زن جوانی که با یکی از مدیران شرکت محل کارش پنهانی ازدواج کرده اتهام رابطه نامشروع را انکار میکند.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۳۵ مطلب
زن جوانی که با یکی از مدیران شرکت محل کارش پنهانی ازدواج کرده اتهام رابطه نامشروع را انکار میکند.
زن جوان میگوید: من وقتی ۱۴ ساله بودم از خانه فرار کردم. با پسری به اسم رضا که دوستش داشتم صیغه کردیم و باردار شدم. در واقع خانوادهام من را طرد کردند و من هم با عشقم رفتم. وقتی باردار شدم رضا من را ترک کرد، گفت بچه را هم نمیخواهد. من هم دلم نیامد بچه را سقط کنم. یکه و تنها دخترم را به دنیا آوردم.
دختر ۲۲ ساله گفت: پس از آن خلوت شیطانی، دیگر «امید» مرا رها کرد و بعد از گذشت دوماه از این ماجرا نزد پزشک زنان رفتم و تازه فهمیدم که چه بلایی به سرم آمده است. زمانی که دوباره با «امید» تماس گرفتم و ماجرا را توضیح دادم با خودروی مادرش به در منزل مان آمد و با لبخندی تمسخرآمیز گفت: اگر میخواهی با من ازدواج کنی، باید تا ۳۰ سالگی صبر کنی، بعد هم من از آن روز شیطانی، فیلم و عکس دارم! حالا هم گم شو برو پایین!
نقشه آدمربایی را مادر مهسا که همسر صیغهای شاکی است به دلیل اختلافاتی که با یکدیگر داشتند طراحی کرده بود. شاکی چند مرحله دخترخواندهاش را مورد ضربوجرح قرار داده بود و مادر مهسا برای انتقامجویی به من و چند نفر شرور پول داد تا این مرد را بدزدیم
از سوی دیگر خجالت میکشیدم آن چه را در خلوت مان رخ داده بود برای پدر و مادرم بازگو کنم به همین دلیل با اشتباه بزرگ دیگری یک تصمیم احمقانه گرفتم و با خوردن مقداری سم دست به خودکشی زدم، اما خوشبختانه مادرم متوجه شده بود و مرا به مرکز درمانی رساند و من از مرگ نجات یافتم با وجود این وقتی حکمت خان و خانواده اش در جریان ماجرا قرار گرفتند هیچ عکس العملی نشان ندادند به طوری که انگار اصلا مرا نمیشناسند.
نوجوان ۱۴ ساله پس از آموزش در فضای مجازی مبنی بر ساخت صفحه جعلی، ربات صیغه یابی را در فضای مجازی منتشر کرده و هر فرد با نصب آن و ورود به صفحه پرداخت مبلغ، تمام اطلاعات بانکی او توسط متهم ثبت میشد.
دکتر هینریش بروگش سفیر پروس (آلمان) در ایران، استاد دانشگاه برلین و مستشرق معروف آلمان که در حدود سالهای ۱۲۷۷-۱۲۷۵ در ایران خدمت کرده است، دربخشی از خاطرات خود تحت عنوان «سفری به دربار سلطان صاحبقران» چنین مینویسد: ... بد نیست قدری هم از وضع زنان ایران و حرمسرای مردان صحبت کنیم.
حدود بیش از یک ماه، این فرزند نزد مادر بزرگِ مادری خویش مراقبت شده و از شیر او استفاده می کند؛ پس از بازگشت پدر و مادر این نوزاد، فرزند نزد مادر خود بازگردانده می شود؛ مدتی بعد مادر بزرگ که در جلسه ی روضهای شرکت کرده بود، پس از سخنرانی خطیب آن جلسه، از احکام شیر دادن به فرزند اطلاع پیدا می کند و آنجاست که تمام دنیا را در مقابل خود تیره و تار می بیند.
متاسفانه این سایتهای مجاز و غیرمجاز زنان، دختران جوان، مردان و پسران را به ازدواجهای موقت ترغیب میکنند و آنقدر از ازدواج موقت تعریف و آن را معرفی کردهاند و افراد را به ازدواج موقت تشویق کردهاند که قبح آن در میان خانوادهها و جوانها از بین رفته است و ما امروز با افزایش ازدواجهای موقت روبرو هستیم
مدتی بود که فهمیده بودیم با زنی به صورت صیغهای ازدواج کرده؛ این موضوع به شدت ما را تحت تأثیر قرار داده بود؛ بچهها ناراحت بودند. پدرشان خیلی کتکشان میزد و اذیتشان میکرد تا اینکه تصمیم به قتل او گرفتیم. من تفنگ بادی شوهرم را برداشتم؛ او با این تفنگ به شکار میرفت. تفنگ را سمتش گرفتم و به او شلیک کردم.