ترنج

مونا نقیبی

۱ مطلب

  • یکی از برادران مونا می‌گوید: «مونا کلاس اول بود. اول آبان ماه ساعت ۶ و نیم صبح وقتی با یکی دیگر از خواهرنم به مدرسه می‌رفت این اتفاق برایش افتاد و یک تیر به «شاهرگ» مونا برخورد کرد. چون صبح زود بود کسی آنجا نبود. مدرسه‌شان شش، هفت کوچه با خانه ما فاصله دارد. وقتی این اتفاق افتاد خواهرم به ما خبر داد و ما هم او را به بیمارستان رازی رساندیم. مادرم فقط گریه می‌کرد. الان هم من و برادرانم کار می‌کنیم و مخارج خانه را می‌دهیم.»

۱
تبلیغات