«امروز جهان در حال آگاهييافتن از بيماري مزمن جان بولتون براي جنگافروزي است؛ ولي ايرانيها به خواندن پرونده 10هزارکلمهاي او در نيويورکر نياز ندارند تا دراينباره متقاعد شوند؛ ما پيش از اين شاهد همدستي او با يک فرقه تروريستي و همدستي او با تيم «B» در هجمه به مردم ايران با تروريسم اقتصادي بودهايم»؛ اين واکنش ظريف بود به گزارش طولاني مجله نيويورکر درباره مشاور امنيت ملي آمريکا.
به گزارش شرق، ظريف در سفر اخير خود به نيويورک، ديپلماسي عمومي خود را گسترش داد و حتي جلوي مجري شبکه تندرو فاکسنيوز حاضر شد تا به مردم آمريکا بگويد «تيم «B» حتي منافع آمريکا را نیز تأمين نميکند». او انتشار گزارش «جان بولتون؛ در مسير جنگ» را نيز دستمايه حمله ديگری به اين سياستمدار دستراستي و تندرو آمريکايي قرار داد.
نيويورکر مجلهای آمريکايي است که سالي 47 شماره منتشر ميکند. موضوعات متنوعي در هر شماره نيويورکر جاي دارد و يکي از تمرکزهاي اصلي آن بر فرهنگ عامه شهر نيويورک است. با وجود اينکه شعر، داستان کوتاه و موضوعات فرهنگي جايگاه درخور توجهي در اين مجله دارند، مقالات سياسي و البته گرافيک منحصربهفردش باعث گسترش شهرت آن وراي مرزهاي کشورهاي انگليسيزبان شده است. نیویورکر اولين شماره خود را در 1925 منتشر کرده است و درحالحاضر تيراژي بيشتر از يک ميليون نسخه دارد.
در ادامه برشهايي از اين گزارش طولاني، اما خواندني را از نظر ميگذرانيد.
«هرچند او حالا در کاخ سفيد است، اما به نظر ميرسد استدلالش مبني بر اينکه بهتر است آمريکا بهسرعت دست به يک تهاجم بزند، تأثير کمي داشته است. يک ديپلمات غربي که بولتون را ميشناسد، به من گفت: مشکل پيشروي بولتون اين است که ترامپ جنگ نميخواهد.ترامپ نميخواهد دست به عمليات نظامي بزند».
مجله «نيويورکر» بهتازگي مقالهاي بلندبالا درباره جان بولتون منتشر کرده است. عنوان آن «جان بولتون؛ در مسير جنگ» است. نويسنده گزارش، در ادامه نقلقول بالا، به نقل از «ديپلمات غربي» به زبان عاميانه و نهچندان مؤدبانهای توضيح ميدهد چطور شد که بولتون جنگطلب کنار ترامپ قرار گرفت که به گمان گزارشگر علاقهاي به جنگ ندارد.
«وقتي بولتون به دفتر خود، يعني روبهروي دفتر رئيسجمهوری، اما آن طرف حال رفت، يک نسخه از فرمان ترامپ براي خروج از برجام را بر ديوار اتاقش نصب کرد». او بارها گفته بود اين توافقنامه را «نفرتانگيز» ميداند.
او در سال 2001 در سطوح بالاي وزارت خارجه آمريکا مشغول به کار بود. کابينه بوش پسر سوگند خورده بودند به هر «ملت چموشي» که سلاحهاي کشتارجمعي دارند، حمله خواهند کرد. اينطور بود که «بولتون جنگي صليبي عليه دشمنان واقعي و فرضي آمريکا راه انداخت».
او در سخنراني خود در ماه مي سال 2002 در بنياد Heritage، حکومت کوبا را به توسعه سلاحهاي بيولوژيک متهم کرد. او در آن سخنراني به ايران و ليبي نیز حمله کرد. زمانی که بولتون آماده ميشد اتهامات خود را در کنگره تکرار کند، کريستين وسترمن، تحليلگر سازمان اطلاعات وزارت خارجه، به او گفت اطلاعات کارکنان اين واحد، ادعاي او را تصديق نميکند. بعد از اين اتفاق، به شهادت تعدادي از مقامات رسمي، بولتون، وسترمن را تهديد به اخراج کرد.
روايت خود وسترمن از اين قرار است: «او حسابي سرخ شده بود و انگشتانش را در مقابل من حرکت داد و گفت بهعنوان کسي که براي من کار ميکني، از حدود خودت خيلي خارج شدهاي». بولتون فشار را بر سرپرست وسترمن زياد کرد و از او گزارشهاي روزانهای درباره زيردستش خواست. بعد از اينکه تلاشهاي او براي اخراجکردن اين مقام رسمي وزارت خارجه نافرجام ماند، تلاش کرد دپارتمان او را جابهجا کند.
کارل فورد که مقام ناظر بر اين سازمان اطلاعاتي بود، اعتراض و اعلام کرد بولتون در بازتابدادن يافتههاي اين سازمان صادق نيست. بولتون آنقدر عصبي شده بود که براي شش ماه جواب فورد را نداد و به گفته فورد، وقتي او آماده ميشد دوره بازنشستگي خود را آغاز کند، بولتون با او تماس گرفت و گفت «خوشحالم که در حال رفتني»؛ البته بولتون اين تماس را منکر ميشود. «بولتون که در افسانه سلاحهاي کشتارجمعي خود غوطهور شده بود، در نظرگاه خود دچار جمود شد». سارا تينسلي که از دهه 80 ميلادي در کنار بولتون کار کرده است، دراينباره ميگويد: «اولين چيزي که او صبح به آن فکر ميکند، اين است که آمريکاييها را از سلاحهاي اتمي نجات دهد».
مرد جنگطلب داستان نيويورکر، در دولت بوش پسر براي مدتي سفير آمريکا در سازمان ملل شد. سفارت او به درازا نکشيد و شش ماه بعد از انتصابش به دلیل قرارگرفتن اکثريت کنگره در دست دموکراتها، مجبور به استعفا شد. او در مدت زمان کوتاهي که در اين سمت بود، موفق شد اولين تحريمهاي اقتصادي را عليه کرهشمالي به کرسي بنشاند. بولتون در 31 دسامبر 2006 با اين مقام خداحافظي کرد.
چند ماه بعد، او در «فاکس»، شبکه محبوب و دستراستي آمريکا، حضور يافت و گفت حکومت آمريکا بهطور تحملناپذيري ازخودراضي است؛ «شش سال از 11 سپتامبر ميگذرد و مردم آنطوري که بايد متوجه اين موضوع نيستند». او ادامه داد: «اميدوارم برای بيدارشدن ما به 11 سپتامبر ديگری نياز نباشد؛ آنهم با سلاحهاي کشتارجمعي». بولتون که براي سالها از میهمانان محبوب شبکه فاکس بود، بعدتر در جايگاه کارشناس تحليل خبرهاي اين شبکه قرار گرفت. فاکس براي اين کار به او حقوق پرداخت ميکرد. در دهه بعد، او بارها روي صفحه نمايشگرها ظاهر شد و اغلب تأکيد ميکرد آمريکا بايد بهسرعت دست به عمل شود تا تهديدهاي فرامرزي خود را خنثي کند؛ «او بارها در دفاع از کمپهاي آمادهسازي نظاميان براي حمله به ايران صحبت کرد».
او تنها راهحل مسئله کرهشمالی را تغيير رژيم عنوان ميکرد. او حتي درباره ادوارد اسنودن، سرباز فراري آمريکا به مسکو که اطلاعاتي را عليه نيروهاي نظامي آمريکا افشا کرده بود، گفته بود: «بايد کاري کنيم که درد بکشد».
او در حوزه خصوصي فعال شد و پول خوبي به دست آورد. بر اساس گزارشي که او پيش از پيوستن به کابينه ترامپ منتشر کرد، در سال 2017 حداقل دو ميليون دلار درآمد بهدست آورده بود. 600 هزار دلار اين درآمد حقالزحمه او در شبکه فاکس بود. همچنين او درآمد قابلتوجهي هم از مؤسسه و انديشکده «آمريکناينترپرايز» بهدست آورده؛ مؤسسهاي که نظرات محافظهکارانه و تهاجمي را نظريهپردازي ميکند.
بولتون مشتاقانه ايده «خطرهاي اسلام» را در آغوش کشيد. او از سال 2013 تا سال 2018 رئيس نهاد Gatestone بود. بولتون از اين نهاد هم درآمد خوبي به دست آورده است. Gatestone بهخاطر مقالات متعدد ضداسلامي خود که دقت آنها هم بهشدت مورد ترديد است، نامي به دست آورده. در دوره تصديگري او بود که در این نهاد مقالهاي درباره اشغال اروپا از سوي نيروهاي «جهادي» منتشر كرده و در مقاله ديگری با اشاره به مهاجرت سوماليها و پناهجويان کشورهاي ديگر به سوئد، از خطر تبديلشدن اين کشور به «پايتخت تجاوز غرب» نوشته بود.
بولتون نيز مانند بسياري از محافظهکاران اسرائيلي و آمريکايي ايده «دو دولت» - ايدهاي که امثال جان کري و باراک اوباما دنبال ميکردند – را راهحل مناقشه اسرائيل و فلسطين نميداند. او مدافع ايده «سه دولت» است. هرچند ايده او دولتهاي بيشتري را در عنوان خود جاي داده اما دولت مستقل فلسطين در آن به چشم نميخورد؛ او از الصاق بخشهايي از سرزمينهاي اشغالي به اردن و مصر به عنوان راه پايان مناقشه اعراب و اسرائيل دفاع ميکند.
او مدت کوتاهي هم سوداي رياستجمهوري را در سر پروراند اما به گفته نزديکانش سريعا ايده ديگري را جايگزين آن کرد؛ «او داشت براي وزارت خارجه تلاش ميکرد». نيويورکر ماجراي سخنراني بولتون در جمع منافقين را نيز در داستان خود توضيح ميدهد: «در سال 2016 او براي سخنراني در جمع اعضاي منافقین که قصد براندازي حکومت تهران را دارند سخنراني کرد و در ازاي آن 40 هزار دلار گرفت». جالب آنکه اين گزارش اسلام منافقين را عجيب و به گفته بسياي از متخصصان «فرقهگونه» عنوان کرده است. منافقین از سال 1997 تا 2012 در فهرست گروههاي تروريستي ايالات متحده قرار داشت؛ «همکاري بولتون با اين گروه ظاهرا به همان دوره برميگردد» (در دورهاي که آنها در فهرست گروههاي تروريستي قرار داشتند). او در سخنراني سال 2016 خود گفت: «دوباره حرفي را که 10 سال است در جمع شما گفتهام تکرار ميکنم: رژيم تهران بايد در اولين فرصت براندازي شود». برخي از کارشناسان بر اين باور هستند که ارتباط بولتون با اين گروه در دورهاي که در فهرست سازمانهاي تروريستي بوده، دليلي است کافي براي اينکه او مشروعيت پذيرش مقامات ارشد دولتي را ندارد.
تابستان سال گذشته در ملاقاتي با مقامات درگير در موضوع سوريه، بولتون از «انبساط» برنامه آمريکا در سوريه گفته بود: «سوريه براي من مهم نيست، اما ايران چرا». او در آن نشست گفته بود که نظاميان آمريکايي مادامي که ايرانيان در سوريه هستند در اين کشور باقي ميمانند. البته اين حرف او نيز صادق از کار درنيامد.
بولتون که بهخاطر تصميم ترامپ براي خروج نيروهاي نظامي از سوريه ناراحت بود، در جايي گفته «گاهي آدم ميبرد و گاهي آدم ميبازد». با اين وجود چند هفته بعد سرحالتر بود و از برنامهاي براي «مانع ايران شدن، محدودکردن روسيه و همچنين دورکردن ترکيه از مناطق کردنشين» سخن گفت.
آنهايي که با بولتون کار کردهاند، ميدانند که او «بيشتر بر ايران متمرکز است تا بر کرهشمالي». مشاور امنيت ملي سابق آمريکا ميگويد تنها دو کشور هستند که ميتوانند امنيت آمريکا را بهخطر بيندازند؛ «چين و روسيه» با اين مقدمه است که اين مقام سابق ميگويد: «اما نميدانم چرا بولتون 20 سال است که بر ايران متمرکز است». وقتي اين نکته را از خود بولتون پرسيدند، در جواب گفته: «حواسم به ايران هست بهخاطر اينکه حواسم به سلاحهاي هستهاي است».
در 40سالگي انقلاب ايران، بولتون راه دوست تندروي اسرائيلي خود – نتانياهو – را در پيش گرفت و در توييتر ويدئويي خطاب به رهبر انقلاب قرار داد. او که قبلتر مدعي شده بود جمهوري اسلامي 40سالگي خود را نخواهد ديد در اين ويدئو گفت «فکر نميکنم سالگردهاي زياد ديگري براي جشنگرفتن باقي مانده باشد».
کابينه ترامپ کم عليه ايران اقدام نکرده است اما با اين وجود يک وجه ديپلماتيک نيز در اين اقدامات وجود دارد. براي نمونه ترامپ سال 2017 درخواست کرده بود که در حاشيه نشست سازمان ملل با حسن روحاني ديدار کند؛ «ترامپ، رئيسجمهور روحاني را به شام دعوت کرده بود». اما ماجراي بولتون از اين قرار نيست.
بولتون را يکي از اصليترين عوامل اخراج ژنرال هربرت مکمستر مشاور سابق امنيت ملي ترامپ، جيمز متيس، وزير دفاع سابق و رکس تيلرسون وزير خارجه سابق ميدانند. هر سه اين افراد از مخالفان سرسخت سياستهاي تهاجمي ترامپ به ويژه عليه ايران بودند که با تلاشهاي شبانهروزي بولتون اخراج شدند.
نيويورکر در پايان مقاله طولاني خود مينويسد: از سوي ديگر ترامپ نشان داده که اهل جنگ نيست و تنها به دنبال ايجاد فشار براي گرفتن امتياز است؛ اما عدهاي به شدت نگران هستند که فشارهاي ترامپ به ايران آنقدر زياد شود که تحمل تهران تمام شود و آن وقت درگيري نظامي آغاز شود. بدترين اتفاق براي بولتون اين است که ايران و آمريکا به ميز مذاکره بازگردند؛ اين يک خبر بد براي بولتون است.
چرا يك كشور ديگه بايد براي مردم آينده ترسيم كنه و مردم هم اكثرا اميد به همون آينده داشته باشند؟
آيا جز اين هست كه از سياستهاي اشتباه و تكراري خسته شدند؟