ترنج موبایل
کد خبر: ۶۵۶۸۶۵

رقابت تهران و ریاض در آینده نه چندان دور دوباره با انتقام ظاهر خواهد شد

هیچ چیز جدیدی زیر آفتاب نیست؛ بازگشت به تنظیمات کارخانه‌ای ژئوپولیتیک خاورمیانه

هیچ چیز جدیدی زیر آفتاب نیست؛ بازگشت به تنظیمات کارخانه‌ای ژئوپولیتیک خاورمیانه

در خلیج فارس امروز مناقشه عربستان و ایران به نحوی معجزه آسا حل نشده است. این وضعیت به سادگی یک مرحله آرام‌تر از مبارزه وجودی آن دو کشور برای برتری منطقه‌ای است. همانند دهه ۱۹۷۰ میلادی رقابت آنان احتمالا در آینده نه چندان دور دوباره با انتقام ظاهر خواهد شد.

فرارو- "آگوستین" از فیلسوفان خاصی یاد کرده بود که به جامعه به عنوان شاهدی بر بازگشت ابدی اشاره کرده بودند و گفته اند: "آنچه بوده است چیست؟ آن چیزی است که باید باشد و آن چه انجام می‌شود چیست؟ آن چیزی است که باید انجام شود و هیچ چیز جدیدی در زیر آفتاب نیست. چه کسی می‌تواند صحبت کند و بگوید ببین این جدید است؟ از زمان قدیم که قبل از ما بود گذشته است". این سخنان در مورد جامعه درباره ژئوپولیتیک خلیج فارس نیز صدق می‌کند که اگرچه در ظاهر جدید و ناآشنا به نظر می‌رسد، اما در واقع قدیمی و کاملا قابل تشخیص است.

به گزارش فرارو به نقل از هیل؛ برای یک چشم آموزش ندیده به نظر می‌رسد که این منطقه دستخوش تغییرات گسترده‌ای شده است. امارات متحده عربی و عربستان سعودی که زمانی متحدان یکدیگر بودند اکنون در رقابت برای کسب قدرت و نفوذ منطقه‌ای گرفتار شده اند. دشمنان وجودی دیرینه مانند بحرین و امارات از یک سو و اسرائیل از سوی دیگر روابط دیپلماتیک شان را عادی ساخته و همکاری‌های امنیتی با یکدیگر را افزایش داده اند. عربستان و قطر با یکدیگر آشتی کردند. ترکیه در راستای نزدیک شدن به مصر و چندین کشور خلیج فارس گام‌های مهمی برداشته است. چین به به‌عنوان یک بازیگر اقتصادی و ژئوپولیتیکی موثر در منطقه در حال ظهور است و به نظر می‌رسد جنگ سرد ایران و عربستان وارد دوره تنش زدایی با میانجی گری چین شده است. تمام این رخداد‌ها در حالی در جریان است که ایالات متحده هم چنان بین محور بار‌ها اعلام شده خود به سوی اقیانوس هند و اقیانوس آرام و نقش میراثی اش به عنوان متعادل کننده سنگ بنا در منطقه خلیج فارس در نوسان است.

در ظاهر به نظر می‌رسد که این منطقه نه تنها دستخوش تغییر و تحول است بلکه تحولی تقریبا غیر قابل توضیح است که در بهترین حالت به ویژگی‌های خاص رهبران مختلف ملی و هوس‌های سیاست داخلی قدرت‌های منطقه نسبت داده می‌شود.

با این وجود، به سادگی می‌توان گفت که این گونه نیست. چندین پویایی ژئوپولیتیک بسیار قدیمی در خلیج فارس وجود دارد پویایی‌هایی که ۵۰ یا ۱۰۰ یا حتی ۵۰۰ سال پیش برای دیپلمات‌ها، ژنرال‌ها و روسای سیاسی آنان آشنا بود. برای مثال، پویایی رقابت قدرت‌های بزرگ را در نظر بگیرید رقابت بین قدرت‌های بزرگ جهانی برای نفوذ، منابع و مزیت استراتژیک. پس از لحظه تک قطبی پس از جنگ سرد منطقه و در واقع جهان بازگشت رقابت قدرت‌های بزرگ را تجربه کرده بودند با بازیگران بزرگ جهانی که برای نفوذ و مزیت استراتژیک در حال تکاپو هستند.

در میان بازیگران کلیدی ایالات متحده، چین، هند، روسیه و ترکیه به عنوان رقبای سرسخت ظاهر شده اند که هر یک به دنبال منافع خود هستند و حضورشان را در منطقه تثبیت می‌کنند.

اتکای تاریخی خلیج فارس به ایالات متحده برای تضمین‌های امنیتی به دلیل تعامل اقتصادی رو به رشد چین به چالش کشیده شده و راه جایگزینی برای توسعه تجارت و زیرساخت ارائه می‌دهد. به طور همزمان، افزایش اهمیت اقتصادی هند باعث افزایش همکاری آن کشور با کشور‌های حاشیه خلیج فارس شده در حالی که روسیه نیز به دنبال گسترش جایگاه منطقه‌ای خود از طریق مشارکت نظامی است. ترکیه به یک بازیگر مهم تبدیل شده که تاثیر خود را بر مسائل منطقه‌ای نشان می‌دهد. این پویایی در حال تغییر شکل دادن به اتحاد‌ها و چشم انداز‌های دیپلماتیک است، اما به سختی بدیع می‌باشد. در واقع، قدمت آن به اندازه خود نظام بین المللی است.

در چنین پس زمینه‌ای ما هم چنین شاهد بازگشت یک عنصر اصلی از ژئوپلیتیک پیش از جنگ جهانی اول بوده ایم: تعادل و توازن سخت گیرانه و مبتنی بر منافع که در آن دولت‌ها به دنبال مقابله یا خنثی کردن قدرت و نفوذ بازیگران مسلط یا تهدیدکننده با تشکیل اتحادها، ایجاد قابلیت‌های نظامی یا پیگیری مانور‌های دیپلماتیک بدون اشاره به هویت یا ایدئولوژی هستند.

به یک معنا شکلی از ایجاد توازن و تعادل از زمان انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی زمانی که ایالات متحده کشور‌های سنی خلیج فارس را گردهم آورد تا تلاش ایران شیعه برای صدور انقلاب خود و ایفای نقش مسلط در منطقه را خنثی کند واقعیت موجود در منطقه بوده است. با این وجود، از حدود سال ۲۰۱۵ میلادی به این سو توازن شکل جدیدی به خود گرفته شکلی که بیشتر یادآور ژئوپلیتیک پیش از قرن بیستم است.

از آنجایی که این تصور پس از امضای توافق هسته‌ای ایران و محور آسیایی دولت اوباما تقویت شد که واشنگتن دیگر مانند سابق "سنگ بنای ایجاد توازن و تعادل" و شریک قابل اعتماد پیشین نیست، اسرائیل وارد ائتلاف ضد ایرانی شد. این ائتلاف جدید به ائتلاف‌های پیش از قرن بیستم شباهت دارد، زیرا نه بر اساس هویت و نه ایدئولوژی است بلکه صرفا منافع استراتژیک مشترک را مدنظر قرار داده است.

مفهوم تنش زدایی یک استراتژی دیپلماتیک که توسط دولت‌ها برای کاهش تنش‌ها با رقبا یا دشمنان از طریق گفتگو، مذاکرات و اقدامات اعتمادساز به کار می‌برند هم چنین می‌تواند به ما در درک آن چه در خلیج فارس می‌گذرد کمک کند. با نزدیکی عربستان سعودی و ایران مانند نزدیکی ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۷۰ میلادی این دو کشور تصمیم گرفته اند از شدت رقابت و لفاظی‌های خصمانه علیه یکدیگر بکاهند و رفتارشان را نسبت به یکدیگر تعدیل کنند. با این وجود، همان گونه که در دوران تنش زدایی شوروی و آمریکا رخ داد این نشان دهنده پایان درگیری وجودی بین آنان نیست. تنش‌ها ممکن است آرام شوند، اما از بین نرفته اند. به همین ترتیب در خلیج فارس امروز مناقشه عربستان و ایران به نحوی معجزه آسا حل نشده است. این به سادگی یک مرحله آرام‌تر از مبارزه وجودی آن دو کشور برای برتری منطقه‌ای است.

در نهایت، هنر حفظ شراکت‌های متعدد و در عین حال اجتناب از وابستگی بیش از حد به یک قدرت واحد می‌تواند پویایی در حال تحول در خلیج فارس را به شکلی روشن‌تر آشکار سازد.

از زمان جنگ جهانی دوم به این سو کشور‌های حاشیه خلیج فارس برای تضمین و کسب حمایت امنیتی شدیدا به ایالات متحده متکی بوده اند. با این وجود، آن کشور‌ها در سالیان اخیر از فرصتی که به دلیل ظهور چین و هند و هم چنین فعالیت‌های دوباره روسیه و ترکیه فراهم شده برای تنوع بخشیدن به روابط اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی خود استفاده کرده اند.

اتکای صرف به یک متحد می‌تواند کشور‌های خلیج فارس را در برابر تغییر پویایی جهانی یا تغییرات ایجاد شده در اولویت‌های سیاست خارجی ایالات متحده آسیب پذیر سازد. کشور‌های حاشیه خلیج فارس با استفاده از فرصت‌های ایجاد شده از طریق ورود کشور‌های جدید فرا منطقه‌ای سعی کرده اند تا با همسویی فرصت طلبانه با یک قدرت خارجی در برخی موضوعات و همسویی با سایر قدرت‌های خارجی در مورد برخی دیگر از موضوعات خطرات و تهدیدات متوجه خود را کاهش دهند. تمام این موارد در عین بهره برداری از فرصت‌های جدید اقتصادی و دیپلماتیک ارائه شده از طریق ورود بازیگران جدید منطقه‌ای بوده است.

آن چه ما در خلیج فارس شاهد آن هستیم به طور خاص مرموز نیست بلکه بازگشتی به تنظیمات کارخانه‌ای ژئوپولیتیک است البته با درخشش خاص منطقه‌ای و قرن بیست و یکمی.

ارسال نظرات
خط داغ