نیمههای شب است، در یکی از مناطق پرت و حاشیهای شهر ایستادهاید. چراغ قوهای که در دست دارید را خاموش کردهاید. هوا تاریک تاریک است. در میان لجنها و راههای شیبدار به مدت ١٠ دقیقه گام برمیدارید. سکوت است و تاریکی. به درهای میرسید که ٤٠، ٥٠ انسان، زن و مرد در هم لولیدهاند...