فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گر مِی فروش حاجتِ رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند
ساقی به جامِ عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاوَرَد که جهان پُر بلا کند
حقّا کز این غَمان برسد مژدهٔ امان
گر سالِکی به عهدِ امانت وفا کند
گر رنج پیش آید و گر راحتای حکیم
نسبت مَکُن به غیر که اینها خدا کند
در کارخانهای که رَهِ عقل و فضل نیست
فهمِ ضعیفْ رایْ فضولی چرا کند؟
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد
وان کو نه این ترانه سُراید خطا کند
ما را که دردِ عشق و بلای خُمار کُشت
یا وصلِ دوست یا میِ صافی دوا کند
جان رفت در سرِ میو حافظ به عشق سوخت
عیسی دَمی کجاست که احیایِ ما کند؟
هر آن چه از غم و شادی در این چرخ گردون گریبانگیر انسانها میشود از سوی یار است و بس. سالکان درگاه دوست که در وادی عشق بی سر و سامان شده اند و در آرزوی لقای او هستند
محنتها رو به پایان است و کسی که تو را ملامت میکند گرفتار خواهد شد. به لطف خداوند امیدوار باش و عمر باقیمانده را غنیمت شمار.