«به موجب لایحه حمایت از خانواده که امروز به تصویب مجلس رسید، هیچ مردی نمیتواند با داشتن زن، همسر دوم اختیار کند و زن دوم در صورت اطلاع از ازدواج قبلی شوهرش، زندانی خواهد شد.»
معشوقه در جریان ازدواج این مرد بوده اما همچنان بر این وصلت اصرار ورزیده و هزینه آنرا نیز پرداخت کرده بوده است.
با آن که همسر ایوب اولین فرزندش را باردار بود، ولی او بیشتر اوقاتش را با من میگذراند. در عین حال این روزهای خوب خیلی زود به هم ریخت به طوری که ایوب با پسرم بدرفتاری میکرد و او را کتک میزد. آرام آرام مرا نیز به فراموشی سپرد به گونهای که مدتهای زیادی غیب میشد و من هیچ خبری از او نداشتم. گاهی در هر ماه دو یا سه روز بیشتر او را نمیدیدم.
همسرم نه تنها مردی هوس باز بود و با زنان دیگری ارتباط داشت بلکه نمیتوانست پاسخ گوی عواطف و احساسات جوانی من باشد. به همین دلیل حدود یک هفته قبل از خانه او فرار کردم و به منزل پدرم رفتم.
کسب اجازه از پدر یا جد پدری برای ازدواج دختر فقط در صورتی مورد نیاز است که دختر دوشیزه یا باکره باشد. به همین دلیل در صورتی که دختری قبلا یک مرتبه ازدواج کرده باشد، دیگر به لحاظ قانونی نیازمند کسب اجازه و یا رضایت پدر یا جد پدری نیست.
متوجه شدم در منطقه پایین شهر وارد منزل فردی غریبه شد و چند دقیقه بعد در حالی از آن خانه خارج شد و پشت فرمان پرایدش نشست که دختری کم سن و سال او را همراهی میکرد. آنها به منطقه ییلاقی طرقبه رفتند و داخل رستوران شدند
من دل باخته فتاح بودم و با هر شرایطی حاضر بودم بااو ازدواج کنم. بالاخره چند ماه دیگر هم تحمل کردم تا این که پسر دومم نیز به دنیا آمد. من هم نوزاد یک روزه را به محمود سپردم واز بیمارستان به خانه پدرم رفتم.
همسرم که چارهای نداشت به همراه فرزندانم از خانه بیرون رفت و من با آن زن غریبه خلوت کردم، ولی هنوز نیم ساعت از این ماجرا نگذشته بود که نیروهای انتظامی به منزلم آمدند و ما را دستگیر کردند. آن جا بود که متوجه شدم همسرم این موضوع را به پلیس گزارش داده است.
فهمیدم رشید قبل از ازدواج با من زن مطلقهای را به عقد موقت خودش درآورده بود و حالا که آن زن فرزندی به دنیا آورده به خاطر گرفتن شناسنامه برای نوزاد با یکدیگر به اختلاف خورده اند! آن زن میگفت: در دوران مجردی با رشید دوست بودم، اما تقدیر به گونهای رقم خورد که من با کس دیگری ازدواج کردم، ولی این ازدواج پایدار نبود و من بعد از طلاق دوباره سراغ رشید رفتم و به عقد موقت او درآمدم
سارا را که شوهر دادند، من دچار ناراحتی روحی شدم. مادرم برای این که از غصههایم کم شود، مرا ناچار کرد که تو را بگیرم. تو را گرفتم و با تو ازدواج کردم. درحالی که هیچ علاقهای به تو نداشتم. حالا که سارا از شوهرش جدا شده است و میخواهد زن من بشود، من باید با او ازدواج کنم. من دلم میخواهد در خانهای باشم که او باشد.
خلاصه آن روزها بعد از آن که مادر حامد با خوردن داروهایش به خواب میرفت من وحامد نیز سر از پارتیها و کافه رستورانها در میآوردیم. او چنان خود را عاشق و دلباخته من نشان میداد که سعادت و خوشبختی در قلب و چشمانم موج میزد. از سوی دیگر حامد به قول خودش عمل کرد و ماهانه پنج میلیون تومان به حسابم واریز میکرد.
احساس میکردم گمشده ام را در وجود محمود یافته ام و به همین دلیل به این ارتباط خیابانی ادامه میدادم. بالاخره با گذشت پنج سال از زندگی مشترک با شهروز در حالی تصمیم به طلاق از او گرفتم که محمود نیز وعده ازدواج به من داده بود. آن قدر در عشق پوشالی محمود گرفتار شدم که حتی عشق مادری را نیز به فراموشی سپردم و سرپرستی دو فرزندم را به شهروز دادم تا در کنار محمود خوش بگذرانم.
خلاصه این رفت و آمدها به جایی رسید که من درباره سرد مزاجی همسرم، با ستار به درد دل پرداختم و سیر تا پیاز زندگی خصوصی ام را برایش بازگو کردم تا این که روزی ستار به آرامی کنار گوشم گفتتو با این وضعیت مالی خوبی که داری نمیخواهی کمی برای خودت زندگی کنی و غرور همسرت را بشکنی؟! با این جمله او وسوسه شیطانی بر وجودم غلبه کرد و پیشنهادش را پذیرفتم.
آن زن که با پول هایش شوهرم را به دام انداخته بود دو فرزندش را به خانه من میآورد تا مرا عذاب روحی بدهد و من مجبور شوم از سوشا طلاق بگیرم.
در این شرایط من به دنبال مدارکی بودم که اثبات کند همسرم بدون اجازه من ازدواج کرده است و نفقه زندگی را نیز نمیپردازد، اما وقتی وارد کلانتری شدم ناگهان هوویم را دیدم که برای اثبات ازدواجش با رحمت علی دست به دامان قانون شده بود و
بالاخره در سن ۲۳ سالگی مهر طلاق بر شناسنامه ام درخشید و حال و روز من به هم خورد به طوری که سرنوشتم نیز تغییر کرد. خلاصه نزد مادرم بازگشتم و ۱۸ سال در کنار او زندگی کردم تا این که روزی از طریق یکی از آشنایان با مردی به نام «حداد» آشنا شدم و به عقد او درآمدم در حالی که از اعتیاد آن مرد خبر نداشتم در واقع از چاله درآمدم و به چاه افتادم چرا که در مدت دو سال زندگی با حداد او نه تنها در پرداخت هزینههای زندگی بسیار سخت گیری میکرد بلکه به هر بهانهای مرا کتک میزد.
سه ماه پس از اینکه پادشاه تایلند با معاون فرمانده گارد محافظ پادشاه ازدواج کرده و او ملکه این کشور کرد، روز گذشته نیز با یک زن 34 ساله پرستار ارتش ازدواج کرد.
مهنوش صادقی همسر دوم مهدی هاشمی کیست؟
مهدی هاشمی بازیگر نقش «دکتر قریب» که شایعه ازدواج دوم ش با "مهنوش صادقی" را تایید کرد
مدتی بعد در حالی با پیشنهاد ازدواج پارسا روبه رو شدم که او شش سال از من کوچکتر بود و ادعا میکرد از همسرش به خاطر نداشتن تفاهم اخلاقی در دوران نامزدی جدا شده است.
تصورم این بود که نیمه گمشده ام را یافته ام غافل از این که جلال متاهل بود و همسر ودو فرزند داشت. این را وقتی فهمیدم که دوماهه باردار بودم.