ساعت حدود چهار میشود که آقای نیکفرجام تصمیم خودش را میگیرد: به شدت نگران تولهها بودم، آن منطقه هم آنتن ندارد و امکان تماس با هیچکسی را نداشتم. از یک طرف میدانستم که اگر تولهها را با خودم ببرم، شاید دیگر مادرشان سراغشان نیاید، از طرفی حدس میزدم یوزپلنگ مادر با خطری مواجه شده و تصمیم گرفته جای تولهها را عوض کند و شاید همین حین دچار حادثه شده باشد و اصلا برنگردد، اگر تولهها را همانجا رها میکردم احتمال برگشتن مادرشان از اینکه از گرسنگی بمیرند و یا طعمه حیوانی شوند، کمتر بود، پس تصمیمم…