواند هزینه سلامت فرزندانش را تامین کند. در این شرایط از دو زاویه درگیر مشکل میشود و نه تنها ایجاد فقر میکند، بلکه چرخه فقر را بزرگ و بزرگتر میکند.
کاش به جای این همه ذرهبین برای کشف خطوط قرمز و سبز و زرد رسانهها، برای دیدن آن همه سوءتدبیرها در اداره اقتصاد و فرهنگ کشور که با چشم غیرمسلح و حتی کمبینا قابل رویت است وقت میگذاشتیم و برای شکمهای گرسنه و امیدهای بر باد رفته فکری میکردیم و جوانان را به ماندن و تلاش و کوشش در راه اعتلای وطن ترغیب میکردیم و نیز به جای برخورد حذفی با منتقدین دلسوز [اگر کتاب نمیخوانیم]لااقل همین یادداشتها و نکتههای خیرخواهانه را میخواندیم.
بر اساس آمارهای موجود شهرهای کرمانشاه و پاوه ببیشترین باسوادان استان کرمانشاه را به خود اختصاص دادهاند.
وی به افزایش تعداد بی سوادان در 12 استان در بین سال های 1386 تا 1390 اشاره کرد و ادامه داد: بر اساس سرشماری ها تعداد بیسوادان در بین این سال ها حدود 400 هزار نفر افزایش ی
35سال پس از تشکیل سازمان نهضت سوادآموزی، حالا رئیس این سازمان از وجود نزدیک به ۱۰میلیون بیسواد در ایران خبر داده است.
استاندار کرمانشاه با بالا و نگران کننده توصیف کردن نرخ بی سوادی در کرمانشاه، خواستار تلاش همه مسئولان برای کاهش این مسئله شد.
«انسانها نه صرفاً برای زیستن، بلکه برای خوب زیستن، به زندگی در جامعه ادامه می دهند.» شاید به جرات بتوان گفت که فراهم آوردن شرایطی برای «خوب زیستن» وجه مشترک تمام کسانی بود که در 24 خردادماه سال جاری به حسن روحانی رای دادند. آن ها که مایل بودند در کنار چرخ سانتریفیوژها «چرخ زندگی» شهروندان هم بچرخد. آنها که از ادعای«مدیریت جهان» خسته شده بودند و فشار «کاغذپاره های تحریم» را بر زندگی عینی خود حس می کردند. آنها که گوششان از وعده های مکرر و امروز و فردا کردن برای «فروپاشی غرب و نظام سرمایه داری» آزرده شده بود و خواهان گشودن عزت مندانه و هوشمندانه درهای کشور به روی جهان خارج بودند.
آیا نسل چهارم و پنجم انقلاب، بیسواد میشوند؟