وقتی مرد نظافتچی دست بچه را گرفت و آورد، من دیدم لباسهای بچهام کثیف است. دادوفریاد کردم و به مرد گفتم با بچه من چه کردهای. چیزی نگفت. پسرم هم چیزی نگفت. من دست بچه را گرفتم تا به سمت خانه بیایم که یکدفعه یکی از خانمهایی که در مهد کار میکرد به من گفت وقتی رفتی خانه بچه را حمام کن، بیرونروی داشته و شاید به همین دلیل است که لباسهایش کثیف شده. من هم بچه را در خانه حمام کردم. بچه اصلا حرف نمیزد. فقط گریه میکرد...