در چهل تیکه قسمتی از یک برنامه قدیمی پخش شد که خسرو شکیبایی مهمانش بود و دیالوگهایی از سریال مدرس را که در آن نقش مدرس را بازی میکرد، اجرا کرد.
با خسرو، قالیچه را زدیم زیر بغل و بردیم بانک که ۱۵۰ تومان به ما دادند؛ ۱۰۰ تومان را خسرو برداشت و من هم ۵۰ تومان؛ قرار شد سر برج حقوق بگیریم و برویم قالیچه را از گرو دربیاوریم.
«سر صحنه «خانه سبز»، خسرو شکیبایی همیشه یک ساعت دیرتر از دیگران میرسید، یک روز آقای بیرنگ به من گفت: خسرو شکیبایی تو را در کسوت استادی میشناسد، تو به او بگو که به موقع سر صحنه حاضر شود. من به خسرو شکیبایی گفتم اگر قرار است دیرتر برسی به من هم بگو که همان زمان بیایم. از روز بعد خسرو شکیبایی به موقع سر صحنه حاضر شد، اما این اتفاق چند روز بیشتر طول نکشید و از روز چهارم دوباره با تاخیر در سر صحنه حاضر شد و میگفت، چون دیر میخوابم، نمیتوانم زود برسم.»
در سالروز درگذشت خسرو شکیبایی،
هنوز هم بعد از گذشت هفت سال نمیتوانیم کنار نامش واژه «زنده یاد» بگذاریم ... هنوز هم ترکیب «زندهیاد خسرو شکیبایی» برایمان غریبه است و دردناک.