bato-adv
کد خبر: ۸۶۸۰۶

فرانسه و دوچرخه‌سواري در راسته نويسندگان

تاریخ انتشار: ۱۰:۵۳ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۰


براي فرانسوي ها كه هر ساله ميزبان «تور دو فرانس» و حاشيه هاي رنگ و وارنگ آن هستند دوچرخه وسيله اي است كه نمي توان به سادگي از آن گذشت.
 
اما قصه دوچرخه و دوچرخه سواري در فرانسه به مسابقه هاي تور دو فرانس خلاصه نمي شود. حكايت دوچرخه براي فرانسوي ها داستان جذابي است كه رد آن را مي توان در بخش هاي مختلفي از كشور فرانسه و فرهنگ مردمان آن ديد.
 
اما شايد جالب تر ازهمه اين باشد كه در بين نويسنده هاي اين كشور هم كساني را مي توان يافت كه با دوچرخه زندگي كرده اند. داستان دوچرخه سواري نويسنگان با «آنتوان بلوندن» شروع مي شود.
 
بلوندن كه بود؟ وقتي به موضوع «نويسنده و دوچرخه» فكر مي كنيم، هميشه يك اسم را به ياد مي‌آوريم: «آنتوان بلوندن». بلوندن كه متولد سال 1922 بود و در سال 1991 درگذشت به مدت 27 سال وقايع نگاري مسابقه هاي تور دو فرانس را براي نشريه «اكيپ» مي نوشت؛ يعني از سال 1954 تا سال 1982.
 
البته از زمان اختراع دوچرخه، بلوندن تنها نويسنده اي نبوده است كه شيفته اين وسيله نقليه شده كه انسان موتور آن است. نويسندگان دوچرخه سوار فرانسوي خود يك تور دو فرانس برگزار كرده اند. شايد هم چندين تور دو فرانس! داستان دوچرخه اين بار نه براي تور دو فرانس كه براي نويسندگان بزرگ دوچرخه سوار روايت مي شود.


ژول رونار، شهر ني ور (1846-1910)
ني ور در مركز فرانسه و در منطقه بورگوين قرار گرفته است. ژول رونار نويسنده اي كه او را با «مو حنايي» مي شناسيم اهل اين شهر بود. او در نامه‌اي به تريستان برنار نوشت: «خوب كه فكر مي كنم مي بينم بهترين سال هاي عمرم را به بازي كردن با دوچرخه ام گذرانده‌ام!» و البته اين اعتراف صادقانه ژول رونار است كه دوچرخه برايش يك دوست بود. به همين دليل بود كه براي ژول رونار دوستي با دوچرخه‌اش دوستي ناتمامي بود كه هميشه از آن ياد مي كرد. : از میان جمعیت 100 هزار و 556 نفری آن بسیاری را می توان یافت که سوار بر دوچرخه از این سمت شهر به سمت دیگر شهر می روند. اما قطعا هیچکدام از آنها شهرت کسی مثل ژول رونار را ندارند و همین «بازی کردن با دوچرخه» علاوه بر کتاب هایش او را شهره شهر کرده بود. 

موريس لوبلان، نورماندي (1864-1941)
خالق «آرسن لوپن» كه اصالتا اهل روئن است، همه نرماندي را با دوچرخه زيرپا گذاشته است. در رمان مشهورش، «اينك بال‌ها» از زبان يكي از شخصيت‌هايش مي گويد: «با دوچرخه شما نفس مي كشيد، طبيعت را تحسين مي كنيد و آن را مي شنويد. سوار بر دوچرخه، حركت موجب مي شود اعصابمان تا آخرين حدش تحريك شود و به ما حساسيتي بدهد كه تا به حال آن را تجربه نكرده ايم.» برای پدر آرسن لوپن زندگی بدون دوچرخه «روزمرگی‌های بی روح و خنکی است که تحمل آن از هرکسی برنمی آید.» از عادت های نویسندگی او این بود که هروقت می خواست بنویسد کیلومترها رکاب می زد تا به جای خلوتی برسد و نوشتن را شروع کند. کسی چه می داند، شاید در یکی از همین رکاب زدن های طولانی به فکر خلق دزد محبوبش افتاده است!

آلفرد ژاري، لاوال (1873-1907)
30 نوامبر 1896، آلفرد ژاري شاعر، نویسنده و نمایشنامه ‌نویس سمبولیست فرانسوی كه «شاه اوبو» مهم‌ترين اثر اوست و اغلب به عنوان اولین اثر در تئاتر آبزرورد شناخته می‌شود، دوچرخه اي به نام «كلمان لوكس 96» خريد. اين دوچرخه البته داستان هاي زيادي براي ژاري در پي داشت. اولين داستان اين بود كه استاد سرسختانه از پرداخت پول دوچرخه امتناع كرد! گويا ژاري اهل نسيه خريد كردن بوده است! اما يكي ديگر از داستان هايي كه سر وصداي زيادي به پا كرد اين بود كه آقاي نويسنده در مراسم درگذشت دوست نزديكش «مالارمه» با دوچرخه شركت كرد. «اوبوي دوچرخه سوار» مسافت طولاني كوربي تا پاريس را اغلب با دوچرخه طي مي كرد. البته كارهاي عجيب و غريب ژاري به دوچرخه‌اش محدود نمي شود. او تا لحظه مرگ نيز دست از كارهاي عجيب و غريبش برنداشته است. آلفرد ژاری در اولين روز نوامبر ۱۹۰۷ بر اثر بیماری سل در پاریس درگذشت. گفته می‌شود به عنوان آخرين درخواست قبل از مرگ از اطرافيان خود خواسته است يك خلال دندان به او بدهند!

رنه فله، ويلونو- سن- ژرژ (1927-1983)
رنه فله نويسنده رمان «حومه شمال شرقي»، قهرماني را در اين داستان خلق مي كند كه به يك گردش طولاني با دوچرخه اش مي رود. آقاي نويسنده بعد از اينكه به تماشاي تور دو فرانس نشست، مسابقه دوچرخه سواري هجوآميزي به نام «حلقه هاي بي بر» ترتيب داد كه فقط يك قانون داشت: «هرگونه سبقت گرفتن ممنوع است!» (چنين چيزي امكان دارد؟!) او يك كتاب هم به اسم «دوچرخه » نوشت كه روژه بلانشون تصويرگر آن بود؛ كتابي كه به شدت مورد توجه خوانندگان دوستدار دوچرخه قرار گرفت.

فله هم در کتاب هایش شخصیت هایی را خلق می کند که دوچرخه سوار هستند. او خود نیز دوچرخه سوار بود. البته گویا او چندان دلخوشی از تور دوفرانس نداشته است. داستانی که جنجالی برای فله به پا کرد، مربوط به مسابقه دوچرخه سواری هزل آمیزی بود که او از روی تور دوفرانس ترتیب داد... البته او بعد از این کار که در زمان خودش حسابی جنجال ساز شد، کتابی در مدح دوچرخه نوشت. کتابی به اسم «دوچرخه» که تصویرگر مشهور فرانسوی، «روژه بلانشون» تصویرگری این کتاب را به عهده داشت... استقبال از این کتاب باعث شد که مسابقه مشهوری که او برای هجو تور دوفرانس به راه انداخته بود تا حدود زیادی فراموش شود. فله در کتاب «دوچرخه» به شدت از این وسیله نقلیه تعریف و تمجید کرده بود

اميل سيوران، گورستان هاي شهرهاي مختلف (1911-1995)
آقاي بدبين هم دوچرخه سوار بوده است. اميل سيوران نيز در سال 1945 دور فرانسه را به صورت كامل با دوچرخه اش گشت. او يك ميل عجيب نيز داشت كه هيچ كس هم از دليل اين تمايل عجيب او خبر نداشته است: سيوران به هر شهري كه پا مي گذاشته است، هيچ چيز را به اندازه گورستان آن شهر دوست نداشته است: «از زماني كه با دوچرخه ام فرانسه را زير پا مي گذاشتم، بزرگ‌ترين لذت من اين بود كه در گورستان‌هاي مناطق مختلف توقف كنم، بين دو قبر دراز بكشم و ساعت ها به حالت خوابيده بين دوقبر سيگار بكشم. در اين مدت دوچرخه ام نيز كنار من ايستاده بود.» شايد بدبيني بيش از حد او از همين گورستان‌نشيني‌هايش ناشي مي‌شود! پدرش کشیشی ارتودوکس بود.
 
امیل در رومانی به دنیا آمد و در بخارست فلسفه خواند. در پایتخت رومانی فرهنگ فرانسوی در همه جا گسترش یافته بود و همین باعث شد سیوران جوان به فرانسوی و فرهنگ آنها روی بیاورد. بورسی که او توانست از یکی از موسسه های آموزشی فرانسه به دست بیاورد، اقامت 10 ساله سیوران جوان را در پاریس تضمین می کرد. این اقامت نسبتا طولانی مدت به او فهماند که از این به بعد فرانسه وطن او خواهد بود. در پایتخت سکونت گزید و در فرانسه شروع به نوشتن کرد.

شارل – آلبر سينگريا، شانتيلي ( 1883-1954)
«لاستيك جلوي من در لجن هاي چاله هاي شهر از بين رفته است.» شارل – آلبر نويسنده سرشناس سوئيسي كه در جست و جوي «محل سكونت سزار» براساس يك افسانه قديمي بود زير باران به شانتيلي – كه منطقه اي جنگلي است – رسيد. او بعدها داستان اين سفر عجيبش با دوچرخه را در كتاب «جنگل خشك، جنگل سبز» در سال 1948 منتشر كرد. اين نويسنده مصمم همه اروپا را با دوچرخه خود گشته است. او معتقد بود «دوچرخه شما را خوشبخت مي كند؛ در هر حالي آزادي خود را از دست نمي دهيد و اين حس بزرگ آزادي احساسي است كه به سادگي به دست نمي آيد.» شارل- آلبر که برخی او را به خاطر سیگاری که تقریبا همیشه گوشه لبش داشت با آلبر کامو مقایسه می کنند دوچرخه اش را دوست وفاداری می دانست که سال هاست

بی هیچ خیانتی با او زندگی کرده است؛ دوستی که در همه سختی ها پا به پای او پیش آمده است. 

نوكرا، نيس (1928-2000)
نوكرا كتاب خود «شاه رنه» را به «رنه ويه تو» قهرمان تور دو فرانس در سال 1934 تقديم كرده است. در سال 1985 او باز هم با كتاب «اشعه هاي خورشيد من» كه انتشارات مشهور گراسه آن را منتشر كرد به تور دو فرانس پرداخت. اين كتاب با چنين جمله اي آغاز مي شد: «من زير سايه مستدام دوچرخه اي به دنيا آمدم كه بين آسمان و زمين معلق بود.» نوكرا در سايه دوچرخه اش مرد: ماشيني به او و دوچرخه اش زد و نويسنده دوچرخه سوار در نيس جان سپرد. دوچرخه بیش از دیگر اسم های این مطلب، در زندگی نوکرا تاثیر د اشته است. البته این تنها کتاب او نبوده است که به مسابقات بزرگ تور دوفرانس و دوچرخه ربط داشت. نوکرا یک بار دیگر و این بار... منتشر كرده بود... این کتاب با جمله ای آغاز می شود که به طرز عجیبی پایان داستان زندگی خود نوکرا را پیش بینی می کرد... شاید زندگی نوکرا با دوچرخه آغاز نشد، اما با دوچرخه به پایان رسید. 

و اين داستان هنوز هم ادامه دارد. 
هنوز هم نويسندگان معاصر در مسير نياكان خود به پيش مي روند: «اريك فوتورينو» كه «جايزه بزرگ ميدي ليبر» را در سال 2001 به دست آورد، نوشته اي دارد به نام «مدح كوتاهي در باب دوچرخه» كه انتشارات گاليمار در سال 2007 آن را منتشر كرد. «مارك اوژه» نويسنده معاصر ديگري است كه او هم كتابي با همين مضمون دارد.

«برنار شامباز» در سال 2008«فلسفه مختصري بر دوچرخه» را منتشر كرد، «پل فورنل» از نياز به دوچرخه در كتاب «نياز به‌دوچرخه» گفت و اكنون در سال 2011، ديويد بيرن در «روزنوشته هايي با دوچرخه» شهرهاي دنيا را به ما نشان مي دهد كه از شر اتومبيل رها شده اند. كسي نمي داند واقعا دوچرخه براي فرانسوي‌ها چيست اما براي اين مردمان فيلسوف دوچرخه تنها يك وسيله حمل‌ونقل نيست، دوچرخه يك كتاب است، يك رمان است، يك شعر است، آن هم شعري آزاد و رها كه هر جا بخواهد مي‌رود و آنها را نيز با خود به هرجا كه دوست دارد مي‌برد، شعري كه در هيچ قالبي نمي‌گنجد و شايد همين راز دلبستگي فرانسوي‌ها به دوچرخه است، وسيله‌اي كه آزاد و رهاست و موتور آن خود انسان است، خود خود انسان فرانسوي و به‌همين دليل است كه فرانسوي‌ها اين شعر زيبا را تا اين اندازه دوست دارند و برايش هر ساله جشن مي‌گيرند. جشني كه ساليان درازي است برگزار مي‌شود و نه تنها فرانسوي‌ها كه دنيا را همراه و شيفته خود ساخته است. جشن شعري به نام دوچرخه...

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین