ترنج

در مورد

قبرستان

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۴۵ مطلب

  • من نمی‌دانم چرا اینقدر امید به زندگی در کشور ما بالاست. طرف نود و پنج سالشه، بیست و پنج بار سکته کرده، پنج بار مار افعی موکتی نیشش زده، سه بار هم طناب بانجی جامپینگ پاره شده با مغز خورده زمین با پررویی میگه من می‌خوام عروسی نتیجه‌ام رو ببینم! خب چه می‌خواهید از جان این زندگی؟ این همه مشکلات در کشور داریم.

  • حتماً شما هم داستان‌هایی از "سفر به تاریخ" شنیده‌اید؛ از همان‌ها که با کمک "ماشین زمان" انجام می‌شود و در چشم به هم زدنی آدم را می‌برد در میانه حوادث و وقایعی که پیشتر تنها نام‌هایی از آن شنیده‌ای...

  • این روزها اگر قصد رفتن به مزار عزیزی را داشته باشی با تعداد زیادی از افراد روبه رو می‌شوی که که امورشان به‌واسطه دفن مردگان در این مکان می‌گذرد.

  • گرگ و ميش بود هوا، از بيرون مغازه، سايه‌يي ديده نمي‌شد، مشتري هم اگر بود و رد مي‌شد، فكر مي‌كرد تعطيل است مغازه، راهش را مي‌كشيد و مي‌رفت. صاحب لاستيك‌فروشي اما توي مغازه بود. لچك به سر مي‌كند كف زمين را، بلكه از چاله‌يي كه كلنگ مي‌زند و گودترش مي‌كند، فضايي درست شود براي قضاي حاجت. مغازه از خانه‌اش دور بود و نمي‌شد هر بار راهي قبرستان شود و سرخ شود از شرم.

تبلیغات