bato-adv
کد خبر: ۷۸۴۰۷۳
بازخوانی یک گفت‌وگوی قدیمی

گفتگو با نخستین شهردار زن ایران؛ آسفالت خیابان‌ها نه، اولویت من مرمت روح و فکر جامعه است

گفتگو با نخستین شهردار زن ایران؛ آسفالت خیابان‌ها نه، اولویت من مرمت روح و فکر جامعه است
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۹ - ۱۷ مهر ۱۴۰۳

من دختر فوق‌العاده‌ای نیستم، خیلی معمولی و ساده‌ام و به همین دلیل تا حالا با کمترین مشکلی روبه‌رو نشده‌ام. من در تمام یک سالی که در دبیرستان رضاشاه کبیر گذرانده‌ام و بعد‌ها در طول ۴ سال تحصیل در دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران هیچ‌وقت متوجه چیزی که باید از آن بترسم نشدم.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در مهرماه ۱۳۴۶ یک دختر ۲۳ ساله‌ی شهرستانی به نام هما پورمحسن «شهردار» ورامین شد. این برای نخستین بار بود که یک زن در ایران شهردار می‌شد. او در ورامین اتاقی اجاره کرده بود و وقتی که خبرنگار زن روز از او برای گفتگو دعوت کرد، یک ساعت و نیم از ورامین راه پیمود تا به تهران برسد و از این تجربه‌ی تازه سخن بگوید. در ادامه مشروح گفت‌وگوی یادشده را به نقل از مجله‌ی «زن روز» مورخ ۱۵ مهر ۱۳۴۶ می‌خوانید:

اراک شهر کوچکی است و من در آن‌جا متولد شدم. می‌دانم که شاید این حرف خوب نباشد ولی اراک هم مثل خیلی شهر‌های دیگر محیط خوبی برای پرورش دختر‌ها نیست. شهر ما هم مثل خیلی شهر‌های دیگر ذوق و استعداد دخترکشی دارد و خدا می‌داند اگر پدر و مادرم به من کمک نمی‌کردند الان چه سرنوشتی در انتظار من بود.

چطور؟

ساده است، چون در یک شهر کوچک، هر عاملی سد راه پیشرفت دختر‌ها است. نبودن معلم و مدرسه‌ی خوب، نبودن وسیله‌ی آموزش فوق برنامه، نبودن مجمع و محفلی برای معاشرت با دختران هم‌سن‌وسال، نبودن کتابخانه‌ی کافی و پول کافی برای خرید کتاب، همه‌ی اینها دست به دست هم می‌دهد و مانع از ترقی دختر شهرستانی می‌شود.

اما شما؟

بله من تا حدود زیادی یک استثنا بودم. یعنی پدر و مادرم به من کمک کردند و امکان دادند. شاید وقتی پنجم ادبی‌ام را در اراک گرفتم آنها هم بی‌میل نبودند که مثل دختر‌های دیگر پی بختم بروم، اما در برابر این درخواست که اجازه دهند برای ادامه‌ی تحصیل به تهران بیایم مقاومت نکردند و این بزرگ‌ترین گذشت و فداکاری آنان بود. در حقیقت پدر و مادر من با این کار خود به جنگ افکار عقب‌افتاده رفتند. شماتت خویش و بیگانه را به جان خریدند و با این فداکاری زندگی مرا نجات دادند.

چند سال پیش به تهران آمدید؟

تقریبا ۵ سال سال پیش.

آن وقت چند سال داشتید؟

تقریبا ۱۸ سال.

و...؟
‌می‌دانم چه می‌خواهید بپرسید، می‌خواهید بپرسید که آیا نترسیدم، یک دختر ۱۸ ساله در تهران. راستش این حرف را خیلی شنیده‌ام ولی تا حالا نفهمیده‌ام که یعنی چه؟! من دختر فوق‌العاده‌ای نیستم، خیلی معمولی و ساده‌ام و به همین دلیل تا حالا با کمترین مشکلی روبه‌رو نشده‌ام. من در تمام یک سالی که در دبیرستان رضاشاه کبیر گذرانده‌ام و بعد‌ها در طول ۴ سال تحصیل در دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران هیچ‌وقت متوجه چیزی که باید از آن بترسم نشدم. سرم را زیر می‌انداختم و به دبیرستان و دانشکده می‌رفتم و برمی‌گشتم و توی خانه‌ای که پانسیون بودم غذا می‌خوردم و درس می‌خواندم. آن‌قدر به فکر درس و مشقم بودم که به چیز‌های دیگر نمی‌رسیدم. خیلی دختر‌ها را می‌دیدم که از مزاحت پسر‌ها حرف‌ها می‌زنند، اما من هیچ‌وقت چیز فوق‌العاده‌ای ندیدم. یک مرتبه چند تا پسر به دنبال من افتادند و متلک گفتند، اما من همان‌طور که سرم را زیر انداخته بودم رد شدم و جواب ندادم. آنها هم دیگر پیدای‌شان نشد

 و چطور شد که به طرف کار «شهردار»‌ی کشیده شدید؟

این برای من یک هدف بود. وقتی من به دانشگاه وارد شدم احساس می‌کردم که باید برای آینده‌ام نقشه داشته باشم و به همین دلیل در کلاس‌های کارآموزی وزارت کشور ثبت‌نام کردم. من فکر می‌کنم که «شهردار» شدن برای یک زن از هر کار دیگری مناسب‌تر است. مناسب‌تر است، چون با غریزه‌ی خانه‌داری و مادری زن بیش‌تر جور درمی‌آید. «شهر» در نظر من مانند یک خانه است. یک خانه‌ی خیلی بزرگ و حس می‌کنم که اگر یک زن بتواند بهتر از یک مرد خانه‌ای را اداره کند، به مراتب بهتر از او هم می‌تواند یک شهر را اداره کند.

و حالا به عنوان یک شهردار چه حس می‌کنید؟ چه وظایفی را روبه‌روی خود می‌بینید؟ و چگونه خودتان را آماده‌ی روبه‌رو شدن با وظیفه‌تان کرده‌اید؟

خیلی چیزها، راستش این است که من خودم را برای انجام وظیفه‌ی بزرگی آماده کرده‌ام. باید ثابت کنم زن‌ها و دختر‌های جوان هم می‌توانند قبول مسئولیت کنند. در یک شهر غریب، تنها و دور از پدر و مادر به کشورشان خدمت نمایند و محک تجربه آنها را «روسیاه» معرفی نکند. من مسئولیت‌هایی را که به عنوان یک زن دارم به مراتب مهم‌تر از مسئولیت‌های خود به عنوان یک شهردار تلقی می‌کنم، چون فکر می‌کنم اگر قرار باشد فقط شهردار خوبی باشم، قبل از من خیلی‌ها بوده‌اند ولی شاید جای «یک دختر شهردار خوب» در این کشور کم باشد تا دختر‌های دیگر و زن‌های دیگر را به تلاش، به فداکاری، به شهامت و شجاعت تشویق کند و آنها را از مقابله با مشکلات نترساند.

شاید یک شهردار مرد خوب، قبل از همه کاری به فکر اسفالت خیابان‌ها باشد، اما به عنوان یک زن برای من از این مهم‌تر اصلاح و مرمت روح و فکر جامعه است. هر مردی هر قدر هم فاسد باشد هیچ‌وقت راضی نمی‌شود که آشیانه‌ی فساد خود را در چاردیواری خانه‌ی خود و جلوی چشم زن و فرزند و در و همسایه دایر کند و من فکر می‌کنم این کدام شهر است که ارزش آن از چاردیواری خانه‌ی یک مرد فاسد کمتر باشد. این برنامه‌ی من شامل بالا بردن امکانات شهری است که مسئولیتش را به عهده دارم.

برای رسیدن به این هدف چه وسایلی در اختیار دارید؟ از چه امکاناتی می‌خواهید استفاده کنید؟

اگر در شهر‌های ایران کسی باشد که فرصت فعالیت اجتماعی به زن‌ها و دختر‌ها بدهد، بدون شک از قدرت عظیمی برخوردار است. من در اولین روز فعالیتم در ورامین زن‌ها را به دور خودم جمع می‌کنم. اجتماعاتی از آنها تشکیل می‌دهم و به آنها می‌گویم که با همکاری یکدیگر می‌توانیم شهر بهتری داشته باشیم. محیطی که آنها با خیال راحت بتوانند به زندگی خود و بچه‌های‌شان برسند و مثلا به خاطر آن‌که مرد مستی در روز روشنن جلوی دختر جوان آنها را نگیرد مانع از آن نشوند که بچه‌های‌شان ترک درس و مدرسه کنند.

اگر در این راه به مشکلی برخورد کردید چه می‌کنید؟ اگر مثلا یکی از همین مرد‌های مست حاضر نشد زیر بار تصفیه‌ی اخلاقی خانم شهردار برود؟

من خود را برای روبه‌رو شدن با این مشکلات هم آماده کرده‌ام. فکر نکنید که فقط در دانشگاه و کلاس‌های کارآموزی وزارت کشور درس تئوری خوانده‌ام. نه، من مدت چهار ماه در شهرری در سمت‌های مختلفی انجام وظیفه کرده‌ام و تجربه‌ی زیادی به دست آورده‌ام. از جمله این‌که فهمیدم خیلی از کسانی که از سازمان‌های دولتی و ملی ما ناراضی هستند به دلیل آن است که به آنها وقت زدن حرف‌های حسابی‌شان داده نمی‌شود. کسی حوصله‌ی گوش کردن ندارد. بعضی ماموران دولت خیال می‌کنند که از مردم طلبکارند، غافل‌اند از این‌که دولت به آنها پول می‌دهد تا به مردم خدمت کنند و به همین جهت زورشان می‌آید به ارباب‌رجوع جواب درست و قانع‌کننده بدهند. من خوب می‌دانم که حتی اگر همان مرد مست فرضی با این استدلال روبه‌رو شد که محدودیت اماکن فساد در یک شهر به نفع زن و دختر خود اوست تسلیم می‌شود و حرف حساب را قبول می‌کند. اما اگر واقعا کسی باشد که طاقت شنیدن حرف حساب نداشته باشد، مسلم است که تکلیف او با مقامات انتظامی است. با این همه من تمام کوشش خود را به کار می‌برم تا از این حربه استفاده نکنم.... زن ایرانی باید علیه ترس و بزدلی خود قیام کند.

باید ابتدا بر ضعف نفس خود پیروز شود تا بعد بتواند در مبارزه‌ی اجتماعی در برابر رقیب قد علم کند. زنی که نترسید، زنی که به جنگ مشکلات رفت، زنی که شجاعت و شهامت روبه‌رو شدن با خطر داشت دیگر «ضعیفه» نیست. در هرجا باشد چه در تهران، چه در اراک، چه در بندرعباس و چه در ورامین، راه خود را به سوی ترقی پیدا می‌کند. چنین زنی دیگر نمی‌تواند به «کم» و «بد» قناعت کند، زیر بار حرف زور برود اگر جامعه عملا و به‌آسانی تساوی او را با مرد قبول نکند، چنین زن دلیری عملا تساوی خود را با مرد می‌قبولاند و این صریح‌ترین و صحیح‌ترین حرفی است که می‌توانم بزنم.

مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین