bato-adv
کد خبر: ۷۷۷۴۴

براهین اثبات وجود خدا در فلسفه اسلامی

تاریخ انتشار: ۱۷:۲۲ - ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰


براهين به طور کلّي بر سه قسمند:

1) برهان اِنّي:
که در آن از معلول به علّت پي برده مي شود؛ مثلاً از وجود دود بر وجود آتش استدلال مي شود.
اين برهان از نظر منطقي پايين ترين حدّ يقين آوري را داراست. لذا فلاسفه اسلامي،که در پي يقين صد در صدي هستند، در اثبات وجود خدا از آن استفاده نمي کنند؛ ولي متکلمين اسلامي که در صددند متناسب با فهم تمام اقشار بشري، برهان اقامه کنند، از اين قسم برهان نيز استفاده مي کنند.

2) برهان لِمّي:
که در آن از وجود علّت بر وجود معلول استدلال مي شود. اين قسم برهان مفيد يقين صد در صدي بوده، خدشه ناپذير است؛ لکن از آنجا که مراد از خدا، واجب الوجود(وجود صرف و بدون علّت) است، اين برهان براي اثبات وجود خدا کاربرد ندارد.

3) برهان از راه ملازمات عامّه:
در اين قسم برهان، نه از علّت به معلول پي برده مي شود نه بالعکس؛ بلکه از وجود يکي از دو امر که ملازم يکديگرند بر وجود امر ديگر استدلال مي شود. براي مثال گفته مي شود: اينجا طبقه بالاي ساختمان است؛ طبقه بالا وقتي معني دارد که طبقه پاييني باشد. پس زير اين طبقه، طبقه ي پاييني نيز هست. در اين استدلال ساده، بالا نه علّت پايين است نه معلول آن. بلکه بالا و پايين، همواره باهم بوده، ملازم همند. همه ي براهيني که فلاسفه اسلامي در فلسفه به کار مي برند از اين سنخ اند؛ که يقين آوري آن حتّي از برهان لمّي هم بالاتر است. براهين سطوح بالاي اثبات وجود خدا نيز از اين قسم هستند.

اقسام خداجويان
طالبان اثبات وجود خدا از نظر سطح ادراک پنج گروهند:
1) عوام مقلّد: که فاقد قوّه استدلال بوده، وجود خدا را به تقليد از ديگران مي پذيرند.
2) عوام محقّق: که وجود خدا را با براهيني سطح پايين چون برهان نظم، برهان حدوث و برهان حرکت پذيرفته اند.
3) خواصّ: که وجود خدا را با براهيني يقيني ولي به نوعي با توجّه به خلق او اثبات مي کنند. خود اين گروه نيز درجاتي دارند.
4) خاصّ الخواصّ: که در اثبات وجود خدا، هيچ نظري به مخلوق نداشته از متن وجود، بر وجود خدا استدلال مي کنند.
5) اخصّ الخواصّ: که وجود خدا برايشان بديهي بوده، بي نياز از اقامه برهانند؛ و اگر برهاني مي آورند براي ديگران است.
بر اين اساس، براهيني که در اين مقاله، به اجمال ذکر مي شوند، متناسب با سطوح خداجويان، در چهار سطح خواهند بود.

برهان نظم
1. جهان داراي نظم است.
2. هر نظمي ناظمي دارد.
3. پس اين جهان ناظمي دارد.
مقدّمه اوّل اين برهان، قضيه اي حسّي تجربي است که با پيشرفت علوم، يقيني بودن آن نيز روز به روز افزايش مي يابد. مقدّمه ي دوم نيز براي اکثر مردم روشن است.

برهان حدوث
1. جهان حادث(نوپديد) است؛ چرا که جهان، مرکّب از موجوداتي است که همگي سابقه عدم دارند. بنا بر اين، کلّ جهان نيز سابقه عدم داشته حادث است.
2. هر حادثي (پديده اي) محتاج محدثي(پديد آورنده اي) است.
3. پس اين جهان محدث و پديد آورنده اي دارد.

برهان حرکت
1. جهان طبيعت سراسر حرکت است و سکون، امري نسبي است. اين قضيه هم در فلسفه ثابت شده هم در علم فيزيک نوين.
2. هر حرکتي، محتاج محرّک(حرکت دهنده) است.
3. خود آن محرّک نيز يا داراي حرکت است يا داراي حرکت نيست.
4. اگر داراي حرکت نيست مطلوب ما ثابت است؛ امّا اگر حرکت دارد باز خود، محتاج محرّک است.
5. باز محرّک او يا فاقد حرکت است يا واجد حرکت. اگر فاقد حرکت است مطلوب ثابت است و الّا باز روند قبلي تکرار مي شود.
6. و چون تسلسل محال است لذا سلسله محرّکها بايد منتهي به محرّکي بدون حرکت شود.
7. پس محرّک بدون حرکت يقيناً وجود دارد که همان خداست.

برهان عشق
1. انسان با علم حضوري و وجداني مي يابد که در ذات خود، عاشق کمال محض، بقاء ابدي، قدرت مطلق، آگاهي نامتناهي و رهايي از تمام قيدها و محدوديتها است.
2. عاشق و معشوق، مثل بالا و پايين، علم وجهل و امثال اينها لازم يکديگرند؛ که يکي بدون ديگري معني ندارد. لذا اگر کسي گفت: من عاشقم. از او پرسيده مي شود: عاشق چي هستي؟ چون عاشق وقتي عاشق است که معشوقي باشد.
3. پس در دار هستي، کمال محض، بقاء ابدي، قدرت مطلق، آگاهي نامتناهي و وجود رها از تمام قيدها و محدوديتها موجود است؛ و الّا عشق بالفعل انسان به اين امور،معنايي نداشت. و چنين موجودي همان واجب الوجود است.
درک اين برهان براي برخي افراد آسان نيست؛ لذا ممکن است براي برخي شبهاتي درباره اين برهان پديد آيد؛ که اگر به مقدّمه ي دوم و مثالهاي ضمن آن توجّه کافي داشته باشند، اين اشکالات رفع خواهد شد.

برهان وجوب و امکان
مقدّمات اين برهان در عين اين که بديهي اند ولي تصوّر موضوع و محمول آنها ممکن است براي برخي افراد دشوار باشد. لذا بهتر است همراه مطالعه اين مقاله، مقاله« خدا کيست؟» نيز مطالعه شود. - براي اين منظور روي اسم نويسنده مقاله کليک بفرماييد- تقرير برهان وجوب و امکان چنين است.

تقرير برهان، مبتني بر استحاله تسلسل
1. شکّي نيست که خارج از وجود ما موجودي هست. چون انکار اين امر منجر به سفسطه مي شود.
2. اين موجود، بنا به فرض عقلي از دو حال خارج نيست. يا واجب الوجود (عين وجود) است يا عين وجود نبوده، ممکن الوجود است که نسبتش به وجود و عدم يکسان است.
3. اگر اين موجود عين وجود بوده، واجب الوجود است، مطلوب ثابت است؛ امّا اگر ممکن الوجود بوده نسبتش به وجود و عدم يکسان است؛ براي موجود شدن محتاج علّت(وجود دهنده) است.
4. حال علّت آن نيز يا واجب الوجود است يا ممکن الوجود. اگر واجب الوجود باشد، مطلوب ثابت است؛ امّا اگر ممکن الوجود باشد، خود آن علّت نيز محتاج علّت ديگري است. به اين ترتيب بحث منتقل مي شود به آن علّت سوم و فرضهاي قبلي در مورد آن نيز جاري مي شود. همينطور بحث منتقل مي شود به علّت چهارم و پنجم و ... .
5. و چون تسلسل علل عقلاً محال است بنا بر اين، اين سلسله علل نمي تواند بي نهايت باشد؛ بلکه بايد در جايي به علّتي برسيم که فوق آن علّتي نباشد. که آن همان واجب الوجود است.

تقرير برهان بدون ابتناء به استحاله تسلسل
1. شکّي نيست که ممکن الوجودهايي هستند.
2. اگر مجموعه ي همه ممکن الوجودها را يکجا فرض کنيم به نحوي که هيچ ممکن الوجودي خارج از اين مجموعه باقي نماند، باز عقل حکم به ممکن الوجود بودن کلّ اين مجموعه خواهد نمود. چون از اجتماع تعداد زيادي ممکن الوجود که همگي محتاج به علّت هستند، واجب الوجود، درست نمي شود. حتّي اگر تعداد اعضاي اين مجموعه بي نهايت باشند باز کلّ مجموعه، ممکن الوجود خواهد بود.
3. پس کلّ مجموعه ي ممکن الوجودها، محتاج علّت است.
4. حال، علّت اين مجموعه يا واجب الوجود است يا ممکن الوجود است.
5. امّا ممکن الوجود نمي تواند علّت اين مجموعه باشد؛ چون طبق فرض ما، همه ممکن الوجودها داخل اين مجموعه هستند و خارج از اين مجموعه، ممکن الوجودي نيست که علّت اين مجموعه باشد؛ پس لاجرم، علّت اين مجموعه واجب الوجود است.

برهان صدّقين
برهان صدّقين که خالص ترين براهين است تقريرات فراواني دارد که به برخي از آنها به اجمال و بدون توضيح اصطلاحات اشاره مي شود تا طالبان خاصّ اين برهان نيز از آن بي نصيب نمانند.

تقرير اوّل
1. انکار واقع مساوي با سفسطه است؛ لذا شکّي نيست که واقعيتي هست.
2. واقع نقيض عدم است.
3. بنا بر اين، اصل واقعيت عدم بردار نيست.
4. چيزي که عدم بردار نيست واجب الوجود است.
5. پس واجب الوجود موجود است.

تقرير دوم
1. وجود، حقيقت واحد اصيل است.
2. حقيقت وجود، نقيض عدم است؛ لذا عدم بردار نيست.
3. پس حقيقت واحد وجود، واجب الوجود است.

تقرير سوم
1. وجود يا مستقلّ است يا رابط.
2. به علم حضوري شکّي نيست که وجود خود من، وجود رابط است نه مستقلّ.
3. وجود رابط، بدون وجود مستقل معني ندارد. 4. پس وجود مستقلّ موجود است.1. وجود، حقيقت واحد اصيل است.
2. حقيقت وجود، نقيض عدم است؛ لذا عدم بردار نيست.
3. پس حقيقت واحد وجود، واجب الوجود است.

برچسب ها: اثبات وجود خدا
مجله خواندنی ها
مجله فرارو