رضا کیانیان در مراسم بزرگداشت ناصر ملکمطیعی که در تحریریه «روزنامه ایران» برگزار شد، خاطرهای را از محمدعلی فردین نقل کرد.
حسن همایون، روزنامهنگار، در روزنامه ایران نوشت: «هجده سال از مرگ محمدعلی فردین میگذرد؛ یعنی از صبح روز مراسم تشییع که دهها هزار نفر از دوستداران آن هنرمند فقید برای بدرقهاش به خانه ابدی، برابر ورزشگاه شهید شیرودی حاضر شدند. از میان انبوه آن جمعیت پیرزنی هم به مراسم تشییع آمده بود در حالی که تا شب مرگ محمدعلی فردین نمیدانست او که کمکش کرده فردین بوده است.
رضا کیانیان مواجهه آن پیرزن با محمدعلی فردین و فتوت این هنرمند را این گونه روایت میکند: «تشییع جنازه فردین از مقابل ورزشگاه امجدیه (شیرودی) برگزار شد. آن ورزشگاه یک دربان داشت که تمام فیلمهای قبل از انقلاب را داشت و همه را حفظ بود. گاهی من را میدید و میگفت شماها بازیگر بدی نیستید اما چندان خوب هم نیستید. بعد از مراسم تشییع جنازه من به ورزشگاه رفتم. از دربان پرسیدم مراسم تشییع چطور بود؟ او هم توضیح داد خیلیها برای بدرقه پیکر فردین آمده بودند. دربان تعریف میکرد دیدم پیرزنی جلوی ورزشگاه نشسته و زار میزند. پیر زن به دربان گفت من این آقا را نمیشناختم. هفده - هجده سال پیش میخواستم دخترم را عروس کنم و جهیزیه نداشتم. به من گفتند به میدان ونک برو. پاساژ کنار میدان، یک فرشفروشی هست، فردی به نام فردین آنجاست و به تو جهیزیه میدهد. او هم از اطراف تهران راهی میدان ونک شد و پاساژ را پیدا کرد. پیرزن تعریف میکرد رفتم پشت شیشه مغازه فرشفروشی ایستادم و مردی مو سفید پشت میزی نشسته بود. مرا دید و گفت بیا تو مادر. گفت چه کار داری؟! گفتم با فردین کار دارم و آن مرد مو سفید گفت الان نیستند، چه کار داری؟! گفتم من برای دخترم جهیزیه ندارم و به من گفتند فردین جهیزیه میدهد. همانجا گاز و یخچال خرید و توی وانت گذاشت. بیست – سی هزار تومان هم به من پول داد و گفت: اینها را ببرید فردین به من سپرده در خدمتتان باشم و هر وقت کم و کسری داشتید بیا همین جا. پیرزن با اشک و اندوه به دربان ورزشگاه گفت من دیشب فهمیدم آن مرد مو سفید، همان فردین بوده است.»
رضا کیانیان این خاطره را در مراسم بزرگداشت ناصر ملکمطیعی که در تحریریه «روزنامه ایران» برگزار شد، نقل کرد.