bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۹۷۶۶۷
نیویورک تایمز:

"متاسفم"؛ ترسناک‌ترین واژه در عرصه سیاست

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۰ - ۱۳ آذر ۱۳۹۰

فرارو- یکی از اصلی ترین انتقادات کنایه‌ای جمهوری خواهان به باراک اوباما، سفر این رئیس جمهوری به سرتاسر جهان و عذرخواهی از کشورهای مختلف برای اشتباهات گذشته آمریکا است.

به گزارش سرویس بین الملل فرارو؛ به نقل از نیویورک تایمز، میت رومنی، سناتور جمهوری خواه و نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آمریکا در سخنرانی سیاست خارجه خود طی تابستان سال جاری تصریح کرد: «آیا تاکنون رئیس جمهوری داشته ایم که اینچنین مشتاق سخنرانی برای جهان با عذرخواهی بر لب و تردید در قلب بوده باشد؟» رومنی این بیانات را در مناظره امنیت ملی ماه گذشته نیز تکرار کرد. وی حتی اظهارات خود را در عنوان کتاب تبلیغاتی خود نیز جای داده است : «عذرخواهی نه: اعتقاد به آمریکا: مبحثی در عظمت آمریکا.»

معنای تلویحی این عنوان عدم اعتقاد اوباما به آمریکا است و بر اساس چنین استدلالی وی نمی تواند برای مبارزه در جهت ارزش ها و منافع آمریکا مورد اعتماد باشد. با وجود بی معنی بودن چنین بیاناتی، به نظر می رسد این اتهامات کاخ سفید را در موضع تدافعی قرار داده: بر اساس گزارش های خبری، یکی از دلایل امتناع اوباما از عذرخواهی برای کشته شدن 24 سرباز پاکستانی در حمله هوایی ناتو در مرز پاکستان طی ماه گذشته، نگرانی وی از بهانه بیشتر دادن به دست مخالفان سیاسی خود بوده است.

بگذارید با این سوال بحث را آغاز کنیم، اینکه آیا اوباما به واقع عذرخواهی کرده است. باراک اوباما در سری سخنرانی های پس از آغاز تصدی گری اش به اشتباهات جورج بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا اعتراف کرد- که البته این امر نه به معنای عذرخواهی که نقد سیاسی محسوب می شود- و البته به برخی اشتباهات که در دوره های قبل تر ریشه دارد نیز اشاره داشت. برای مثال اوباما در سخنرانی سازمان ملل خود تایید کرد که آمریکا در مسئله تغییرات جوی تعلل کرده است.

آیا این بیانات یا اظهارات مشابه را می توان «عذرخواهی» تلقی کرد؟ نکته مهمتر اینکه اگر عذرخواهی از سوی مقامات صورت گیرد بد است؟ عذرخواهی ریاست جمهوری یا عذرخواهی هایی که از سوی مقامات ارشد دولتی ابراز شده، بی سابقه نیستند. کاندالیزا رایس، وزیر امور خارجه بوش در سخنرانی سال 2005 خود در قاهره گفت: «کشور من، آمریکا برای 60 سال دموکراسی را فدای ثبات در منطقه خاورمیانه کرد اما ما به هیچ کدام دست نیافتیم.»این بیانات بیانگر چه چیز جز عذرخواهی وی از طرف آمریکا و تعهد برای پایان دادن به الگوی سیاست های غلط است؟

به هر حال این سوال مطرح می شود که عذرخواهی به دلیل اقدامات غلط چه ایرادی دارد؟ افراد بسیاری سران آلمان را به دلیل عذرخواهی در مسئله هولوکاست تحسین می کنند. واضح است که روابط چین و ژاپن با عذرخواهی سران ژاپنی به دلیل اشغال شهر نانجینگ در سال 1973 بهبود خواهد یافت اما مقامات ژاپن قاطعانه آن را رد می کنند.

این اندیشه که میهن پرستان واقعی عذرخواهی نمی کنند همانقدر پوچ و متداول است که اندیشه عدم عذرخواهی مردان واقعی. (شاید تنها زنان هستند که قدرت شخصیتی بالایی برای عذرخواهی دارند.) اما واژه «عذرخواهی» در گفتمان ما چنان سیاسی شده که هیچ رئیس جمهوری اعتراف به عذرخواهی نمی کند. بن رودز، یکی از مقامات ارشد کاخ سفید مسئول بسیاری از عباراتی است که رومنی و دیگران به عنوان خودزنی ملی مورد استهزا قرار می دهند. زمانیکه از رودز در مورد ادعای این جمهوری خواه سوال شد، وی با خشم پاسخ داد: «باراک اوباما هرگز عذرخواهی نکرده است» وی در ادامه متذکر شد که بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش از این دست اقدامات داشته اند.

دلایل بسیاری برای عذرخواهی وجود دارد، چه از طرف خود شخص و چه از طرف کشورش. شاید مهمترین مسئله کنار گذاشتن گذشته برای حرکت به سمت آینده باشد. اوباما در سخنرانی ترکیه خود گفت: «تاریخ اغلب غم انگیز است، اما اگر حل نشده بماند، می تواند به باری سنگین بدل شود.» وی پیش از ابراز این سخنان به میراث برده داری و تبعیض نژادی آمریکا اشاره کرده و در حال چرخش به سمت مطرح کردن اتفاقات وحشتناک سال 1915 و تاکید بر لزوم کنار آمدن ترکیه با مسئله قتل عام ارامنه بود.

منتقدان محافظه کار اوباما واقعاً انتقادی بر تفسیر وی از گذشته ندارند، بلکه مخالف جهان اخلاقی وی هستند؛ مسلماً هیچ یک از آنها از برده داری حمایت نمی کنند. وال استریت ژورنال در یکی از مقاله های سال 2009 خود آغازگر لفظ عذرخواهی بود، کارل رو، مغز متفکر جمهوری خواهان در این مقاله نوشت اوباما «به گونه ای عمل می کند که به نظر می رسد برابری اخلاقی میان آمریکا و دشمنانش وجود دارد.» بوش جهان را به دو گروه خوب و بد، طرف ما و طرف آنها تقسیم کرده بود. رونالد ریگان نیز در طول جنگ سرد چنین رویکردی داشت.

آمریکا چنین رویکردی را «وضوح اخلاقی» می داند و ظاهراً اوباما از این وضوح اخلاقی بهره نمی برد. ریک سانتوروم، تندروترین نامزد جمهوری خواه در عرصه سیاست خارجه در سخنرانی گفت: «در مورد ایران ما در طرف بد قرار گرفته ایم چراکه رئیس جمهور ما معتقد است ما نباید در مسائل آنها دخالت کنیم.» این ادعا کاملاً مضحک است. با این حال بگذارید کمی آن را مورد بررسی قرار دهیم. شاید باید بگوییم که اوباما و منتقدان وی در مورد جایگاه آمریکا در تاریخ با هم موافق نیستند؛ رومنی تاکید دارد که به شدت به «استثناگرایی آمریکایی» معتقد است و این امر بدان معنا است که آمریکا «بزرگترین کشور در تاریخ جهان و طرف خوب است» اما اوباما چنین نگرشی ندارد. اینکه چنین مسئله در شرایط فعلی آمریکا به مبارزات انتخاباتی نیز سرایت کند موضوع دیگری است اما جمهوری خواهان بارها دموکرات ها را متهم کرده اند که آمریکایی های وفاداری نیستند.

در نگاهی عمیق، لفظ عذرخواهی و بهره برداری جمهوری خواهان از آن، نه از اصول متافیریک یا تفاسیر تاریخی که از سیاست برخاسته است. مسائلی مانند کشتن اسامه بن لادن و به راه انداختن جنگ در افغانستان و عراق، بیانگر ضعف سیاست خارجه رئیس جمهور نیستند. هدف منتقدان زیر سوال بردن خود اوباما است. اگر اوباما به آمریکا اعتقاد نداشته باشد، چطور می توان به سیاست های وی اعتماد کرد؟

کاندیداها و کسانی که در عرصه سیاسی جدل می کنند هرگز نگفته اند و شاید نیازی نیست بگویند که احساس واقعی محافظه کاران در مورد این رئیس جمهور نیمه سیاه، هاوایی- اندونزیایی که متعلق به جهان خارجیان و نه آمریکا است، چیست. آنها معتقدند مطمئناً وی از آنها عذرخواهی می کند.

ما یک بار دیگر در این نقطه قرار گرفته ایم، اما نه با این بیانات ضمنی زشت. جیمی کارتر آخرین رئیس جمهور دموکراتی بود که بازسازی تصویر آمریکا در جهان را دنبال می کرد. وی در سخنرانی سال 1977 در دانشگاه نوتردام با معرفی سیاست جدید «حقوق بشر» خود، بیانات معروفی داشت در مورد «ترس مفرط از کمونیسم که یک بار ما را به آغوش هر دیکتاتوری رهنمون کرد که در این ترس با ما همراه بود.» کارتر هم مانند اوباما و رایس لزوم تصدیق گذشته به منظور دستیابی به راهی روشن برای نوع دیگری از سیاست را احساس کرده بود. و مانند اوباما، وی نیز مورد حمله قرار گرفت. هندریک هرتزبرگ از نویسندگان نیویورکر که پس از چندی به نویسنده متن سخنرانی های کارتر تبدیل شد در اینباره می گوید: «یکی از ناخوشایندترین پیامدهای این سخنرانی کارتر، تقویت جنبش نومحافظه کار بود.» تردیدها در مورد کارتر، رونالد ریگان را پیروز عرصه انتخابات کرد؛ همانطور که رقبای اوباما امید دارند این اتفاق بار دیگر تکرار شود.

اما کارتر هرگز ساده لوح نبود. زمانیکه شوروی سابق به افغانستان حمله کرد، وی تصدیق کرد که در مورد آنها اشتباه کرده است. این در حالی است که سیاست حقوق بشری وی از یک منظر بسیار مهم موفقیت آمیز بود – این سیاست به بسیاری از مردمی که تحت سلطه دیکتاتوری زندگی می کردند، قوت قلب داد- این سیاست هرگز هیچ دیکتاتوری را به کناره گیری صلح آمیز از قدرت و اصلاحات در یک دیکتاتوری ترغیب نکرد.

اوباما عملکرد خوبی در زمینه اتحاد کاملی که مدعی آن بوده، نداشته است. نه اسرائیل و نه فلسطین دعوت وی به تصدیق مشروعیت طرف دیگر را چندان جدی نگرفته اند. تهران با بی تفاوتی در برابر مواضع وی به اجرای برنامه هسته ای خود ادامه می دهد و تنها کاری که اوباما توانسته انجام دهد ترغیب دیگر کشورها برای پیوستن به آمریکا در اعمال تحریم های بیشتر بر ایران بوده است.

در نهایت یک عذرخواهی، نوعی از لفاظی است و عملی نیست. و شاید این لفظ برای آمریکا بیش از کسانی که از آنها عذرخواهی می شود، مهم باشد.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین