bato-adv
bato-adv
صدای جدید سیاست خارجی آمریکا؛

تأثیرات ماندگار و فهم‌‏نشده دوران ریاست‌‏جمهوری جیمی کارتر

تأثیرات ماندگار و فهم‌‏نشده دوران ریاست‌‏جمهوری جیمی کارتر

کارتر از تجارت آزاد حمایت می‏‌کرد و معتقد بود که سیاست خارجی ایالات متحده باید بازتابی از بهترین ارزش‌‏های این کشور باشد. هرچند کارتر آماده بود در مورد سیاست‌‏های کلیدی جنگ سرد موضعی جنگ‏‌طلبانه اتخاذ کند، اما همواره به این واقعیت افتخار می‏‌کرد که در طول دوران ریاست‏‌جمهوری‏اش هیچ آمریکایی‌‏ای در نبرد کشته نشد.

تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۱۱ دی ۱۴۰۳

استورات آیزنستات مشاور سیاست داخلی کاخ سفید در دوران کارتر در مطلبی به بررسی دوران کارتر پرداخته است.

به گزارش هم‌میهن، او نوشته است: در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸، جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، با یک بحران مهم روبه‌رو شد. برای نزدیک به دو هفته، او در کمپ دیوید با انور السادات، رئیس‌جمهور مصر و مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل، در تلاش برای دستیابی به یک توافق تاریخی صلح بود.

اگرچه بگین تندرو در بسیاری از موضوعات از خود ناسازگاری نشان می‌داد، اما کارتر با دور زدن او و مذاکره مستقیم با موشه دایان، وزیر خارجه وقت اسرائیل، وایزمن، وزیر دفاع، و آهارون باراک، مشاور حقوقی، به پیشرفت‌های عظیمی دست یافت، اما در روز سیزدهم مذاکرات، بگین خط و نشان خود را کشید. او اعلام کرد که دیگر نمی‌تواند سازش کند و مذاکرات را ترک خواهد کرد. این همان مذاکراتی بود که کارتر اساس ریاست‌جمهوری‌اش را بر آن بنیان نهاده بود و حالا در معرض ویرانی بود.

اما پس از آن، کارتر یک حرکت شخصی انجام داد. کارتر که می‌دانست بگین هشت نوه دارد و به شکلی استثنایی آنها را دوست دارد، عکس‌هایی از آن سه رهبر حاضر در مذاکرات امضا کرد و آنها را به نام هر نوه خطاب کرد و سپس شخصاً آنها را به اتاق بگین برد.

بگین در حال آماده شدن برای کمپ دیوید بود. وقتی بگین عکس‌ها را دید و نام نوه‌هایش را یکی پس از دیگری خواند، لب‌هایش شروع به لرزیدن کرد و اشک از چشمانش سرازیر شد و ساک‌های مسافرتی‌اش را زمین گذاشت. کمی بعد، بگین در همان روز با انورسادات مورد آنچه که شش ماه بعد به چهارچوب معاهده صلح مصر و اسرائیل تبدیل شد، به توافق دست یافت.

در اوایل سال ۱۹۸۱ و در سال‌های پس از خروج کارتر از قدرت، اجماع در واشنگتن اغلب بر این بود که سیاست خارجی او یک سیاست‌خارجی ناموفق و شکست‌خورده بوده است. کارتر دوره ریاست‌جمهوری‌اش را خود با اعلام این هشدار آغاز کرد که تسلیم «ترس بی‌حد و حصر از کمونیسم» نمی‌شود. بسیاری از منتقدان او این سخنان را نشانه ضعف او در برابر اتحاد جماهیر شوروی می‌دانستند.

همچنین در دوران ریاست جمهوری او بود که انقلاب اسلامی ایران و بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا در تهران، به وقوع پیوست. علاوه بر این، رویکرد کارتر مبنی بر درآمیختن قدرت نرم و سخت آمریکا، ارائه تعریفی مشخص از رویکرد او نسبت به جهان را دشوار کرده و فهم اشتباه از آن را آسان کرد. از این جهت بود که دستاورد‌های کارتر بلافاصله بعد از شکست او دربرابر رونالد ریگان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۹۸۰، از یاد‌ها رفت.

اما همانطور که در آخرین روز مذاکرات کمپ دیوید رخ داد، کارتر در طول یک دوره ریاست‌جمهوری خود، میراثی پایدار و مثبت در سیاست خارجی از خود بر جای گذاشت که کمتر کسی می‌تواند به آن برسد. کارتر که بیش از یک سال گذشته را در آسایشگاه گذرانده، باید رضایت زیادی از کارنامه خود داشته باشد. او یک اینترناسیونالیست لیبرال و صلح‌جو بود که در استفاده از نیروی نظامی به نفع دیپلماسی بسیار محتاط بود.

این رویکردی بود که کارتر آن را دهه‌ها پس از ترک ریاست‌جمهوری ادامه داد و به خاطر آن جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۲ به او اعطا شد. کارتر از تجارت آزاد حمایت می‌کرد و معتقد بود که سیاست خارجی ایالات متحده باید بازتابی از بهترین ارزش‌های این کشور باشد. هرچند کارتر آماده بود در مورد سیاست‌های کلیدی جنگ سرد موضعی جنگ‌طلبانه اتخاذ کند، اما همواره به این واقعیت افتخار می‌کرد که در طول دوران ریاست‌جمهوری‌اش هیچ آمریکایی‌ای در نبرد کشته نشد.

رقابت نظامی با مسکو

زمانی که کارتر در سال ۱۹۷۷ وارد کاخ سفید شد، جنگ سرد عمیقاً ریشه دوانده بود. اتحاد جماهیر شوروی به شدت از طریق ارتش‌های نیابتی‌اش در آفریقا در آنگولا، اتیوپی، نامیبیا و شاخ آفریقا در حال گسترش حوزه نفوذ بود. این کشور همچنین در حال ساخت زرادخانه هسته‌ای، سرکوب بیشتر مخالفت‌های داخلی، سخت‌تر کردن مهاجرت یهودیان شوروی و اعمال کنترل مطلق بر بلوک کمونیستی بود.

در همین حال، دیکتاتور‌های طرفدار آمریکا و چهره‌های ضدکمونیست در سرتاسر آمریکای لاتین، و همچنین در بخش‌هایی از آسیا و آفریقا، با حمایت دولت‌های نیکسون و فورد، به قدرت رسیدند و خاورمیانه، همچنان پس از جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳، در وضعیتی بود که ممکن بود هر لحظه همچون آتش‌فشانی فوران کند.

همزمان قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا و متحدانش رو به افول بود. هزینه‌های دفاعی ایالات متحده از زمان خروج این کشور از ویتنام در چهار سال قبل از آن، به صورت واقعی کاهش یافته بود. اعضای ناتو روی توانایی‌های نظامی خود سرمایه‌گذاری نکرده بودند و رهبری اقتصادی ایالات متحده در جهان به واسطه کاهش ارزش دلار و بن‌بست در مذاکرات تجاری بین‌المللی توکیو به چالش کشیده شد.

کارتر در سال ۱۹۷۶ به‌عنوان یک لیبرال در عرصه سیاست‌خارجی، مبارزات انتخاباتی خود را آغاز کرده بود. او متعهد شد که تعداد موشک‌های اتمی و کلاهک‌های اتمی آمریکا را کاهش دهد، هزینه‌های دفاعی را سالانه ۵ تا ۷ میلیارد دلار کمتر کند و تمام نیرو‌های زمینی و تسلیحات هسته‌ای آمریکا را از کره‌جنوبی خارج کند. او قول داد که حقوق بشر را برخلاف سیاست و رویکرد مورد نظر ریچارد نیکسون و جرالد فورد، و هنری کیسینجر، که هر دو به‌عنوان وزیر امور خارجه خدمت می‌کردند، در مرکز توجه سیاست‌خارجی خود قرار دهد.

کارتر، اما پس از روی کار آمدن، متوجه شد که با توجه به افزایش سریع قدرت نظامی و هسته‌ای اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده نیز به قدرت سخت‌تری نیاز دارد و بنابراین اقداماتی را برای تقویت قدرت نظامی آمریکا انجام داد. او اغلب بین توصیه‌های ربیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی جنگ‌طلب خود و سایروس ونس، وزیر امور خارجه صلح‌طلبش، گرفتار می‌شد.

کارتر به جای کاهش هزینه‌های دفاعی، آن را افزایش داد و کاهش هزینه‌ها پس از ویتنام را معکوس کرد و به‌دنبال بازسازی ارتش ایالات متحده رفت. واقعیت این است که او هزینه‌های دفاعی آمریکا را در طول دوره چهارساله خود حدود ۱۲ درصد افزایش داد. در واقع، بیشتر سیستم‌های تسلیحاتی اصلی که بعد‌ها توسط دولت ریگان مستقر شدند، پیشتر در زمان کارتر تائید شده بودند. سیاست استقرار و استفاده از سامانه‌ها و تجهیزاتی نظیر بمب‌افکن رادارگریز، موشک متحرک MX و موشک‌های کروز مدرن در دوران کارتر تصویب شد. یک مطالعه در پنتاگون در سال ۲۰۱۷ به این نتیجه رسید که «انقلاب ریگان در هزینه‌های دفاعی در واقع در سال‌های آخر دولت کارتر آغاز شد».

هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ به افغانستان حمله کرد، کارتر حتی یک چرخش جنگ‌طلبانه‌تر را در پیش گرفت. او این درگیری را «جدی‌ترین تهدید برای صلح از زمان جنگ جهانی دوم» توصیف کرد و حتی منتقدانش نیز این موضع سخت او را تحسین کردند. او صادرات غلات به اتحاد جماهیر شوروی را تحریم کرد، ایالات متحده تحریم بازی‌های المپیک در مسکو را اعلام کرد.

در ادامه تحریم‌های اقتصادی علیه اتحاد جماهیر شوروی اعمال شد. علاوه بر این، کارتر تاکید کرد که ایالات متحده از زور استفاده خواهد کرد تا اطمینان حاصل کند که جریان نفت آزادانه از خلیج‌فارس جریان خواهد یافت. این همان مفهومی بود که بعد‌ها به دکترین کارتر معروف شد و تا امروز نیز به‌عنوان یک اصل در سیاست‌خارجی ایالات متحده آمریکا پذیرفته شده است.

کارتر همچنین با متقاعد کردن متحدان اروپایی بی‌میل آمریکا، به‌ویژه هلموت اشمیت، صدراعظم آلمان، برای میزبانی سلاح‌های هسته‌ای میان‌برد در خاک آلمان برای مقابله با موشک‌های متحرک شوروی، فشار بر اتحاد جماهیر شوروی را افزایش داد. میخائیل گورباچف، رهبر شوروی، بعداً گفت که این حرکت کارتر به او کمک کرد که مقامات شوروی را متقاعد کند که باید به سمت مذاکرات خلع سلاح حرکت کنند. ریگان اغلب اعتبار معاهده SALT II، با روسیه را به نام خود ثبت می‌کرد. این معاهده مهم موجب کاهش تسلیحات هسته‌ای مسکو شد، اما در واقع این کارتر بود که در مورد این معاهده با مسکو مذاکره کرد.

کارتر همچنین با ایجاد روابط با چین، شوروی را به چالش کشید. نیکسون و کیسینجر آب شدن تاریخی یخ روابط ایالات متحده و چین را در سال ۱۹۷۲ آغاز کردند، اما این کارتر بود که پس از آن روابط آمریکا را با جمهوری خلق چین که در آن زمان دشمن اتحاد جماهیر شوروی بود، با به رسمیت شناختن کامل دیپلماتیک در سال ۱۹۷۹ عادی کرد. این مرحله مستلزم پایان دادن به روابط رسمی دیپلماتیک آمریکا با تایوان بود.

اما کارتر روابط جدیدی را با این جزیره تحت قانون روابط تایوان ایجاد کرد که این قانون مفهوم زیرکانه «ابهام استراتژیک» بود که به موجب آن ایالات متحده توانایی دفاع از تایوان در برابر تهاجم چین را بدون قول صریح به انجام آن، حفظ می‌کند. این قانون امروز هم مبنای سیاست ایالات متحده در قبال چین و تایوان است.

مدافع حقوق بشر

اگرچه کارتر در صورت لزوم می‌توانست سخت‌گیر باشد، اما محور سیاست‌خارجی او همانگونه که در مبارزات انتخاباتی خود وعده داده بود، حقوق بشر بود. او عمیقاً روابط ایالات متحده با آمریکای لاتین را متحول کرد. او در سال ۱۹۷۷ درباره معاهده کانال پاناما مذاکره کرد، و کنترل نهایی این کانال را به پاناما منتقل کرد. این اقدام نارضایتی دیرینه بسیاری از آمریکایی‌های لاتین‌تبار را برطرف کرد. البته کارتر برای انجام این کار سخت‌ترین نبرد کنگره در دوران ریاست‌جمهوری خود را برای جلب موافقت سنا برای تصویب قرارداد انجام داد.

او کمک نظامی به دیکتاتور‌هایی مانند خورخه رافائل ویدلا در آرژانتین، ارنستو گیزل در برزیل و آگوستو پینوشه در شیلی را قطع کرد و تهدید کرد که اگر هزاران زندانی سیاسی آزاد نشوند، کمک به کشور‌هایی نظیر گواتمالا و اروگوئه را متوقف خواهد کرد. در سال ۱۹۷۷، به ابتکار کنگره و با حمایت شدید کارتر، وزارت امور خارجه ایالات متحده اولین گزارش سالانه حقوق بشر در سراسر جهان را منتشر کرد. ارزیابی عمومی از وضعیت حقوق بشر در نزدیک به ۲۰۰ کشور از زمان کارتر در همه دولت‌های ایالات متحده آمریکا ادامه یافت و سیاست حقوق بشری کارتر ضربه‌ای سخت به اتحاد جماهیر شوروی زد.

کارتر به‌طور علنی از مخالفان شوروی مانند آندری ساخاروف حمایت کرد، از مهاجرت یهودیان شوروی حمایت کرد، و از مبارزه مخالفان یهودی شوروی مانند ناتان شارانسکی حمایت کرد. آناتولی دوبرینین، دیپلمات روسی، که از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۸۶ به عنوان سفیر مسکو در ایالات متحده خدمت کرد، اذعان کرده که سیاست‌های حقوق بشری کارتر «به پایان جنگ سرد کمک کرد»، زیرا این سیاست‌ها «نقش مهمی در روند طولانی و دشوار آزادی‌های اجتماعی در داخل اتحاد جماهیر شوروی ایفا کردند.»

اوج دستاورد‌های سیاست خارجی کارتر، توافقنامه کمپ دیوید و معاهده صلح مصر و اسرائیل بود که در سال ۱۹۷۹ دنبال شد. این توافق یکی از بزرگترین دستاورد‌های دیپلماتیک و شخصی هر رئیس‌جمهور ایالات متحده قبل یا بعد از کارتر است. کارتر به عنوان یک رئیس‌جمهوری عمیقاً مذهبی، خاورمیانه را در اولویت قرار داد، زیرا می‌خواست صلح را در سرزمین مقدس مستقر کند.

او به‌عنوان یک واقع‌گرای جنگ سردی، به درستی خاورمیانه را به میدان نبرد کلیدی برای مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی می‌دانست. او با غوطه‌ور شدن در روند پیچیده صلح خاورمیانه، یکی از بزرگترین قمار‌های دوران ریاست‌جمهوری خود را انجام داد. پس از آنکه مصری‌ها و اسرائیلی‌ها به تنهایی نتوانستند به توافق برسند، کارتر – به‌رغم مخالفت‌های مشاورانش - سادات و بگین را به اقامتگاه ریاست‌جمهوری در کمپ دیوید دعوت کرد.

در طی ۱۳ روز مذاکرات طاقت‌فرسا، کارتر شخصاً بیش از ۲۰ پی‌نویس از یک توافقنامه صلح نوشت که عمدتاً از طریق رفت و آمد مذاکراتی بین تیم‌های مصری و اسرائیلی انجام شد چراکه رابطه بین سادات و بگین بسیار مسموم بود. در پایان، مذاکره تا آخرین ساعات طول کشید تا بگین، نخست‌وزیر اسرائیل، معتقد شود اسرائیل باید ایده امتداد سرزمینی از دریای مدیترانه تا رود اردن را کنار بگذارد. با این حال، توافقنامه کمپ‌دیوید هر چند تاریخی بود، اما چارچوبی غیرالزام‌آور بود که قرار بود ظرف سه ماه به یک معاهده قانونی الزام‌آور تبدیل شود.

وقتی شش‌ماه سپری شد و پیشرفتی حاصل نشد، کارتر روش دیگری را برای صلح انجام داد و بار دیگر برخلاف توصیه مشاورانش به منطقه سفر کرد تا شخصاً در مورد این معاهده مذاکره کند و اکنون با پیش‌نویس توافقنامه‌های خود بین اسرائیل و مصر رفت و آمد می‌کند. در نهایت کارتر با بگین در سوئیت ریاست‌جمهوری هتل کینگ دیوید بیت‌المقدس به توافق رسید تا به ۴۰ سال درگیری بین اسرائیل و مصر پایان داده شود. این توافق پایه‌های صلح دوجانبه‌ای را ایجاد کرد که تا امروز و حتی در بحبوحه جنگ وحشتناکی که از اکتبر ۲۰۲۳ منطقه را فراگرفته است، پابرجاست.

کارتر و انقلاب ایران

هیچ ارزیابی منصفانه‌ای از میراث سیاست‌خارجی کارتر نمی‌تواند بدون بررسی رویکرد او در قبال ایران، کامل و جامع باشد. در فاصله چند هفته در اوایل سال ۱۹۷۹، انقلاب اسلامی، ایران را از یک متحد چندین دهه‌ای برای آمریکا به یک دشمن خودخوانده تبدیل کرد. در اواخر همان سال، دانشجویان ایرانی به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و بیش از ۵۰ آمریکایی را به مدت ۴۴۴ روز گروگان گرفتند.

کارتر اشتباهات زیادی مرتکب شد که منجر به وقوع بحران شد. تمرکز دولت او بر روند صلح میان مصر و اسرائیل، ایران را در نقطه کور توجهات واشنگتن قرار داد. کارتر، در شب سال نو سال ۱۹۷۷ ایران را «جزیره ثبات» خطاب کرده بود. درست یک سال قبل از اینکه محمدرضا پهلوی مجبور به ترک ایران شود. دستگاه‌های اطلاعاتی ایالات متحده با ناکامی در پیش‌بینی وقوع انقلاب اسلامی، کارتر را با بدترین شکست اطلاعاتی در تاریخ مدرن آمریکا مواجه کردند. سازمان سیا، متوجه نشده بود که شاه حمایت همه اقشار جامعه را از دست داده و نمی‌دانست که او سرطان لاعلاج دارد. تنها شش هفته قبل از فرار شاه، آژانس اطلاعاتی آمریکا به کارتر گفته بود که ایران آماده انقلاب نیست.

برخی از منتقدان، از جمله کیسینجر، معتقدند که سیاست حقوق بشر کارتر شاه ایران را تضعیف کرد. اما کارتر، به‌رغم نقض گسترده حقوق بشر توسط ساواک، هرگز به طور علنی از سوابق حقوق بشر شاه انتقاد نکرد و تنها به‌طور خصوصی به او توصیه می‌کرد که با عناصر میانه‌رو در جامعه ایران ارتباط برقرار کند. در عوض، کارتر به شاه اطمینان داد که ایالات متحده از اقدامات نظامی برای سرکوب ناآرامی‌های فزاینده حمایت خواهد کرد.

او ژنرال رابرت هایزر را برای حمایت از شاه در برابر آیت‌الله روح‌الله خمینی به تهران فرستاد، و مجوز اقدام مخفیانه برای تضعیف انقلابیون ایران را صادر کرد. با این وجود، به‌رغم اقدامات اشتباه آمریکا، این شاه بود که موجب شکست خودش شد نه کارتر. اگر قرار باشد کارتر را برای فروپاشی دولت غرب‌گرا در ایران سرزنش کنیم به طور اولی باید دوایت آیزنهاور را نیز برای شکست در برابر فیدل کاسترو در کوبا سرزنش کنیم.

وقتی نوبت به بازگرداندن گروگان‌های آمریکایی رسید، کارتر در نهایت دیپلماسی را به قدرت سخت ترجیح داد. او با رد توصیه من و برژینسکی برای محاصره بندر‌های جزیره خارک، جایی که بیشتر نفت ایران از آنجا صادر می‌شد، امنیت گروگان‌ها را در اولویت قرار داد. در پایان، کارتر برای آزادی آنها مذاکره کرد، اما نتایج این مذاکرات تنها پس از شکست او در انتخابات حاصل شد.

اکنون شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد ویلیام کیسی، مدیر کمپین انتخاباتی ریگان که در دولت ریگان به ریاست سازمان سیا رسید، در کُند کردن روند آزادی گروگان‌ها توسط ایران نقش داشته است تا آزادی گروگان‌ها به پیروزی کارتر در انتخابات آن سال کمک نکند. در سال ۲۰۲۳، بن بارنز، معاون فرماندار تگزاس به نیویورک‌تایمز گفت که کیسی - از طریق یک نماینده - به ایران اطلاع داد که اگر دولت ایران گروگان‌ها را تا بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده نگه دارد، توافق بهتری از سوی دولت ریگان حاصل می‌شود.

وقتی از جیمز بیکر، که رئیس دفتر ریگان و سپس وزیر خزانه‌داری او شد، درباره دخالت کیسی در بحران گروگان‌گیری ایران پرسیدم، او به من گفت: «دلیلی ندارد این حرف‌ها درباره کیسی را باور نکنم. هر کاری از او برمی‌آید». بیکر همچنین اعتراف کرد که کیسی کتاب مناظره ریاست‌جمهوری کارتر را که من تهیه کرده بودم، دزدیده است. کیسی که در سال ۱۹۸۷ درگذشت، این اتهام را رد کرد. به هر حال، تاخیر در معامله گروگان‌ها احتمالاً به قیمت شکست کارتر در انتخابات ریاست‌جمهوری تمام شد.

آخرین صلح‌ساز

پس از شکست در انتخابات ریاست‌جمهوری، جیمی کارتر، «مرکز کارتر» را ایجاد کرد که یک سازمان غیرانتفاعی که بسیاری از ابتکارات ناتمام دوران ریاست‌جمهوری او، مانند ترویج صلح و مبارزه با بیماری‌ها است، تحت رهبری او، این مرکز بیش از ۱۱۵ انتخابات در سراسر جهان را نظارت کرد، میزبان گفت‌و‌گو‌های بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بود و به ریشه‌کنی کرم‌گینه، به عنوان یک بیماری انگلی، کمک کرد.

در سال ۱۹۸۶، سه و نیم میلیون مورد ابتلای کرم گینه در سراسر جهان وجود داشت. تا سال ۲۰۲۳، تنها ۱۴ نفر به این بیماری مبتلا بوده‌اند. جورج دبلیو بوش و بیل کلینتون، هر دو در دوران بازنشستگی خود، از مدل مرکز کارتر تقلید کردند. جیمی کارتر و روزالین کارتر با همکاری با بنیاد Habitat for Humanity، به بیش از ۴ هزار خانواده در ۱۴ کشور کمک کردند تا به مسکن ایمن و مقرون به صرفه دست یابند.

اگر کارتر دوباره در انتخابات ریاست‌جمهوری پیروز می‌شد، برای تصویب معاهده تسلیحات هسته‌ای SALT II اقدام می‌کرد. این توافقنامه هرگز تصویب نشد، هرچند هم اتحاد جماهیر شوروی و هم دولت ریگان به این توافق احترام گذاشتند. مهمتر از همه، او برای توافق صلح اسرائیل و فلسطین فشار می‌آورد. توافقنامه کمپ دیوید و معاهده صلح مصر و اسرائیل متعاقب آن تصریح می‌کرد که اسرائیل «استقلال کامل» را به فلسطینی‌ها اعطا می‌کند، اما اجرای آن ماده مستلزم توافق دیگری بود که دولت او قبلاً آن را آغاز کرده بود. متأسفانه، ریگان نمی‌خواست از سرمایه سیاسی دوران کارتر استفاده کند چراکه کارتر مایل بود برای تأمین حقوق بیشتر فلسطینی‌ها هزینه کند و این روند ممکن بود به تشکیل کشور فلسطینی منجر شود.

حتی با نظر گرفتن گام‌های نادرست او درباره ایران، باید گفت که سیاست خارجی کارتر یک اثر مثبت و ماندگار بر جهان گذاشت. رگه‌هایی از رویکرد کارتر را می‌توان در دولت بایدن مشاهده کرد که عبارت است از ترکیب قدرت سخت و نرم، تمرکز بر حقوق بشر و دموکراسی، شجاعت ایستادگی در برابر تجاوزات مسکو، و تعهد مستمر به ابهام استراتژیک با چین؛ و البته، چندین رئیس‌جمهور از زمان کارتر تلاش کرده‌اند تا یک توافق صلح در خاورمیانه را که با موفقیت کمپ دیوید مطابقت دارد، منعقد کنند. ممکن است گفته شود که شکست دولت‌های بعدی در دستیابی به چنین موفقیتی تا حدی موجب شد که مناقشه وحشتناکی را که امروز منطقه درگیر آن است، حاصل شود. خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری به دیپلماسی شجاع و ماهرانه‌ای نیاز دارد که کارتر قادر به ارائه آن بود.

صدای جدید سیاست خارجی آمریکا؛ تأثیرات ماندگار و فهم‌‏نشده دوران ریاست‌‏جمهوری جیمی کارتر

برچسب ها: کارتر آمریکا
bato-adv
bato-adv