يك به يك خودشان را از لابهلاي سيمان و خرابه و آب لجن بسته بيرون ميكشند و هيكلهاي پت و پهنشان را با هر قدم مضحكي كه بر ميدارند به چپ و راست مياندازند و با هزار ادا و اطوار كمي جلو ميآيند، مگ مگ مگ... هر چه باشد نازشان اينجا خريدار دارد و قلعه را به اسم آنها زدهاند، قلعه هزار اردك... ناگهان غريزه به آنها دستور توقف ميدهد و محتاطانه ميايستند.
در مراسم سوم تیر
من میخواهم در اینجا جواب بدهم. احمدینژاد کسی نیست. احمدینژاد یک قطره از اقیانوس بیکران ملت است و افتخار ما این است که زیربار زور نمیرویم.
ما یک ارباب ی (امام زمان) داریم که ارباب ما میآید و به اتفاق آن ارباب مان آنچنان حالتان را میگیریم که در تاریخ ثبت شود.