این آبنبات وجدان دزد را بیدار کرد!
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۱۲۱ مطلب
یک سارق سابقهدار که با استفاده از مرخصی درمانی از زندان آزاد شده بود، در مدت کوتاهی بیش از ۹۰ فقره سرقت در سه استان کشور انجام داد. اما عملیات تعقیب و گریز مسلحانه پلیس قم به این فرار مجرمانه پایان داد و متهم در حالی دستگیر شد که در جریان بازجویی، خواستهای عجیب از پلیس مطرح کرد. این فرد که از محل سرقتها ثروت قابلتوجهی بهدست آورده بود، از مأموران درخواست کرده بود او را به زندان بازگردانند تا در امنیت، استراحت و سرمایهگذاری کند! این پرونده اکنون با دستور مقام قضایی در حال بررسی دقیقتر است.
جوان ۲۶سالهای که برای چندمین بار به اتهام سرقت از منازل مردم مشهد و با تلاش نیروهای کلانتری شهرک فراجا دستگیر شد.
شاکی به صورت اتفاقی کتانی مشابه کتانی مسروقه را در پای یکی از دوستان همسایه در طبقه چهارم ساختمان مشاهده کرد که تحقیقات را وارد مرحله جدیدی کرد.
این نقاشی تا زمان طلاق آنها، در خانه واقع در «نورفک» متعلق به قرن شانزدهم که عمارت «ایست بارشام» نگهداری میشد. این همان خانهای است که «هنری هشتم» آن را «کاخ کوچک روستایی» خود توصیف کرده بود.
توصیههای مهم پلیس آگاهی تهران بزرگ برای ایمنی و حفاظت مناسب از گوشی تلفن همراه و جلوگیری از سرقت خودرو و موتورسیکلت.
«قصد داشتیم برنجهای سرقتی را به منطقه اسماعیلآباد ببریم و با فروش آن به مالخران مواد مخدر تهیه کنیم که ناگهان پلیس را پشت سر خودمان دیدیم. به مواد مخدر هم اعتیاد دارم و برای تأمین هزینههای اعتیاد به فروشگاههای مواد غذایی دستبرد میزدیم.»
در دل کاخ دادگستری تهران، جایی در امتداد خیابان خیام، روزی دادگاه عالی جنایی صحنه رویارویی قانون با یکی از مرموزترین چهرههای خلافکار دوران پهلوی شد؛ مهدی بلیغ، دزد خوشچهره و نابغهای که سالها پلیس، جامعه و حتی رسانهها را به بازی گرفته بود. تصویری از لحظهای تاریخی؛ دفاعیات مردی که نهفقط متهم، بلکه اسطورهای از هوش جنایی و بدلکاری اجتماعی بهشمار میرفت.
پلیس بارها توصیههایی برای جلوگیری از سرقت منزل به مردم کرده که یکی از آنها استفاده از قفلهای ایمن و ضد سرقت است. پلیس توصیه میکند که درها و پنجرهها با قفلهای پیشرفته تجهیز شوند تا احتمال ورود سارقان کاهش یابد.
«مراد» شگرد سرقت از منازل را به من آموخت و گفت: ما خانههای خالی از سکنه را زیر نظر میگیریم و شبانه به آن جا دستبرد میزنیم. سپس اموال سرقتی را به مالخران میفروشیم و پولش را به طور مساوی تقسیم میکنیم. خلاصه من کارم را رها کردم و در پاتوق «مراد مرغی» به زندگی ادامه دادم. صبح تا بعداز ظهر میخوابیدیم و از اوایل غروب هم پس از مصرف مواد مخدر به خیابان میآمدیم تا خانههای خالی را شناسایی کنیم!
